متن سند:
در روزنامه آیندگان مورخ 31 /6 /52 درباره جلال آل احمد1 خانم
شهرآشوب امیرشاهی نوشته است.
گفتن از جلال اصلاً چه موردی دارد؟ مثل این
است که مرده جلال هم باعث دردسر است...
.
به اطلاع اعضای کمیسیون رسید به
طوری که به اداره کل مطبوعات خبر رسیده بود قرار بود به مناسبت سالروز
درگذشت جلال آل احمد مطبوعات صفحات خاصی را به شرح حال ـ تجزیه و
تحلیل آثار او اختصاص دهند که به موقع جلوگیری به عمل آمد، فقط با موافقت
ساواک به روزنامه ها توصیه شد مطلب کوتاهی درباره جلال بنویسند، مقاله
آیندگان بعد از چند روز که
از سالگرد درگذشت آل
احمد گذشته بود منتشر شد
و بلافاصله به آقای همایون
تذکر لازم داده شد، جلسه
مقارن ساعت 6 پایان یافت.
بهره برداری شد.
در پرونده کلاسه 251349
بایگانی شود.
9 /7 /52
توضیحات سند:
1ـ جلال آل احمد در سال
1302 شمسی در خانواده ای
روحانی چشم به جهان گشود.
پس از طی دوران تحصیل، در
سال 1323 به حزب توده
پیوست و در مدّتی کمتر از چهار
سال در ردیف رهبران توده قرار
گرفت.
وی مدت 2 سال به
نوشتن مطالبی پرداخت که خود
آن را «پرت و پلا» می نامد و به
سبب همین نوشته ها مأموریت
یافت تا زیر نظر طبری به انتشار
نشریه بپردازد.
در سال 1326
از حزب توده که دنباله رو
سیاست استالینی بود، خارج شد
و در ماجرای ملّی شدن صنعت
نفت فعالانه شرکت جست و پس
از مرداد 1332 از سیاست
عملی کناره و دنبال کار تحقیق و
تعلیم را گرفت.
وی برای احراز
هویت ملّی، «غربزدگی» را در
سال 1341 منتشر کرد.
در سال
1347 بود که اقدام به تشکیل
کانون نویسندگان ایران کرد و
کنگره هنرمندان دربار را تحریم
نمود.
با بروز تحولی عظیم در
افکارش و روی آوردن به دین،
در سال 1343 به حج رفت و
«خسی در میقات» را نوشت.
مهمترین آراء سیاسی و اجتماعی
و مذهبی آل احمد در کتاب «در
خدمت و خیانت روشنفکران»
آمده است.
وی تشیع را نوعی
نهضت مبارز روشنفکری
می دانست و انتظار و اجتهاد را دو
نقطه اوج آن می خواند.
جلال آل
احمد که در طول زندگی 25 کتاب
و سفر نامه و مقاله را به رشته
تحریر در آورد و 11 عنوان
ترجمه انجام داد، در سال 1348
در اسالم دارفانی را وداع گفت.
ر.ک : روزنامه ایران،
17 /6 /75 روزنامه ابرار،
19 /6 /75، ص
منبع:
کتاب
مطبوعات عصر پهلوی - روزنامه آیندگان به روایت اسناد ساواک صفحه 262