صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

گزارش

گزارش


متن سند:

محترما بعرض میرساند ساعت 23 روز 8 /11 /41 آقای میرزا محمود وحدت در مسجد صمصام خان آقای منبر رفته بدون اینکه درباره مسائل شرعی صحبت نمایند اظهار داشت خدا به آدم عقل و فکر سالم اهداء کرده است علاوه کرد هر چه بفکر شماها میرسد از قبیل زیردریائی هواپیما و برق را آدم با فکر خود اختراع کرده است اگر برق را خاموش بکنید همه جا تاریک میشود اگر روشن کنید روشن میگردد شماها اهالی آذربایجان که من خودم هم جزو شماها هستم کوچکترین غیرتی ندارید تمام اهالی شهرستانها قیام کردند قیمت برق را پائین آورند ولی شما عکس العملی نشان ندادید چون رشوه نمیگذارد بعدا اظهار نمود حالا تمام بشر روشن فکر شده و موقع دروغگوئی سپـری شـده اسـت ما یک همسایه داشتیـم هر روز اظهار میداشت که امام زمان را در خواب دیدم پدرم نیز بوی پاسخ داده بود که دوره عوام فریبی گذشته من سالها است که نماز میخوانم و روزه میگیرم تا حال شخص مسیحی که تازه مسلمان شده است بانقاب یکدفعه در خواب ندیده ام تا چه رسد.
امام زمان و سایر ائمه اطهار دیگر اینها گذشته و ملت از خواب گران بیدار شده است شما که مرتب ائمه را در خواب میبینید و حضرت عباس را هم که دیده اید و بدین اسلام هم قابل هستید وقتیکه مجتهد جامع شرایط که مرجع تقلید مسلمانان است مینویسد فلان موضوع حرام است شما که آنرا ندیده حساب کردید دیگر مردم را فریب نده مسلمان را نمیتوان فریب داد ای اهالی آذربایجان به یکدیگر بدگوئی نکنید مثلاً اگر از آقای نخست وزیر بپرسند که نخست وزیر گذشته چطور شخصی بوده باو بدگوئی و میگوید چون رفرندام نمود آدم بدی بود و رفراندم حرام است حالا چرا خودش رفراندم نمود هیچ خجالت نمیکشد از رادیو اعلام میدارد که فلان قدر رای انداخته اند در صورتیکه من خودم دیدم و مردم هم ناظر بود که تمام صندوقها خالی بود اینقدر رای از کجا آمد البته معلوم است که فلانیکه رای انداخته اند بعدا به وعاظین هم ایراد گرفته که اگر واعظی از واعظ بیسواد بپرسند که چطور آدمی بود جواب منفی میدهد برای اینکه خودش بیسواد است من میخواستم این حرفها را نگویم چون فلان ولگرد و بی سواد از تلویزیون تهران آن حرفهائی که او میگوید منهم ناچارم بالای منبر بگویم موقع فوت آقای بروجردی و یکی از مجتهدین دیگر من در قم بودم میگفتند خیلی اموال دارند پس از فوت معلوم شد که از یکی مقداری پول مانده است و وصیت نموده بودند که آنها را به طلا بهای قم و تبریز مشهد بدهند با صدای بلند اظهار داشت شما که فقط مسئول گذاشتن یک امضاء هستید خجالت نمیکشید میگوئید که زمان مفت خوری گذشته است شما را بخدا قسم قضاوت کنید که این مجتهدها که فوت کردند اینها مفت خور بودند.
در آخر سخنان خود اظهار داشت نمیتوانم تمام عرایض خود را بگویم ولی از هیچ چیز ترس ندارم آدم که خواهد مرد بگذار با شرافت بمیرد.
امضاء رونوشت برابر اصل است.

منبع:

کتاب قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک - جلد 1 صفحه 488


صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.