صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

شاها مواظب باش...

شاها مواظب باش...


متن سند:

شاها مواظب باش...

در دوران حکومت رضاخان و محمدرضا پهلوی، و با حمایت بی‌چون و چرای آنان، تشکیلات فرقه‌ای بابیت و بهائیت از موقعیت استثنایی و بی‌نظیری برخوردار شد، به نوعی که اعضای آن بسیاری از مناسبات سیاسی و اقتصادی کشور را در یدِ قدرت خود گرفته و گام‌های بلندی برای کسب مناصب سیاسی، نظامی، اداری و فرهنگی برداشتند؛ به طوری که امیرعباس هویدا، با حمایت پیدا و پنهان محافل ماسونی و صهیونیستی، به نخست‌وزیری کشور مسلمان و شیعه مذهب ایران منصوب ‌شد؛ فردی که پدرش حبیب‌الله و پدربزرگش میرزا رضا قناد، از مخلصان و فداکاران و مجذوبان دستگاه میرزاحسینعلی نوری و عباس افندی، رهبران بهائیت در عکا بودند1.
دکتر عبدالکریم ایادی، نمونه دیگری از افراد بهائی بود که به عنوان پزشک مخصوص شاه به دربار پهلوی راه یافت و بر بسیاری از امور مهم و حساس کشور تسلط داشت.
او که به راسپوتین دربار پهلوی مشهور بود، به زیر و بم وزارت دربار و بسیاری از دیگر وزارتخانه‌ها و سازمان‌ها و نهادهای نظامی و اقتصادی اشراف داشت و ضمن رتق و فتق امور بهائی‌‌ها، به جاسوسی و خبرچینی جهت اربابان صهیونیستی و استعمارگر خارجی خود نیز مشغول بود.
حسین فردوست، عضو ارشد اطلاعاتی رژیم پهلوی، مشاغل او را بیش از 8 عنوان ذکر کرده، تا جایی که به نقل از ایادی نوشته است که او در گفت و گویی با شاه، اظهار داشته قصد دارد عدد مشاغل خود را به صد برساند، مشاغلی که تماماً پول‌ساز بود و بنا بر ادعای فردوست، می‌توان کتابی نوشت که آیا ایادی بهائی بر ایران سلطنت می‌کرد یا محمدرضا پهلوى2!؟
در همین زمینه، مئیر عزری که سفیر غیررسمی رژیم غاصب صهیونیستی در ایران بود و در راستای برقراری روابط مستحکم‌تر بین اشغالگران قدس و بهائیت تلاش‌های فراوانی داشت، در زمان حضور خود در تهران، با نزدیک شدن به رجال سیاسی و نظامی بهائی دست‌اندرکار رژیم پهلوی، مقدمات برقراری روابط نزدیک‌تر بین اسرائیل و پهلوی را دنبال می‌کرد. یکی از این افراد عبدالکریم ایادی بود که درباره‌ی وی می‌نویسد:
« یکی دیگر از سرشناسان بهائی، سرلشگر دکتر ایادی، پزشک ویژه‌ی شاه بود. ایادی افسری خوشنام بود و به چشم و گوش شاه می‌مانست. او بهداری‌ ارتش و بیمارستان‌ها، اداره‌ خرید ‌دارو و ابزار پزشکی برای یگان‌های ارتش را سرپرستی می‌کرد و با همه توان به همکیشانش یاری می‌داد..... پروانۀ ورود داروهای خریداری شده از کشورهای بیگانه که باید به بازارهای ایران می‌‌رسید، در کمیته‌ای در وزارت بهداری که از گروهی پزشکان و کارشناسان کارکشته برپا شده بود، ارزیابی می‌شد. دکتر ایادی یکی از کارشناسان این کمیته بود، روزی به دیدارش رفتم تا در زمینۀ برگزاری‌ کنگرۀ داروسازان ارتش‌ها که باید روز بیست‌و پنجم آوریل 196 در تهران انجام می‌شد و دربارۀ سرهنگ دوم اسرائیل ماهاریک که فرماندهی‌ گروه اسرائیل را داشت با وی گفت‌و‌گو کنم. گو اینکه ایادی از برخی موش‌‌دوانی‌های نمایندگان کشورهای تازی در واکنش به بودن نمایندۀ اسرائیل در کنگره آگاه بود، ولی دلاورانه و با خوشروئی سرهنگ ماهاریک را در این کنگره پذیرفت. یکی از ویژه‌گی‌هائی که ایادی را نزد همه یگانه ساخته بود، وفاداری و سرسپردگی او به شاه بود. کسی باور نمی‌کرد او از شاه درخواستی بکند و پذیرفته نشود. شاید همین پیوند ایادی با شاه بود که هرگاه سران کشور با شاه به نکتۀ دشواری برمی‌خوردند، دست به دامن ایادی می‌شدند و او می‌توانست گره‌گشائی کند. ایادی به یهودیان مهری ناگسستنی داشت و افزون بر آن ارزنده‌ترین و والاترین نیایشگاه‌های بهائیان در کشور اسرائیل بود و این پدیدۀ روشن‌تر از آفتاب را ایادی نمی‌توانست نادیده بگیرد.
روزی در میانه‌های سال 1962، نخست‌وزیر علم، در دیداری با تدی کولک شهردار اورشلیم در تهران پیشنهاد او را پذیرفت و مهدی شیبانی را به سرپرستی دستگاه جهانگردی کشور برگزید. همسر شیبانی دختر سناتور نمازی از دوستان نزدیک ایادی بود. در یکی از دیدارهای خانوادگیِ‌ شیبانی، کنار ایادی نشسته بودم و پیرامون همکاری‌های کارشناسان اسرائیلی با زمینه‌های سرپرستی او گفت و گو می‌کردم. چند روز پس از همان دیدار بود که ایادی کارشناس ما را به ایران فراخواند و با آنها پیمان بست تا میوه، مرغ و تخم‌مرغ ارتش را فراهم کنند و برای ارتش مرغداری و دهکده‌های نمونه بسازند.
یکی از روزهائی که سران‌ بهائی در ایران بر آن شده بودند تا پیروانشان از نیایشگاه‌هایشان در اسرائیل بازدید کنند، سرلشگر ایادی از من خواست، از میان‌بردن دشواری‌های دریافت روادیدهای همگانی‌ِ نه روز برای بهائیان را بررسی کنم (یک ویزا برای هر نود تن دیدارکننده). شمارۀ نه و نوزده در فرهنگ کیش بهائی نشانه‌ای آسمانی است. بهائیان در روش گاه شماری (تاریخ) ماه را نوزده روز و سال را نوزده ماه می‌شمارند. با دریافت رویدادهای همگانی نه تنها دیدارکنندگان هزینۀ کمتری می‌پرداختند و از رفت و آمدهای بسیاری کاسته می‌شد، که گروه‌های بازدید‌کننده نیز فزونی می‌یافت.
درخواست سرلشگر ایادی را با وزارت خارجۀ اسرائیل در میان نهادم و روش پیشنهادی را به آگاهی‌اش رساندم، کمی‌ دشوار بود ولی چاره‌ای نبود. مسئول کمیتۀ اجرائی‌ امور بهائیان در ایران به هر ویزای همگانی باید نامه‌ای الصاق می‌کرد و ضمن نامه تعهد می‌نمود که مسئولیت همۀ آسیب‌های احتمالی‌ زیارت کننده را از نخستین روزی که به اسرائیل وارد می‌شود تا روزی که از این کشور خارج می‌شود به عهده می‌گیرد. پس از آنکه ریزه‌کاری‌های امنیتی و نیاز به چنین روشی را برای چنان روادیدهایی برای تیمسار ایادی و چند تن از همکیشانش روشن کردم، آن‌را پذیرفتند و سال‌ها از همین شیوه پیروی کردیم و هرگز به هیچ‌گونه گرفتاری برنخوردیم. در سایۀ دوستی با ایادی به گروهی از سرشناسان کشور آشنا شدم که هرگز باور نمی‌کردم پیرو کیش بهائی باشند. بسیاری از آنها در باور خود چون سنگ خارا بودند، ولی به خوبی می‌توانستند در برابر دیگران باور خود را پنهان نمایند. آنها همه دریافته بودند که در برابر من نیازی به پنهانکاری ندارند.
روزی ایادی مرا به چاشت به خانه‌اش فراخواند، می‌خواست از رازی شگفت‌ برایم سخن بگوید که گفت و گو در این زمینه شایستۀ نشست‌های اداری نبود. خوش و بش‌های گرم پایان یافت و سرانجام با چهره‌ای افسرده افزود:
حضرت بهاء‌الله در یکی از بازدید‌هایشان از شیراز به دست مبارک خویش بوتۀ نهال نارنجی در خانۀ محل سکونتشان کاشته‌اند که تا دو سال پیش درخت سرسبزی بود. ولی شوربختانه از چندی پیش به این طرف درخت بیمار شده و به تدریج برگهایش می‌خشکند. شنیدیم که ژاپنی‌ها در شناسائی‌ درخت‌های مرکبات به ویژه نارنج بهترین کارشناسان دنیا هستند، که دو نفر از بهترین کارشناسان ژاپنی آمدند و چهار ماه درخت را معاینه کردند و نتوانستند راه‌حلی برایش پیدا کنند. هیچ‌کس نمی‌تواند بفهمد چرا درختی که به دست‌های مبارک حضرتشان کاشته شده، باید بخشکد.
پیشنهاد من برپایۀ فروش خانه و فراموش کردن داستان تیمسار ایادی را ناخرسند و پریشان کرد. با دست پاچگی از من خواست هرچه زودتر برای زنده‌ کردن درخت نیمه مرده کاری بکنم. داستان را با کارشناسان کشاورزی در اسرائیل در میان نهادم، آنها پیش از همه‌چیز از اینکه نتوانسته‌اند بیماری درخت را دریابند، شگفت‌زده شده بودند. روزی همراه عزرا دانین و دو تن از کارشناسان وزارت کشاورزی برای بازدید درخت به شیراز رفتیم، آنها پس از بازبینی‌های نخستین دریافتند که ریشه‌های درخت در زیرزمین جائی به رگه‌‌های گچ، سنگ یا نمک برخورده و ریشه‌ها فرسوده‌ شده‌اند. گرداگرد درخت را به آرامی شکافتند، گمانشان درست از کار درآمد. رگه‌های سنگ و گچ را چند متر در چند متر کندند و با خاک شایسته پرکردند. چیزی نگذشت که درخت حضرت بهاء‌الله جانی تازه گرفت و شادی را به چشمان ایادی و دوستانش بازگرداند. نه تن سران کمیتۀ رهبری‌ بهائیان در ایران مرا برای مراسم زیارت درخت به شیراز فراخواندند. از خرسندی چنان می‌نمودند که گوئی خداوند دنیا را به آنان ارمغان داشته است.»3
اگرچه نقش و نفوذ ایادی و بهائی‌ها بسیار بیشتر و عمیق‌تر از آن چیزی بود که در این مختصر بگنجد اما همین اندک حکایت از میزان تأثیر و قدرت این فرقه ضاله و لابی صهیونی در رژیم گذشته دارد. سند زیر که در برگیرنده سخنرانی حجت‌الاسلام و المسلمین حاج شیخ محمدتقی فلسفی(ره) درباره‌ اعلام خطر به شاه از نفوذ بهائیان در دستگاه پهلوی و دربار است و توسط ساواک تنظیم شده است، یکی از هزاران می‌باشد:

سند شماره ( 99 )
از:321 تاریخ: 5 /4 /48
به: 1242 /321
موضوع: فعالیت بهائیان
به قرار اطلاع، در جلسه هفتگی مورخ 25 /4 /48 بهائیان که در خیابان سبلان کوچه کرمی پلاک 27 تشکیل گردیده بود. شخصی به نام واحدیان ضمن صحبت درباره امور مذهبی اظهار داشته است:
«کارهائی که اکنون به دست اعلیحضرت همایون شاهنشاه آریامهر صورت می‌گیرد هیچ کدامش روی اصول دین اسلام نیست زیرا خود شاه به تمام دستورات بهائی آشنائی دارد و حتی ایشان با اشرف پهلوی در دوران کودکی در مدرسه بهائیان در خیابان امیریه که در آن زمان از مدارس عالی تهران بود درس خوانده‌اند و دلیلش آن است که عکس آن زمان شاه و اشرف هم‌اکنون موجود است که ایشان ایستاده‌اند و قبل از اینکه به کلاس درس بروند دعا می‌خوانند حالا مردم احمق می‌گویند شاه بهائی است. چکار می‌توانند بکنند. فلسفی بالای منبر می‌گوید شاها مواظب باش ببین دکتر شما چه شخصی است کارها را به دست بهائیها ندهید ولی این گفتار اثری ندارد هم‌اکنون تیمسار صنیعی وزیر جنگ و تیمسار شیرین‌‌سخن بهائی هستند و هرچه نزدیکتر شوید می‌بینید که چه کارهای مهمی به دست بهائیان است چرا؟ برای اینکه آنها بهتر می‌فهمند.
تحقیق پیرامون موارد زیر نیاز است:
1ـ تعیین صحت و سقم موضوع
2ـ واحدیان شناسائی و مشخصات بیشتری از وی اعلام دارند.
3ـ گردانندگان جلسات مزبور چه کسانی هستند و هدف از تشکیل این جلسات آیا جنبه مذهبی دارد یا فعالیت‌های دیگری در پوشش مذهب
جریان جلسات مورد بحث قرار گرفته و نتیجه را به موقع اعلام دارند.

توضیحات سند:

1. جستارهایی از تاریخ معاصر ایران،‌ ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، موسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، ج2، نشر اطلاعات، 1371، صص 200 الی 203
2. همان، ج اول، صص 376-375
3. یادنامه (کیست از شما از تمام قوام او)، مئیر عزری، دفتر اول، مترجم: ابرهای حاخامی، چاپ اول سال 2000، اورشلیم، صص 333- 332

منبع:

کتاب اتفاقات تاریخی به روایت اسناد ساواک - جلد دوم صفحه 171

صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.