تاریخ سند: 27 مهر 1347
موضوع:اختلاف تیمسار خسروانی با آقای حسین بنائی1
متن سند:
از: 20 ه 7
به: 323 شماره: 25826 /20 ه 7
روز 18 /7 /47 عاصمی مدیرفنی تربیت بدنی ناحیه 1 میگفت موضوع
معاونت دکتر بنائی بعنوان معاون پرورشی وزارتخانه حتمی است و معلوم نیست
آینده ورزش کشور بچه صورتی درخواهد آمد چون خسروانی و بنائی باهم از
هر لحاظ دشمن بوده و
نسبت بهم کینه و عداوت
دارند آنها روبروی یکدیگر
خواهند ایستاد و هرکدام
کوشش خواهد کرد که
دیگری را از پاد در آورد.
توضیح منبع: روابط تیمسار
خسروانی با آقای دکتر
حسین بنائی چندین سال
است بسیار تیره و خصمانه
است علت این خصومت
آنست که در گذشته بنائی
حاضر نبود ورزشکاران
آموزشگاههای کشور عضو
باشگاههای ورزشی شوند و
در اینمورد خسروانی تلاش
می کرد که جلو این عمل را بگیرد چون باشگاه تاج وجودش وابسته به
ورزشکاران و قهرمانان آموزشگاههای کشور بود و از طرفی آقای خسروانی
حاضر نبود در رأس هیئتهای ورزشی از افرادی که مخالف او هستند قرار گیرد و
اگر کسی به عنوان نماینده از مخالفان او انتخاب یا برگزیده میشد خسروانی با
قدرت و شدت او را به هر وسیله که میدانست میکوبید برای نمونه می توان
مسابقات آموزشگاهی کشور را در زمانی که بنائی مدیرکل تربیت بدنی بود و در
اصفهان انجام میشد آورد در آن زمان خسروانی از بنائی خواست که از انتخاب
دکتر اکرامی جلوگیری کند و نگذارد بعنوان رئیس هیئت فوتبال آموزشگاههای
کشور انتخاب شود ولی بنائی هم تعمدا که البته حق هم بااو بود وقعی به این
درخواست خسروانی نکرد و اکرامی را کاندیدا کرد و او هم انتخاب شد (کسیکه
رئیس باشگاه شاهین است و رقیب سرسخت خسروانی است) بعد از این واقعه
خسروانی سرمخالفت با بنائی را برداشت و در روزنامه تاج از هیچ تهمت و
افترائی علیه بنائی کوتاهی نکرد بطوریکه چندین بار مرحوم حسین علاء2
رئیس الوزراء وزیر دربار بین آنها وساطت کرد و آنها را آشتی داد ولی نتیجه مؤثری
نداشت و باز هم از طرف
تیمسار خسروانی حملاتی
سخت شروع شد.
اخیرا با
روی کارآمدن تیمسار
خسروانی در سازمان تربیت
بدنی و تفریحات سالم و
کینه جوئی های ایشان نسبت
به رقیبان ورزش در گذشته و
تعطیل باشگاههای ورزشی و
ایجاد نفرت و تنفر شدید بین
قاطبه ورزشکاران کار را به
جایی رسانید که معلمین
دبیرستان ورزش بطور
دستجمعی در امر ورزش و
تربیت بدنی سستی و
سهل انگاری می کنند و سعی
دارند کار ورزش را به عهده تعویق بیاندازند و در این مورد هم جلساتی تشکیل
میدهند و سعی و کوشش ایشان در جهت مخالفت با خسروانی است برای نمونه
استعفای رئیس فدراسیون والیبال کشور و استعفای هیئت والیبال تهران را می شود
ذکر کرد همچنین می شود به اظهارات تیمسار بعنوان یک نمونه دیگر اشاره کرد که
گفته بودند که با خودش (منظور خسروانی است) موافق نیستم ولی چون ایشان بامر
اعلیحضرت به این سمت منصوب شدند با ایشان همکاری خواهم کرد با همه این از
سمت ریاست فدراسیون کناره گرفت.
آموزگار
توضیحات سند:
1ـ حسین بنایی فرزند علی
اصغر، در سال 1290 در مشهد
متولد شد.
نامبرده دارای
دکترای تعلیم و تربیت از
آمریکا، و مشاغلی ازجمله:
مدیر کل امور تربیتی و تربیت
بدنی ـ رئیس سازمان
پیشاهنگی ـ استادیار رشته
تربیت بدنی و رئیس اداره
دانشجویان عالی تهران ـ مدیر
کل سپاه دانش ـ مدیر
مسؤول نشریه سپاه دانش ـ
معاون وزیر آموزش و پرورش،
عضو کمیته متخصصین امور
جوانان یونسکو و ...
را به عهده
داشت.
ضمنا وی عضو جمعیت
فراماسونری و در سال 39
داوطلب نمایندگی مجلس
شورای ملی بود.
وی به
مناسبت های مختلف تلگرام
شادباش و تبریک برای خاندان
شاه مخلوع ارسال نموده و در
سالهای 57 ـ 55 با شرکتش در
مراسم تشریفات موافقت
می گردد.
ر.ک : اسناد ساواک،
پرونده های انفرادی.
2ـ حسین علاء فرزند میرزا
محمد علیخان علاءالسلطنه، در
سال 1262 شمسی (1301 ق)
در شهر تفلیس بدنیا آمد، در آن
هنگام پدرش کنسول ایران در
تفلیس بود و لقب معین الوزاره
داشت.
در شب 11 محرم 1307
ق که ناصرالدین شاه از سفر
سوم اروپا برمی گشت در تفلیس
بخانه معین الوزارۀ رفت و
هنگام ورود او علاء به پیشواز
شاه رفت و به زبان فرانسه به
شاه خوشامد گفت.
در 1307 ق
معین الوزاره لقب علاءالسلطنه
گرفت و از طرف ناصرالدین شاه
به وزیر مختاری ایران در لندن
منصوب شد.
علاء هم به اتفاق
پدر عازم انگلستان گردید و
تحصیلات متوسطه را در آنجا
بپایان برد و در 1321 ق به
پیشنهاد پدرش از طرف
وزارت خارجه به عنوان
کارمند، مأمور خدمت سفارت
ایران در لندن شد.
در سال
1330 که علاءالسلطنه برای
چندمین بار وزیرخارجه شد، علاء
بریاست کابینه وزارت خارجه
ارتقاء جست و لقب
«معین الوزاره» گرفت.
او چون
بزبان انگلیسی تسلط داشت
بیشتر اوقات در مشکلات سیاسی
که بین وزارت خارجه و سفارت
انگلستان روی میداد واسطه
ملاقات و مذاکره با وزیر مختار
بود و اولیاء سفارت انگلستان با
توجه به سوابق مأموریت
علاءالسلطنه در لندن به
فرزندش نیز اعتماد داشتند.
علاء در دوران جنگ اول جهانی
به مناسبت داشتن شغل ریاست
کابینه وزارت امورخارجه و
چیرگی بر دو زبان انگلیسی و
فرانسه در مذاکرات سیاسی ایران
با سفارتخانه های خارجی نقش
حساسی داشت، او برای شکستن
شهرت انگلوفیلی خود گاهی
بجانبداری از آلمان تظاهر
میکرد.
علاء در طول دوران
زمامداری وثوق الدوله و
مشیرالدوله و حکومت سپهدار
رشتی و حکومت کودتا، وزیر
مختار ایران در آمریکا بود.
علاء
در انتخابات دوره پنجم به وکالت
طهران برگزیده شد و در آذر ماه
1302 به طهران بازگشت.
علاء
همکاری صمیمانه با تقی زاده را
از مجلس پنجم آغاز کرد و در
جلسه نهم آبان 1304 که برای
خلع سلطنت از سلسله قاجاریه
رأی گرفته شد.
علاء هم به تبعیت
تقی زاده رأی مخالف داد.
پس از پایان مجلس پنجم، در
مراد 1306 به وزیر مختاری
ایران در پاریس برگزیده شد در
سال 1311 به طهران بازگشت و
به ریاست بانک ملی برگزیده
شد.
وی در نیمه دوم سال 1312
به وزیر مختاری ایران در لندن
منصوب شد و چهار سال نیز در
این مقام بود، سپس در سال
1316 به طهران احضار و از
طرف جم نخست وزیر به ریاست
کل تجارت و امور اقتصادی
منصوب شد.
در نیمه دوم سال
1321 پس از فوت فرزین، علاء
به وزارت دربار منصوب گردید
و قریب سه سال در این مقام بود
و در سال 1324 به سمت سفیر
ایران در آمریکا برگزیده شد و
رهسپار واشنگتن گردید.
وی در
اواخر 1328 به ایران بازگشت و
در فروردین 1329 در کابینه
علی منصور به عنوان وزیر
خارجه معرفی گردید.
بدنبال
ترور رزم آرا و مرگ وی در 16
اسفند 1329 توسط فدائیان
اسلام، علاء مأمور تشکیل کابینه
شد.
اما دوران زمامداری وی به
دو روز پس از گرفتن رأی اعتماد
از مجلس در تاریخ 12 اردیبهشت
به طول نینجامید.
وی پس از
استعفا در نیمه سال 1330 مجددا
وزیر دربار شد.
بدنبال برکنار
زاهدی از پست نخست وزیر در
سال 1334، علاء مأمور تشکیل
دولت شد.
بدنبال الحاق ایران در
پیمان بغداد، علاء تصمیم به
شرکت در کنفرانس دولت های
عضو پیمان در بغداد را داشت که
به دلیل مخالفت نبردهای ملی و
مذهبی با این پیمان، فدائیان
اسلام در تاریخ 25 آبان 1334
وی را که قصد شرکت در مجلس
ترحیم سید مصطفی کاشانی
(نماینده مجلس و فرزند ارشد
آیت الله کاشانی) که در مسجد
شاه منعقد گردیده بود، ترور
می نمایند.
اما وی از این حادثه
جان سالم بدر برد و در حالیکه سر
و پیشانیش جراحات سطحی
برداشته و باند پیچ نموده بود در
جلسه های پیمان بغداد شرکت کرد
(به دنبال این ترور نواب صفوی
و برخی از اعضاء فدائیان اسلام
دستگیر و محاکمه و اعدام شدند
و دولت علاء تا اواخر 1335 به
کار خود ادامه داد.
وی در سال
1336 بار دیگر به وزارت دربار
منصوب و تا شهریور 1342 در
این مقام بود، وی هم چنین
ریاست شورای جشن های
شاهنشاهی، ریاست هیئت امنا
دانشگاه پهلوی ـ ریاست هیئت
موسسین دانشگاه ملی ـ و
ریاست انجمن برادری جهانی و
لاینز بین المللی و استاد اعظم
فراماسونری را بعهده داشت.
وی
سرانجام در 21 تیر 1343 فوت
و در مجاورت حضرت
عبدالعظیم دفن گردید.
حسین فردوست در خصوص وی
چنین می گوید: «...
این شخص
طرفدار سیاست انگلیس و
علاقمند شدید به محمدرضا، از
دوره جوانی که هر دو نماینده
مجلس بودند، نزدیک ترین فرد
به مصدق بود.
همین فرد، تردیدی
نداشته و ندارم که محکم ترین
رابط بین محمدرضا با
سفارت های انگلیس و آمریکا و
در عین حال محکم ترین رابط
بین محمدرضا و مصدق بود.
اطلاع داشتم که ملاقات های علاء
با انگلیسی ها و آمریکایی ها فقط
در رده سفیر بود و محل ملاقات
آنها در ساختمان وزارت دربار
بود.
»
برای اطلاع از نقش علاء در
دوران دولت مصدق و حضور
وی در عرصه تحولات سیاسی
دهه 1330 به کتاب خاطرات
فردوست مراجعه کنید.
منبع: نخست وزیران / ابراهیم
صفایی / ص 257
منبع:
کتاب
پرویز خسروانی به روایت اسناد ساواک صفحه 145