تاریخ سند: 10 اردیبهشت 1354
[موضوع:] مدرسه علمیه قائمی در آبادان
متن سند:
[از:] 6ﻫ 1 [تاریخ:]10 /2 /1354
[به:] 312 [شماره:] 8380/ﻫ 1
[موضوع:] مدرسه علمیه قائمی در آبادان
از ساعت 00 10 الی 30 12 روز 28 /1 /54 عدهای از روحانیون و غیرروحانی و شیخ مرتضی دهدشتی اهل بهبهان ساکن قم رانده شده از عراق در اطاق اختصاصی قائمی در مدرسه علمیه دور هم جمع و مواردی بشرح زیر بین آنان مورد بحث و گفتگو قرار گرفت.
1ـ شیخ مرتضی دهدشتی ساکن قم که به آبادان آمده ضمن صحبت از قائمی سئوال کرد از مرامنامه حزب رستاخیز ملی1 برای شما هم فرستادهاند یا خیر؟
2ـ قائمی پاسخ داد نه برای من نفرستادهاند و افزود چند روز پیش سید عبدالحسین موسوی که یکی از روحانیون معروف بهبهان است و مدرسه علمیه آن شهرستان را نیز اداره میکند تلفنی درباره شرکت در حزب رستاخیز ملی از من نظر خواست، گفتم فعلاً صبر کند تا ببینیم چطور میشود ولی برای همه روحانیون آبادان غیر از من مرامنامه حزب رستاخیز را فرستادهاند و اضافه کرد اخیراً چند نفر از اهالی آبادان پیش من آمده و نظر مرا در باره حزب رستاخیز ملی جویا شدند و در جواب آنها گفتم روحانیت از اول از سیاست جدا بوده است و ما روحانیون نمیتوانیم در سیاست دخالت کنیم و این حزب هم سیاسی است چون این موضوع را خودشان چندین بار گفتهاند (منظور قائمی، شاهنشاه است و خواسته بدین طریق به آن افراد بفهماند از او نظر نخواهند) و از طرفی در جریان مشروطیت که شیخ فضلاله فتوا داد من با مشروطیت موافقم و ایشان تصور کرده بود که مشروطیت با قوانین اسلام تطبیق میکند لکن بعداً متوجه شد که خلاف قوانین اسلام است فتوای خود را پس گرفت، این موضوع را نیز برای آن چند نفر بیان کردم دیگر چیزی نگفتند. معمولاً در چنین موقعی که برخی از روحانیون فتوا میدهند از لحاظ حفظ ظاهر است که خود را موافق نشان میدهند ولی در باطن مخالف میباشند و درباره حزب رستاخیز هم همین طور است و فکر میکنم این بهترین جوابی بود که به آن چند نفر دادم.
3ـ شیخ مرتضی دهدشتی به قائمی گفت خیلی عالی جواب دادهاید و بهترین راهی را انتخاب نمودهاید و قائمی از این موضوع بسیار خوشحال شد و گفت آیتاله گلپایگانی نیز شرکت در حزب رستاخیز ملی را تحریم کرده ولی آیتاله شریعتمداری فعلاً چیزی نگفته است و اگر هم بگوید خواهد گفت هرکس عقل دارد هر طوری که صلاح میداند انجام دهد و قائمی به سخنان خود چنین ادامه داد این قبیل احزاب بیهوده است فقط یک حزب هست آن هم حزب خدا، باید در آن شرکت نمود و آیهای از قرآن خوانده و معنی کرد که اشخاص عاقل دنبال این نوع کارها و احزاب نرفته و خود را دور نگه میدارند.
اخیراً خمینی هم اعلامیه ای درباره عدم شرکت در حزب رستاخیز ملی داده است2و شیخ مرتضی دهدشتی نیز اظهارات قائمی را درباره اعلامیه خمینی تائید کرده و گفت اعلامیه خمینی را چند روز پیش در مدرسه فیضیه قم دیده که عدهای اجتماع کرده و آنرا مطالعه میکنند و متن آن خیلی تند بوده و حمله کرده بود.
نظریه یکشنبه: با توجه به سابقه شیخ عبدالرسول قائمی، اظهارات فوق از جانب وی بعید به نظر نمیرسد. ضمناً شناسائی و تعیین وضعیت فعلی شیخ مرتضی دهدشتی در قم از طریق ساواک محل مفید به نظر میرسد. حقانی
نظریه سهشنبه: نظریه یکشنبه مورد تائید است. شعله
نظریه چهارشنبه: در منطقه نمیباشد.
نظریه جمعه: نظرات فوق مورد تائید است. اردشیر
10 /2 /54
توضیحات سند:
1. حزب رستاخیز: بعد از کودتای 28 مرداد 1332 و به دستور آمریکاییها دو حزب ملیون و مردم تشکیل شدند که بعدها جاى حزب ملیون را حزب ایران نوین گرفت که هسته اولیه آن همان کانون مترقى بود. شاه گهگاه به نظامهاى تکحزبى حمله مىکرد و وجود احزاب مختلف را دلیل وجود آزادى مىشمرد. در اواخر سال 1353 ﻫ ش برخلاف حرفهاى گذشته خود، یکباره نظام تکحزبى را بهتر دانست و دستور داد حزبى واحد تأسیس شود و نه تنها همه اعضاى دو حزب ایران نوین و مردم، بلکه همه مردم ایران در آن عضو شوند. حزب جدید را «حزب رستاخیز ملت ایران» نامیدند و اساس آن را سه رکن «نظام شاهنشاهى»، «قانون اساسى» و «انقلاب شاه و مردم» قرار دادند. شاه صراحتا اعلام کرد، هر کس که نمىخواهد در حزب فراگیر رستاخیز ثبتنام کند، گذرنامه بگیرد و کشور را ترک کند. امام خمینى(ره) به محض تأسیس حزب رستاخیز آن را مخالف شرع شمرده، فتوا به حرمت عضویت در آن دادند و اجبار مردم را به عضویت در آن نقض قانون اساسى دانستند. پس از اعلام تأسیس حزب، وزیران و وابستگان به دولت و دستگاه با هیاهوى زیاد به آن پیوستند و همه با ستایش از این ابتکار جدید به عضویت حزب درآمدند. هویدا نخستوزیر وقت، به دبیر کلى حزب رستاخیز انتخاب شد و «رستاخیز» کانونى گردید براى تجمع کسانى که به دنبال نفوذ و قدرت بودند. در اولین سالگرد تشکیل حزب، رژیم اعلام کرد که بیست و سه میلیون نفر عضو آن هستند (جمعیت ایران در آن زمان 33 میلیون نفر بود).
در سال 1354 ﻫ ش جمشید آموزگار در اولین کنگره حزب به دبیر کلى انتخاب شد. اندکى بعد، به دستور شاه در داخل حزب دو جناح حزبى به نامهاى جناح «لیبرال سازنده» و جناح «ترقىخواه» به وجود آمد. شاه هیچگاه اجازه نمىداد در حزب اعضاء پیرامون بررسى اصلاحى یا انتقادى انقلاب سفید، نفت، خرید اسلحه و تجهیزات و سیاست خارجى جلسات و مذاکراتى داشته باشند. شش ماه پس از تشکیل حزب مقامات آمریکا در ایران به واشنگتن گزارش کردند که ایـن حزب عملاً نقشى در سیاست ایران ندارد. مىتوان گفت که از سالهاى 1342 تا 1356 ﻫ ش بزرگترین هیاهوى تبلیغاتى و سیاسى احزاب، پیرامون حزب رستاخیز به وجود آمد، اما چون حکومت شاه از پایبست ویران بود، هیچ یک از این تدبیرها سودى نمىبخشید. سرانجام در سال 1357 ﻫ ش که رژیم به ورشکستگى کامل سیاسى رسیده بود و از حزب رستاخیز چیزی باقى نمانده بود، انحلال آن صریحا توسط خود رژیم اعلام شد. هنگام انحلال این حزب حتى یک نفر هم مخالفت نشان نداد.
ظهور و سقوط سلطنت پهلوى، خاطرات ارتشبد فردوست، تهران، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی.
حزب رستاخیز؛ اشتباه بزرگ، مظفر شاهدی، تهران، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی.
2. حضرت امام خمینی (ره) در پاسخ به استفتای مردم در مورد حزب رستاخیز در 28 صفر 1395 چنین اعلام کردند: «نظر به مخالفت این حزب با اسلام و مصالح ملت مسلمان ایران، شرکت در آن بر عموم ملت، حرام و کمک به ظلم و استیصال مسلمین است و مخالفت با آن، از روشنترین موارد نهی از منکر است و چون این نغمه تازه که به دستور کارشناسان یغماگران برای اغفال ملت از مسائل اساسی، از حلقوم شاه برخاسته تا کشور را بیش از پیش خفقانزده کند. و راه را برای مسائلی که در نظر دارند، باز نمایند و قوۀ مقاومت را به کلی از ملت سلب نموده و نفسها را در سینهها حبس سازند..
علمای اعلام و سایر طبقات بدانند که تشکیل این حزب، مقدمۀ بدبختیهای بسیاری است که اثراتش به تدریج ظاهر میشود. بر مراجع اسلام است که ورود در این حزب را تحریم کنند و نگذارند حقوق ملت ایران پایمال شود.»
منبع:
کتاب
آیتالله عبدالرسول قائمی به روایت اسناد ساواک صفحه 402