ابعاد ارتباط
متن سند:
ابعاد ارتباط
از مجموع آنچه در خصوص ارتباط مهدی هاشمی با ساواک گفته شد و اسنادی که در همین رابطه از نظر گذشت، روشن میشود که اولاً اصل ارتباط با ساواک از ناحیه نامبرده در طول مدت ده، یازده سال از دوران فعالیت سیاسی وی قابل انکار نیست و ثانیاً این ارتباط منشأ تعامل و همکاری متقابل بوده است. هم مهدی هاشمی قدمهای مؤثری در راستای تأمین خواستههای ساواک برداشته و هم متقابلاً ساواک حمایتهایی در بعضی از مقاطع از نامبرده نموده است. سخنرانیهای مهدی هاشمی در تعریف و تمجید از انقلاب سفید و یا به تعبیری انقلاب شاه و مردم، توصیه به افراد برای عضویت در حزب رستاخیز1 و معرفی همکاران خود به ساواک2 نمونههایی از همکاریهای عملی نامبرده با ساواک است. تلاش برای تبرئه مهدی هاشمی در دادگاه نظامی و ایجاد تسهیلات در دوران سربازی برای وی نمونههایی از حمایتهای عملی ساواک از مشارالیه به حساب میآید. در عین حال ارزیابی ابعاد این ارتباط کار مشکلی است زیرا همچنان جای این سؤال باقی است که این ارتباط با چه گرایش و انگیزهای صورت میگرفته و چه هدفی را تعقیب مینموده است.
آیا صرفاً یک حرکت تاکتیکی و رویکردی مصلحتاندیشانه بوده، تا از طریق آن، اهداف درازمدت خود را تعقیب کند؟ یا اینکه یک نوع خودفروختگی ناشی از شستشوی مغزی بوده که او را به عنوان مأموری در خدمت سازمان اطلاعات و امنیت و مآلاً دستگاه حاکم درآورده؟ و یا توجیه دیگری باید برای آن در نظر گرفت؟
واقعیت امر هر چه باشد یک مسئله را نمیتوان در تحلیل این موضوع نادیده گرفت و آن ویژگیهای روحی و فکری مهدی هاشمی است که مبنای رویکرد او در عرصههای مختلف از جمله ارتباط با ساواک بوده است.
نباید فراموش کرد که شخصیت او به خاطر برخورداری وافر از غرور، خودمحوری خودبزرگ بینی و...3 به گونهای شکل گرفته که در دیدگاه او همه چیز باید در خدمت «مَنِ فیزیکی» و «مَنِ شخصیّتی» او باشد و اندیشۀ مشحون از افکار التقاطی، شرایطی را برای او فراهم آورده که در نگاه او برای دستیابی به هدف میتوان از هر وسیلهای بهره جست حتی اگر کشتن افراد بیگناه و با همکاری با مخوفترین سازمان امنیتی باشد.
به تعبیر دیگر فربه بودن «منیّت» و کیش شخصیّت در وجود مهدی هاشمی سهم بسزایی در سمتگیری اعمال و رفتار او داشته و به همین دلیل در تحلیل عملکرد او نیز باید مورد توجه قرار گیرد. بر این اساس در نگاه نامبرده، اصل، حفظ «منیّت» است و برای حفظ این اصل هیچ محدودیتی وجود ندارد. آنگاه که به تصور وی استفاده از قدرت جهنمی ساواک بتواند او را در تأمین این «منیت» کمک کند دلیلی برای خودداری از همکاری در منطق او وجود ندارد. این همکاری میتواند تا مرز ارائه اطلاعات مفید و لو دادن همکاران نیز پیش برود بخصوص اگر پای تامین «مَنِ فیزیکی» (خلاصی از زندان- محکومیت و اعدام) در میان باشد.
و بالاخره موضوع ارتباط و همکاری طولانی مهدی هاشمی با ساواک با هر انگیزهای که صورت گرفته باشد فاقد هرگونه توجیه منطقی و عقلایی بود، و باید آن را برگ تیرهای از کتاب سیاه زندگی او و نمادی از کیش شخصیت وی بشمار آورد و در کنار دیگر انحرافات او به ارزیابی نشست. بدیهی است بررسی ابعاد مختلف این موضوع فرصت دیگری را میطلبد و ما در این بخش به تبع همکاری نامبرده با ساواک در موضوع قتل مرحوم شمسآبادی نگاهی گذرا و اجمالی به آن افکندیم و در اینجا با ذکر فرازی از اعترافات مهدی هاشمی در این خصوص، این موضوع را به پایان میبریم.
«بارزترین خطاها و اشتباهات من در آن زمان دو چیز است که من با صداقت عرض میکنم محور اول نرمش در رابطه با ساواک است که در اثر آن ناپختگیها و غلبه نفسانیات و برداشتهای ناپخته از اسلام، من بعضی از ضرورتهای مقطعی و زمانی را مجوزی و توجیهی دانستم برای اینکه بتوانم با ساواک نرمش کنم و این نرمش، یک لغزش کوچک بود که تدریجاً به تماس با یکی از عوامل محلی ساواک منتهی شد، به دنبال آن رشد این اشتباهات به آنجا رسید که من با یکی از بازپرسهای ساواک نشستم و صحبت کردم و این روند رو به رشد لغزش و اشتباه بجایی رسید که وقتی من دستگیر شدم در زندان رسماً به ساواک نامه نوشتم و با آنها اعلان همکاری کردم و این اوج یک لغزش بود که میتوانم بگویم یک اشتباه بزرگ و یک انحراف است و بارزترین انحرافات و اشتباهات من در قبل از پیروزی انقلاب است.»4
توضیحات سند:
1- ر.ک : پیوست شمارۀ (13)
2- ر.ک : پیوست شمارۀ (14)
3- ر.ک: به جلد دوم کتاب بنبست
4- مصاحبه رادیو تلویزیونی به نقل از روزنامه جمهوری اسلامی 19 /9 /1365
منبع:
کتاب
بنبست - جلد سوم / مهدی هاشمی مظهر خشونت صفحه 121