صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

در پاره‌ای از محافل جسته و گریخته راجع به نزدیک شدن اللهیار صالح و سید ضیاءالدین طباطبایی

تاریخ سند: 2 مرداد 1336


در پاره‌ای از محافل جسته و گریخته راجع به نزدیک شدن اللهیار صالح و سید ضیاءالدین طباطبایی


متن سند:

تاریخ: [2 مرداد ماه 1336]
گزارش
13360502
در پاره‌ای از محافل جسته و گریخته راجع به نزدیک شدن اللهیار صالح و سید ضیاءالدین طباطبایی1 به یکدیگر و فعالیت‌هایی که از طرف مقامات سیاسی خارجی جهت واگذاری مشاغل حساس از جمله شرکت آنها در کابینه به عمل می‌آید، مطالبی به گوش می‌رسد.
منبع . موثق
ارزش خبر . تأیید شده
اصل در پرونده 161 سید ضیاءالدین طباطبایی

توضیحات سند:

1. سید ضیاءالدین طباطبایی، فرزند سیدعلی یزدی در سال 1271 ش در شیراز به دنیا آمد. ابتدا تحصیلات خود را در تبریز شروع و بعد از پایان تحصیلات علوم قدیمه با تأسیس چاپخانه روشنائی و تجارت فرش فعالیت خود را شروع کرد. در دوران سلطنت احمدشاه قاجار ابتدا مدتی روزنامه ندای اسلام را در شیراز و سپس روزنامههای شرق و برق را در تهران منتشر و بعد از آن امتیاز روزنامه رعد را اخذ و مشغول انتشار آن گردید. چون پدرش نمایندگی مردم یزد را در مجلس شورای ملی به عهده داشت در دورۀ چهارم قانونگذاری نیز سیدضیاءالدین به جای پدر از یزد انتخاب شد. سی سال داشت که با رضاشاه همکاری نمود و در جریان سوم اسفند سال 1299 و اشغال تهران به دست سردار سپه نقش مهمی به عهده داشت. سه روز بعد از کودتا به فرمان احمدشاه نخستوزیر، کابینه نود روزه خود را تشکیل داد که به علت بازداشت عده زیادی از رجال و مدیران جراید، آن کابینه ملقب به (دولت سیاه) گردید. بعد از سقوط کابینۀ سیدضیا رضاشاه که در آن زمان وزیر جنگ و فرمانده کل قوا بود، نخستوزیر شد. به امر ایشان سید ضیاءالدین از ایران تبعید گردید، تبعید وی به فلسطین در واقع یک مأموریت بود چون سید در فلسطین مأمور بود که زمین‌های فلسطینیان را بخرد و به یهودیان بفروشد وی 23 سال در خارج از کشور اقامت گزید. سید ضیاءالدین در سال‌های 1320 و 1321 برای ورود به کشور به فعالیت پرداخت و طرفدارانش نیز در تهران مشغول فعالیت شده زمینه را آماده ورود وی کردند. مظفر فیروز مدیر روزنامه رعد امروز به فلسطین رفت و با سید مصاحبه مطبوعاتی نمود و سیدضیا نیز آمادگی خود را برای بازگشت به ایران اعلام کرد. قبل از بازگشت او به ایران، انتخابات دوره چهاردهم مجلس شورای ملی شروع شده بود، وی با کمک علی سهیلی نخستوزیر و سید محمد تدین وزیر کشور وقت به نمایندگی مجلس از یزد انتخاب شد و به ایران مراجعت نمود. موقع طرح اعتبارنامهاش در مجلس مورد مخالفت دکتر محمد مصدق که نمایندگی تهران را داشت از یک طرف و فراکسیون پارلمانی حزب توده(دکتر رادمنش، دکتر کشاورز، ایرج اسکندری، مهندس فریور) از طرف دیگر قرار گرفت به طوری که در صورت مذاکرات مجلس شورای ملی منعکس است. وی در چند جلسه به اعتراضات مخالفین پاسخ داد و در جلسه شانزدهم اسفند ماه 1322 به تفصیل از خود دفاع کرد و طریقه امرار معاش خود را در مدت 23 سالی که خارج از ایران بوده بیان نمود که سرانجام با رأی مخفی اعتبارنامهاش با اکثریت ضعیفی به تصویب رسید. متعاقب آن همکاری خود را با مظفر فیروز ادامه داد و روزنامه رعد امروز به طور هفتگی و سپس به طور روزانه که مخارج آن توسط سید ضیاءالدین تأمین میگردید، منتشر شد. در سالهای 24 و 1325 حزب اراده ملی را که به جهاتی به حلقه معروف گردید، تأسیس و سرسختانه مبارزه با حزب توده را شروع نمود. در سال 1325 که قوامالسلطنه نخستوزیر شد مظفر فیروز همکاری خود را با سیدضیاء قطع کرد و در نتیجه معاون سیاسی و پارلمانی احمد قوام گردید و روی اختلاف قبلی که قوام با سید ضیاء داشت، حزب اراده ملی به وسیله فرمانداری نظامی تهران تعطیل شد. ناچار سیدضیاء با دار و دسته آقای جمال امامی که رهبر حزب عدالت بود پیوند خورد. بدین ترتیب دوستی بین جمال امامی و علی دشتی مدیر روزنامه شفق سرخ (سناتور) و سید شروع شد. در انتخابات دوره پانزدهم مجلس شورای ملی شرکت نمود، لکن قوامالسلطنه وی را شکست داد و نگذاشت انتخاب شود. سید ضیاءالدین که به طرفداری از سیاست انگلستان معروف بود، مورد مخالفت حزب توده قرار داشت و روزنامههای ارگان حزب مزبور (رهبر، ظفر و مردم و رزم) که به طور علنی منتشر میشد هر روز سید را به باد انتقاد میگرفتند و چند مرتبه تروریستها که معلوم نبود به وسیله حزب توده یا اشخاص دیگری تحریک شده بودند قصد جان سید ضیاء را نمودند ولی هربار از سوءقصد با خبر گردید، چون سید ضیاء تعدادی محافظ داشت که حقوق ماهیانه آنان را شخصاً پرداخت مینمود و در واقع یک اکیپ مجهز مأمور ویژه در اختیار داشت و در مجالس رسمی که حضور مییافت همراه با چند نفر مسلح حاضر میشد. سیدضیاء بعد از موفق نشدن در انتخابات دوره پانزدهم از صحنۀ سیاست کنارهگیری کرد، ولی جلسات هفتگی در منزل خود را ادامه داد. در سال 1330 که دکتر مصدق نخستوزیر بود و موضوع نفت در کار و بازار سیاست داغ بود، سیدضیاء مجدداً در صحنۀ سیاست ظاهر شد و این بار روزنامههای طرفداران دکتر مصدق (شاهد، اصناف، شورش، باختر امروز) و تعداد دیگری از جراید یومیه و هفتگی به شدت سید ضیاء را مورد حمله قرار داده و او را عامل مستقیم سیاست انگلستان در ایران خواندند. بعد از اتمام دوره شانزدهم قانونگذاری، سیدضیاء در دوره هفدهم خود را کاندیدای تهران نمود و همراه دکتر سید حسین امامی امام جمعه تهران و جمال امامی در انتخابات شرکت کرد و قریب دو هزار رأی نیز به دست آورد، چون موفق نگردید برای نخستوزیری تلاش کرد و چند نفر از نمایندگان دوره هفدهم را که مصدق آنها را انتخاب کرده بود با خود همراه ساخت و طرفداران سید از یک طرف و طرفداران قوامالسلطنه در خارج ائتلاف کردند و در اثر این عمل کابینه دکتر مصدق محکوم به شکست شد که حوادث سی‌ام تیرماه 1331 به وقوع پیوست. سیدضیاء پس از آخرین تلاش برای همیشه از سیاست کنارهگیری نمود و در سعادتآباد تهران مشغول دامپروری و دامداری و کشاورزی گردید. روابط وی با دربار حسنه بود. سید روزهای چهارشنبه هر هفته شرفیاب!! میشد. سید ضیاء سه مرتبه ازدواج نمود. نامبرده جلسات خصوصی داشت که اغلب در سعادتآباد هفتهای یکبار برقرار بود و با چای نعناع و گاهی شبدر که از مختصات وی شده بود از حضار پذیرایی میکرد.
سید ضیاء به قول و اعتراف اکثر صاحب‌نظران سیاسی جاسوس انگلیس و آلمان و حتی روس‌ها بود و به خاطر مهارت برجستهای که در ایجاد سازش و تفاهم میان افراد داشت، در مواقع بحرانی نقش میانجی را به خوبی ایفاء میکرد. وی پس از کودتای 28 مرداد 1322 مشمول لطف و محبت محمدرضا شد و اگر چه پست مهمی به او واگذار نگردید، لیکن از محارم او به شمار میرفت و هر هفته حداقل یک روز نهار را با شاه صرف میکرد.
سید ضیاء در سال 1348 درگذشت.

منبع:

کتاب اللهیار صالح به روایت اسناد ساواک-جلد اول صفحه 86

صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.