تاریخ سند: 16 دی 1341
موضوع: حزب نیروی سوم
متن سند:
تاریخ: 16 /10 /41
شماره: اداره یکم عملیات- 3949/بخش 312
گزارش اطلاعات داخلی
موضوع: حزب نیروی سوم
ساعت ۱۸۳۰ روز شنبه 15 /10 /41 جلسه حوزه کارمندی جامعه سوسیالیستهای نهضت ملی با حضور ۱۰ نفر که عبارت بودند از خلیل ملکی- ضیاء ابقى [ابقاء]- فرخ شعاعی- اکبر طالبی کوثری- نظاماله خلیقی- عسگری-یزدانفر- درباری- افراشی [افراشید] تشکیل گردید.
ابتدا قطعنامه نهضت آزادی که ضمن آن از نهضت ملی دفاع نموده بود قرائت گردید. خلیل ملکی نامه دکتر مصدق به جبهه ملی ایران که اصل آن بروی نوار ضبط و در دبیرخانه جبهه ملی بایگانی است و در آن صراحتاً یادآور شده بود بایستی اعضای شورای جبهه ملی عوض شوند و از تیپ جوان در مبارزات نهضت ملی شرکت نمایند قرائت کرد و ضمن انتقاد شدیدی علیه جبهه ملی اظهار کرد که دکتر مصدق نیز عین پیشنهاد ما را بجبهه ملی نموده است سپس در مورد کنگره جبهه ملی اظهار شد که انتخاب غلامرضا تختی1 و چند نفر از ورزشکاران در کنگره جبهه ملی جز برای تبلیغ چیزی دیگری نیست چون تختی و امثال وی محبوبیت ورزشی دارند ولی سیاستمدار نیستند و مغز تختیها بوئی از سیاست نبرده است و این میرساند که رهبران جبهه ملی علناً خیانت میکنند و دستگاه حاکمه توانسته به این طریق نهضت ملی را لجن مال نماید و یا این که رهبران جبهۀ ملی آنقدر بیعقل در سیاست هستند که خوب و بد را تشخیص نمیدهند. سپس مجله سوسیالیزم (سوسیالیست) در قرن معاصر بقلم ژیل مارتینه توسط خلیل ملکی تفسیر شد و افزود که روز چهارشنبه آینده یک مهمان اروپائی دارد و از اعضاء دعوت نمود که ساعت ۱۸۰۰ همان روز بمنزل وی بروند. ساعت ۲۰۰۰ جلسه خاتمه یافت.
بسابقه خلیل ملکی ضمیمه شود 18 /10
توضیحات سند:
_
غلامرضا تختی فرزند رجب متولد ۱۳۰۹ ش. در خانوادهای مذهبی در تهران چشم به جهان گشود پدر بزرگ او قلی نام داشت و شغل او بنکداری بود. قلی در سفر مکه به دست راهزنان به قتل رسید. اما پدر تختی معروف به ارباب رجب دارای املاک وسیع در تهران- بود که در زمان رضاخان برای احداث راه آهن تصرف شد. غلامرضا در هنگام تولد دو خواهر و دو برادر به نامهای خدیجه، نرگس، غلامعلی و محمدمهدی داشت. او دوره ابتدایی را در مدرسه حکیم نظامی گذراند و از همان زمان به ورزش باستانی تمایل نشان داد و به زورخانه گردان و سپس باشگاه پولاد رفت و با شروع کشتی درس را رها کرد و در شرکت نفت استخدام شد و به مسجد سلیمان رفت ولی پس از مدت کوتاهی به تهران بازگشت و با جدیت به کشتی پرداخت و در سال ۱۳۲۹ اولین طعم پیروزی را در برابر علی غفاری چشید.
غلامرضا در این ایام به خدمت سربازی رفت و این فرصت را یافت تا به تمرینات خود بطور منظم ادامه دهد و بدین سبب در دوران خدمت به مقام قهرمانی کشور رسید و سپس خود را برای مسابقات جهانی ۱۹۵۱ م. هلسینکی فنلاند آماده ساخت و در آنجا مدال نقره دریافت کرد. تختی تا مسابقات جهانی ۱۹۵۵ م. ورشو لهستان مدالی کسب نکرد و در این سال بود که بار دیگر به نقره دست یافت. در سال ۱۹۵۶م. در المپیک ملبورن تختی بالاخره مدال طلا را به چنگ آورد.
در سال ۱۳۲۷ ش. تختی مدال طلای بازیهای آسیایی ژاپن را برگردن آویخت اما در مسابقات جهانی صوفیه همان سال به مدال نقره دست یافت.
در سال ۱۳۳۸ش. مسابقات کشتی قهرمانی جهان در تهران برگزار شد و تختی بار دیگر مدال طلا را با اقتدار ربود. در سال ۱۳۳۸ در المپیک رم مدال نقره نصیب غلامرضا تختی شد. در سال ۱۹۶۱ تیم ملی کشتی ایران برای شرکت در مسابقات جهانی راهی ژاپن شد تختی بار دیگر به طلا رسید. پس از این قهرمانی بود که تختی فعالیت سیاسی خود را علنی کرد و در انتخابات کنگره جبهه ملی شرکت کرد و در کنگره این جبهه که در دی ماه ۱۳۴۱ در تهران برگزار شد به عنوان نماینده ورزشکاران با یکصد رأی به عضویت شورای مرکزی انتخاب شد و این امر خشم دستگاه پهلوی را برانگیخت. تختی در مسابقات جهانی تولیدو (آمریکا) ۱۳۴۱ ش با پیروزی بر رقبا در فینال با مدوید از شوروی روبرو شد. کشتی به تساوی انجامید اما تختی به لحاظ داشتن وزن اضافه مدال دوم را برگردن آویخت.
تختی در سال ۴۲ فعالیتهای سیاسی خود را افزایش داد و این امور از چشم ساواک پنهان نماند به همین جهت او را احضار کردند ولی او در ساواک حضور نمییافت. بدین لحاظ ساواک برای او مشکلاتی ایجاد میکرد. در المپیک ۱۳۴۵ ش توکیو تختی ناکام ماند و همچنین در آخرین رقابت ورزشی خود در تولیدو- آمریکا بار دیگر- شکست را پذیرا شد و از این زمان کشتی را برای همیشه رها کرد. اما کمی بعد در مورخه 18 /10 /46 جسد غلامرضا تختی در اتاق یک هتل که بطرز مشکوکی درگذشته بود پیدا شد. غلامرضا تختی نماد یک پهلوان واقعی بود که در کشاکش مردم با حکومت جور همواره جانب مردم را نگاه داشت. از مردم بود و با مردم زیست و مردم نیز او را میستودند و در سوگش سخت گریستند.
منبع:
کتاب
خلیل ملکی به روایت اسناد ساواک صفحه 166
