تاریخ سند: 15 خرداد 1354
موضوع: ایرج واحدیپور
متن سند:
از: 20 ﻫ 1
به: 311 شماره: 11280 /20 ﻫ 1
ایرج واحدیپور که یکی از فعالان جبهه ملی بود از همان ابتدا گرایش مارکسیستی داشت نامبرده در آن فعالیتها در جناح جزنی قرار داشت و گروه جزنی سعی داشتند او را به هر ترتیب علم کنند کما اینکه تحلیلی که به قلم ظریفی از فعالیتهای جبهه ملی1 انجام گرفت به نام( الف ـ واو) ( ایرج واحدیپور) انتشار یافت در حالیکه این نوشته به واحدیپور ارتباطی نداشت.
در بهار 1344 جزنی ـ ظریفی ـ کلانتری ـ سرمدی و واحدیپور یک برنامه کوهنوردی از تهران به چالوس ترتیب دادند طی این برنامه با مخاطراتی مواجه شده بودند از جمله اینکه به هنگام عبور از رودخانه جزنی نزدیک بود غرق شود به همین جهت واحدیپور و کلانتری و شاید سرمدی راه دیگری انتخاب میکنند و به سختی مسیر کوتاهی را طی میکنند که احتمالاً سقوط آنها زیاد بوده است بعد از این سفر ظریفی میگفت باید واحدیپور را کوبید.
معلوم نیست که این گفته تا چه حد واقعیت دارد چون ظریفی میگفت سرمدی را هم باید کوبید در حالیکه بعداً معلوم شد این رویه صرفاً به خاطر این گم کردن بوده است به هر حال پناه بردن ظریفی به تشکیلات تهران در دوره اختفا آنهم توسط واحدیپور میتواند دلیلی بر غیر واقعی بودن دشمنی ظریفی با واحدیپور باشد.
واحدیپور بعد در تشکیلات تهران طرفدار مبارزه مسلحانه بوده است و بعد از گرفتار شدن و بعد استخلاص از زندان توسط دوستان و آشنایان سخت مورد سرزنش و ملامت قرار گرفت و این امر تا حدودی اسباب ناراحتی فکری او را فراهم آورده است به همین لحاظ نامبرده که خود را در سطح جزنی میبیند برای جبران این سرشکستگی و تحقیر ممکن است خود را به آب و آتش بزند و شدیداً مایل به زندان افتادن باشد نامبرده در چهارچوب تشکیلات تهران با کسانی چون محمد الهوردی ـ عبدالحسین ظریفی ـ لازمزاده پاک ـ نیکوئی همکاری داشته علاوه بر اینها نامبرده در دانشکده پزشکی با بعضی دانشجویان کرمانی مانند محیط و رشید فرخی دوستی زیادی داشت این دو در کار و فعالیتهای جبهه ملی با او همکاری داشته و معلوم نیست بعداً روابط آنها بچه ترتیب بوده است.
نظریه شنبه: به نظر میرسد که برای تحقیر هر چه بیشتر این شخص باید سخت مورد بیاعتنائی قرار گیرد این کار هم خود او را ناراحت میکند و هم اینکه سوءظن آشنایان را نسبت به او میافزاید.
نظریه سهشنبه: موارد فوق اطلاعاتی است که شنبه از گذشته ایرج واحدیپور داشته و در حال حاضر به علت پارهای اختلافات رابطهای با شخص مورد بحث ندارد باتوجه به تحلیلی که منبع از وضع روحی نامبرده نموده احتمال اینکه مشارالیه فعالیتهائی به نفع حزب منحله توده بنماید زیاد است از شنبه خواسته شد محل کار مشارالیه را تعیین نماید، ضمناً افراد قید شده در متن خبر دارای سابقه در 20 ﻫ و ستاد میباشد جزنی ظریفی.
کلانتری و سرمدی جزء 9 نفر افرادی هستند که در حین فرار معدوم شدهاند.
نظریه چهارشنبه: ایرج واحدیپور از اعضاء افراطی تشکیلات حزب منحله تهران بوده دارای مطالعات عمیق و دید خاصی نسبت به مسائل سیاسی و تئوری میباشد این شخص با شرایط فکری و روحی خاصی که دارد تصور میرود در حال حاضر از نظر فعالیت بیکار باشد باتوجه به اینکه یاد شده در حال حاضر کارمند بیمارستان میمنت واقع در میدان شهیاد شماره تلفن 95149 میباشد مقرر فرمائید درباره استفاده از وجود منبع 4120 درباره این شخص نظریه اعلام فرمایند.
توضیحات سند:
1.
جبهه ملی: در تاریخ 18 مهر 1328 عدهای از مدیران و نمایندگان مطبوعات به منظور اعتراض به انتخابات فرمایشی دورهی 16 مجلس شورای ملی، در منزل دکتر مصدق جمع شدند و جهت لغو انتخابات مزبور، تصمیم به مبارزه گرفتند.
دکتر مصدق که در دورهی 16 نتوانسته بود به مجلس راه یابد، عملاً رهبری معترضین به انتخابات را به عهده گرفت و در اول آبان 1328 طی جلسهای به اتفاق افرادی چون مشار اعظم، دکتر شایگان، نریمان، امیرعلایی، دکتر سنجابی و...
جبههی ملی را با هدف ایجاد حکومت ملی برای تأمین آزادی انتخابات و آزادی افکار تشکیل داد.
به دنبال کودتای ضد مردمی 28 مرداد 1332 که توسط امپریالیسم تازه به دوران رسیدهی آمریکا برای جلوگیری از رشد حرکت اسلامی در ایران انجام گرفت، فعالیت جبههی ملی متوقف شد و مصدق و دیگر ملّیون دوباره دور هم جمع شده و دکان جبههی ملی را که در اوج خفقان و استبداد مسدود بود، به نام «جبهه ملی دوم» مفتوح کردند.
از همان آغاز دو جریان موافق یکدیگر قرار گرفتند و در سال 1341 کنگرهای با حضور 170 نماینده متشکل از حزب ایران، حزب مردم ایران، حزب ملت ایران، جمعیت آزادی مردم ایران (جاما) و...
برای تعیین خط مشی جبههی ملی تشکیل شد.
کمیسیون سیاسی این کنگره متشکل از افرادی چون مهندس حقشناس، مهندس مهدی بازرگان، اصغر پاشا، دکتر سنجابی، اردلان و...
چارچوب فعالیتهای جبههی ملی را بر اساس احیای حقوق و آزادی فردی و اجتماعی ملت ایران طبق قانون اساسی، استقرار حکومت ناشی از انتخابات عمومی و دفاع از اصول مشروطیت و اتخاذ سیاست خارجی مستقل ایرانی براساس حفظ مصالح کشور با توجه به اصول هدفهای منشور ملل متحد و دوستی با همهی ملل جهانی و مبارزه با هرگونه سیاست استعماری را تصویب کردند.
اما این سیاست نیز اعمال نشد و سازمان دانشجویان جبههی ملی با شعار «پایداری و مقاومت» به مقابله برخاست و سرانجام جبههی ملی دوم نیز بر اثر اختلاف اعضا بر سر تعیین چارچوب فعالیتهای آن از هم پاشیده شد و بالاخره «جبهه ملی سوم» متشکل از ملیگراها و معدودی از افراد مذهبی و حتی نیروهای چپ به وجود آمد که پس از مدت کوتاهی به پایان کار خود رسید.
منبع:
کتاب
تشکیلات تهران حزب توده به روایت اسناد ساواک صفحه 331