ارزیابی راهپیمائی و تظاهرات ایام تاسوعا و عاشورا در تهران
متن سند:
ارزیابی راهپیمائی و تظاهرات ایام تاسوعا و عاشورا در تهران
بعرض میرساند
در روزهای ۱۹ و ۲۰/۹/۱۳۵۷ که مصادف با ایام تاسوعا و عاشورا بوده و در این دو روز راهپیمائی عظیم از سوی تظاهرات کنندگان بوده افتاده بود که در هر دو روز در داخل تظاهرکنندگان به عنوان ناظر شرکت نمودم و ارزیابی خویش را در زیر از نظر عالی میگذراند:
الف - وضع راهپیمائی و تظاهرات در روز تاسوعا (۱۹/۹/۵۷)
١- راهپیمایی از یک نظم خاص، کنترل شده از سوی خود افراد به عنوان انتظامات (که آرم انتظامات روی بازوی خود نصب کرده بودند) برخوردار بود.
۲- شعارهای داده شده از یک مرکز در جلو هر دسته که معمولاً چند نفر روحانی بودند عنوان میگردید و بعد سایرین تکرار میکردند و شعارها همدوش (قریب باتفاق) مربوط به خمینی از قبیل «الله اکبر - خمینی رهبر» و «سکوت هر مسلمان خیانت است به قرآن» و غیره بود... شعاری علیه خاندان سلطنت و شاهنشاه در روز تاسوعا داده نشد مگر دستهای معادل یکصد نفر از جوانان در میدان ۲۴ اسفند با مشتهای گره کرده با دادن شعار «مرگ بر این سلطنت پهلوی» و «اتحاد -مبارزه- پیروزی» وارد صف راهپیمایان میشدند که از سوی آنان ممانعت به عمل آمد و گفتند اینان از منافقین و مأمورین ساواک یا هنگ جانبازان یا کمونیستها هستند که راه ندهید و به همین جهت مذهبیون با دادن شعار الله اکبر و تکرار مرتب آن مانع نفوذشان در داخل خود شدند و بعد نیز متفرق گردیدند. البته تعدادی از نشریه نوید و چریکهای فدائی خلق نیز پخش شد که مردم همه را پاره کردند و گفتند مال کمونیستها هستند و میخواهند راهپیمائی شما را خراب کنند.
٣- اکیپ جبهه ملی که در جلو آنها دکتر سنجابی و فروهر۱ و کسان دیگر نیز در حرکت بودند در راهپیمایی شرکت داشتند. پلاکاردی با پارچه سفید که روی آن نوشته شده بود: «سلطنت ایران بعلت قانون شکنیهای متعدد و رواج فساد و استبداد دیگر فاقد پایگاه قانونی و شرعی است، کریم سنجابی، جبهه ملی» در جلو این اکیپ حمل میشد.
۴- پلاکاردهای متعددی حاوی عکسهای خمینی و بتعداد دو سه فقره عکس آیتالله شریتعمداری و همچنین عکسهای دکتر مصدق - غلامرضا تختی۲ ۔ جمالالدین اسدآبادی - میرزا کوچک خان - تعداد کم طالقانی و معدومین مجاهدین خلق بتعداد زیاد حمل میشد ولی آرم مجاهدین خلق را شاهد بودم که نگذاشتند در بین جمعیت حرکت بدهند همچنین پارچههای حاوی شعارهای متعدد از قبیل: حکومت اسلامی - شکنجه گران را مجازات میکنیم - توپ و تانکها دیگر اثر ندارد - چرا جواب تظاهرات آرام مردم را با گلوله پاسخ میدهید؟ بعضی شعارها بزبان انگلیسی از قبیل: «حکومت اسلامیک - ما مسلمانیم، مارکسیسم نیستیم»، روی پارچهها نوشته شده بود.
۵-اکیپ کانون وکلا - حقوقدانان کارکنان و کارگران اعتصابی شرکت ملی نفت، مطبوعات - مخابرات و بانکهای مرکزی و ملی نیز مشخص بود.
۶- تقسیم نان و پنیر - خرما و بیسکویت بین راهپیمایان به فراوانی انجام میگرفت با پمپهای مخصوص گلاب روی مردم پخش میکردند تعدادی از ساکنین خیابان شاهرضا با بیرون انداختن شلنگ آب و یا گذاشتن طشت مملو از آب به راهپیمایان آب میدادند.
۷- هیچ گونه برخورد یا رد و بدل کردن حرفهای ناشایست به همدیگر و یا فشار آوردن بیجا برای راه رفتن به چشم نمیخورد. هر موقع اعلام میشد سکوت اختیار میکردند و گاهی که هلیکوپترها از بالای سرشان عبور میکردند با مشتهای گره کرده بسوی آن مشتها را حواله میکردند. همدیگر را برادر و خواهر صدا میکردند و جوانان که اطراف زنان و دختران حلقه زده بودند با احترام و با گفتن کلمه خواهر رفتار میکردند.
۸- شرکت دختران و زنان چادری قابل توجه بود و تعدادی نیز با روسری شرکت کرده بودند گاهی زنانی از وسط جمعیت گریه میکرد و پسرم میگفت دیگران او را آرامش میدادند. اصلاً گریه و ناله در بین جمعیت نبود و بعضیها که میگفتند اینان برادر یا نزدیکان خود را در این جریانات از دست دادهاند آهسته گریه میکردند که دیگران میگفتند برادر تحمل داشته باش - ضعف از خود نشان نده.
۹- در جلو دانشگاه تهران شدت تظاهرات به اوج خود میرسید و همه درود به شهدای دانشجو میدادند این شعار نیز گفته میشد «دانشجو، روحانی پیوندتان مبارک.»
۱۰- نصب اعلامیههای متعدد و منقش کردن تصویر خمینی با اسپری بر روی دیوارها بسیار به چشم میخورد و اعلامیههای زیادی نیز در زیر برف پاک کن اتومبیلهای پارک شده گذاشته بودند و مردم مطالعه میکردند. تجمع مردم و مطالعه آنها با حرص و ولع در مقابل اعلامیههای الصاقی قابل ملاحظه بود.
۱۱- در روز تاسوعا تعداد تماشاگران در پیاده روها کم بود ولی در موقع شعار دادن و مشت گره کردن با راهپیمایان همراهی میکردند.
۱۲- در روز تاسوعا قطعنامه ۱۷ مادهای خوانده نشد ولی به دستجات گفتند روز عاشورا خوانده خواهد شد.
۱۳- ترکیب جمعیت را بیشتر جوانان بازاری - دانش آموز - دانشجو - کسبه و بازاری - کارمندان - کارگران، زنان و صنوف دیگر و تعداد کمی از روحانیون که در جلو هر دسته بودند تشکیل میدادند و کارگردانی با روحانیون و تعدادی از مذهبیون بوده است.
۱۴- جالب توجه این بود که جمعیت نزدیک به هشت صد هزار نفر با راهپیمائی طولانی و با شکم گرسنه اکثراً بدون حادثه و برخوردی با همدیگر راهپیمائی را تا شهیاد۳ انجام و بعد مراجعت نمودند. الف - وضع راهپیمائی و تظاهرات در روز عاشورا (۲۰/۹/۱۳۵۷)
١- تظاهرات روز عاشورا به طور کلی یک تظاهرات ضد سلطنتی بوده و شعارها عموماً ضد شاهنشاه و سلطنت داده میشد. از قبیل: «این شاه امریکائی باید اعدام گردد۴». [بگو مرگ بر شاه] (تکرار میکردند) ۱۷ شهریور روز افتخار ماست، ۱۷ شهریور روز ننگ شاه است، امریکائی برگرد خانهات، چین - شوروی - آمریکا دشمنان خلق ماست. [ما]
۲ - میتوان گفت کارگردانی راهپیمائی و تظاهرات عاشورا به وسیله مجاهدین خلق بوده و تمام عکسهای معدومین در روی چوبهای بلند نصب و حمل میگردید. آرم مجاهدین به تعداد زیاد بین جمعیت بود - عکس مجاهدی مسلسل بدست در حال تیراندازی بوده - شعار میدادند: «تنها ره رهائی قیام مسلحانه است» از گفتههای شریعتی: "اگر میتوانی بمیران و یا نمیتوانی بمیر"
۳- ترکیب جمعیت در این تظاهرات اغلب جوانان تند افراطی با مشتهای گره کرده خشمگین بوده البته تعدادی از کسبه بازار و کارگران کارمندان نیز بودند. شرکت روحانیون نیز در این روز کمتر بوده و اغلب طلبه جوان بودند و شعار دهندگان از داخل مینی بوس یا اتومبیلهای سواری این طلبهها بودهاند."
۴- تعداد تماشاگران در پیاده روها نسبت بروز قبل چندین برابر بوده و اکثر آنان نیز از داخل راهپیمایان که شعارهای ضد سلطنتی میدادند بیرون میآمدند. البته تعدادی از تماشاگران نیز خارج از صف با شعار دهندگان همصدا بودند.
۵-تعداد زنان شرکت کننده نسبت به تاسوعا سه برابر میشد و خیلی از زنان مسن و حتی بچه به بغل نیز شرکت کرده بودند.
۶-شعارهای روی دیوارها و کیوسکهای تلفن توسط دختران چادری و گاهی نیز پسران جوان نوشته میشد.
۷- شعارهای روی دیوارها علیه روحانی سخنگوی رادیو - تیمسار ازهاری - فرار سربازان از پادگانها - ترور استاندار همدان و ترور دو نفر سرهنگ در باغشاه - طول موج رادیوهای بیگانه که بزبان فارسی برنامه پخش میکنند بوده است.
۸- قطعنامه ۱۷ مادهای در شهیاد توسط دکتر بهشتی برای دستجات قرائت میشد و همه میگفتند صحیح است.
۹- در موقع حرکت دستجات در نزدیک چهار راه کالج کسی با بلند گو میگفت: به دستور آقای طالقانی تظاهرات ما امروز پایان مییابد و از فردا تا دستور بعدی کسی در تظاهرات و دستجات شرکت نکند.
نظریه: راهپیمائی دو روزه مردم تهران نشان دهنده چند واقعیت زیر بوده است: (الف) - نمایش قدرت کمی و کیفی مخالفین مذهبی بدون اتکاء سایر گروههای سیاسی و احزاب (ب) - رشد آگاهی مردم بمنظور انجام تظاهرات آرام (پ) - خاتمه دادن شایعات گوناگون مبنی بر مسلح شدن مردم و قیام مسلحانه و کشت و کشتار و غیره. (ت) - پاسخگوئی به تبلیغات اخیر دولت در مورد نفوذ کمونیستها و منحرف کردن تظاهرات و ایجاد جنگ داخلی و یا حمله به کاخ نیاوران (ث) - مشخص شدن نیات و خواستهای واقعی آنان با توجه به مواد ۱۷ گانه قطعنامه (ج) - نشان دادن به مردم و به خارجیان که این دولتیان است که ایجاد اخلال و نا امنی و آتش سوزی میکنند به نظر میرسد چنان چه بعد از این دولت با توجه به موارد بالا و مفاد ۱۷گانه قطعنامه آنان با برنامه ریزی دقیق تبلیغاتی و همچنین اقدامات اجرائی و عملی در خلع سلاح کردن خواستهای مخالفین ضمن خودداری از درگیریهای غیر ضروری و اعمال زور و فشار غیر لازم با گشایش باب مذکرات توسط افراد با صلاحیت با گردانندگان مخالفین به ویژه روحانیون طرفدار خمینی اقدام شایسته معمول دارد نتیجه بهتری بدست خواهد آمد.
(سه نوع اعلامیه جدید پیوست تقدیم است)
با تقدیم احترام بصیری ۲۱/۹
از زحمات آقای بصیری متشکرم فقط خواهش میکنم با بی خبری از خود ما را دچار دلهره و دلشوره نکنند از گزارش جامع ایشان بهره برداری شود. (مقدم) ۲۱/۹
______________
١- داریوش فروهر: داریوش فروهر در سال ۱۳۰۷ ه ش در اصفهان به دنیا آمد و از دوران نوجوانی به فعالیتهای سیاسی علاقه نشان داد. این فعالیت به هنگام تحصیل رشته حقوق در دانشگاه تهران پر رنگتر شد. اول بار در سال ۱۳۲۹ به زندان افتاد و بعدها همسو با جریانهای ملی گرا فعالیتهای سیاسی خود را ادامه داد. در سال ۱۳۴۸ زمانی که طرح جدایی جزیره بحرین از ایران مطرح شد، داریوش فروهر مخفیانه اعلامیهای منتشر کرد که به دنبال آن بازداشت شد و نزدیک به دو سال به زندان افتاد. او در اواخر سال ۱۳۵۵ حزب ملت ایران را با جلب نظر همفکران خود که پس از متلاشی شدن جبهه ملی در سالهای ۱۳۴۴ و ۱۳۴۵ به حال تعطیل در آمده بود. احیا کرد. پس از انقلاب اسلامی فروهر به وزارت کار در دولت موقت مهندس مهدی بازرگان رسید.
۲- غلامرضا تختی: غلامرضا تختی در سال ۱۳۰۹ ه. ش در محله «خانی آبادنو» تهران در خانوادهای محروم به دنیا آمد. تختی آموزش ابتدایی را در دبستان حکیم نظامی و دوسال تحصیلی دوره متوسطه را در آموزشگاه خزائلی گذراند. علاقه به ورزش، به ویژه رشته کشتی در دوران کودکی در او بروز کرد. همین علاقه باعث شد خیلی زود به قهرمانی کشور برسد. تختی در ۲۱ سالگی در مسابقات قهرمانی جهان در فنلاند مدال نقره گرفت و پنج سال بعد در ملبورن استرالیا اولین مدال طلای جهانی راه به گردن آویخت. غلامرضا تختی در طول مبارزات ورزشی خود چهار مدال طلا و پنج مدال نقره گرفت. او در سال ۱۳۴۵ با یک دانشجوی دختر دانشگاه تهران ازدواج کرد. تختی مخالفت خود را با رژیم حاکم ایران با عضویت در جبهه ملی و بعدها با نزدیک شدن به آیتالله طالقانی نشان داد. محبوبیت فوق العاده او در جامعه و مخالفتش با نظام حاکم، رژیم پهلوی را به وحشتانداخت. به همین دلیل هیچ کس خبر خودکشی او را در هتل آتلانتیک تهران در هفده دی ماه ۱۳۴۷ - که در مطبوعات آن زمان منعکس شد - باور نکرد. از جمله گفتههایی که در علل فقد مرحوم تختی در افواه مردم شنیده میشد این بود که در یکی از ورزشگاههای تهران، مردم حاضر، برای ورود غلامرضا ب تختی ابراز احساساتی کردند که در مقایسه با ورود غلامرضا پهلوی (برادر شاه) به همان ورزشگاه در همان زمان فوق العاده بود. به همین دلیل شاهپور غلامرضا دستور داد او را مسموم کنند.
۳- در پی دعوت جامعه روحانیت مبارز تهران برای راهپیمایی گسترده حدود دو میلیون نفر در میدان شهیاد اجتماع کردند. در این اجتماع نام میدان شهیاد به میدان (آزادی) تغییر نام یافت. این تظاهرات مانند تظاهرات روز عید فطر به آرامی برگزار شد. تازگی این راهپیمایی مانند راهپیمایی روز عید فطر حضور وسیع زنان با چادرهای مشکی بود. گفتنی است در راهپیمایی امروز تهران، پلیس در نظر داشت که راهپیمایان را متوقف و پراکنده کند. در نتیجه آیتالله طالقانی که در جلو جمعیت در حرکت بود. مورد حمله و هتک قرار گرفت، ولی انبوه مردم و توقف آنها در خیابان، مانع از اقدام پلیس گردید. لازم به تذکر است که پیشاپیش مردم، روحانیت مبارز تهران حضور داشتند.
۴- صحیح این شعار «این شاه آمریکائی اعدام باید گردد» بود که گزارشگر ساواک به اشتباه آن را منعکس کرده است.
منبع:
کتاب
شهید آیتالله دکتر سید محمد حسینی بهشتی صفحه 350