تاریخ سند: 5 اردیبهشت 1344
موضوع: جلسه منزل سید ضیاءالدین طباطبائى
متن سند:
شماره: 328 /322 تاریخ: 5 /2 /44 13440205
موضوع: جلسه منزل سید ضیاءالدین طباطبائى
ساعت 10 صبح روز چهارشنبه 1 /2 /44 جلسه منزل سیدضیاءالدین طباطبائى1 با شرکت عدهاى در حدود 30 نفر از جمله مهندس انزلچى پیشکار رشیدیان ـ محمد نورازدارائى ـ شریف بگلو ـ دکتر آذر (خلیل انقلاب) سرگرد رضوى از شهربانى ـ ارباب مهدى یزدى و دریانى تشکیل گردید.
سیدضیاءالدین گفت بروید یک نان بخورید و صد نان بفقیر بدهید زیرا مشیتالهى شامل حال تمام مردمان گردید و شاهنشاه ما را در زیر رگبار مسلسل براى ما نگهداشت شما با وضع جغرافیاى ایران آشنائى ندارید ایران اقلیمى است که هیچ قدرتى نمیتواند آن را اداره کند مگر وجود شاهنشاه و اگر خداى نخواسته کوچکترین آسیبى بشاهنشاه میرسید ایران بکلى از بین میرفت نامبرده همچنین افزود وقتى من وارد قفقاز شدم نمیدانید مردم آن سامان چه استقبالى از من کردند و من در کانون ملى آنجا گفتم درست است که شما ترک هستید ولى ایرانى هستید این جمله براى اولیاى روسیه خیلى ناگوار آمد و فرداى آن روز یکى از روزنامههاى قفقاز مطالبى درباره من نوشت و اهانتهائى بمن نمود. من تاریخچهاى از فجایع دولت تزار در ایران داشتم با یکى از سران آن سامان صحبت نموده و گفتم اگر روزنامهها بخواهند پا در کفش من کنند تمام فجایع کشور شما را در ایران خواهم نوشت. نامبرده اضافه کرد اکثر ایران ترک زبان هستند در تمام ایران شاید 2 میلیون فارس زبان باشد ایران همه خاکش قبیله قبیله است و این قبیلهها را که جمع کنید ملت ایران را تشکیل میدهند.
اداره یکم عملیات ریاست بخش 311 جهت استحضار و هرگونه اقدام مقتضى
ریاست بخش 304 جهت استحضار و هرگونه اقدام مقتضى
توضیحات سند:
1 ـ سید ضیاءالدین طباطبائى فرزند سیدعلى یزدى متولد 1310 هجرى قمرى در شیراز. نامبرده ابتدا تحصیلات خود را در تبریز شروع و بعد از پایان تحصیلات علوم قدیمه با تأسیس چاپخانه روشنائى و تجارت فرش فعالیت خود را شروع کرد در دوران سلطنت احمدشاه قاجار ابتدا مدتى روزنامه نداى اسلام را در شیراز و سپس روزنامههاى شرق و برق را در تهران منتشر و بعداز آن امتیاز روزنامه رعد را اخذ و مشغول انتشار آن گردید. چون پدرش نمایندگى مردم یزد را در مجلس شوراى ملى بعهده داشت در دوره چهارم قانونگذارى نیز سیدضیاءالدین بجاى پدر از یزد انتخاب گردید. سى سال داشت که با رضاشاه همکارى نمود و در جریان سوم اسفند سال 1299 و اشغال تهران به دست سردار سپه نقش مهمى به عهده داشت. سه روز بعد از کودتا به فرمان احمدشاه نخستوزیر گردید و کابینه نود روزه خود را تشکیل داد که به علت بازداشت عده زیادى از رجال و مدیران جراید آن کابینه ملقب به (دولت سیاه) گردید.
چگونگى آن در تاریخ بیست ساله حسین مکى جلد اول و دوم و تاریخ احزاب سیاسى ملک الشعراء بهار و سایر تواریخ معاصر مندرج است. بعد از سقوط کابینه سیدضیاء رضاشاه که در آن زمان وزیر جنگ و فرمانده کل قوا بود نخستوزیر شد. به امر ایشان سید ضیاء الدین از ایران تبعید گردید [تبعید وى به فلسطین در واقع یک مأموریت بود چون سید در فلسطین مأمور بود که زمینهاى فلسطینیان را بخرد و به یهودیان بفروشد] و قریب 23 سال اقامت در خارج از کشور به طول انجامید. سید ضیاءالدین در سالهاى 1320 و 1321 براى ورود به کشور به فعالیت پرداخت و طرفدارانش نیز در تهران مشغول فعالیت شده زمینه را آماده ورود وى مىکردند. مظفر فیروز مدیر روزنامه رعد امروز به فلسطین رفته و با سید مصاحبه مطبوعاتى نمود و سیدضیاء نیز آمادگى خود را به بازگشت به ایران اعلام کرد قبل از بازگشت او به ایران انتخابات دوره چهاردهم مجلس شوراى ملى شروع شده بود. وى با کمک على سهیلى نخستوزیر و سید محمد تدین وزیر کشور وقت به نمایندگى مجلس از یزد انتخاب و به ایران مراجعت نمود. موقع طرح اعتبارنامهاش در مجلس مورد مخالفت دکتر محمد مصدق که نمایندگى تهران را داشت از یک طرف و فراکسیون پارلمانى حزب توده(دکتر رادمنش، دکتر کشاورز، ایرج اسکندرى، مهندس فریور) از طرف دیگر قرار گرفت به طورى که در صورت مذاکرات مجلس شوراى ملى منعکس است. وى در چند جلسه به اعتراضات مخالفین پاسخ داد و در جلسه شانزدهم اسفند ماه 1322 به تفصیل از خود دفاع و طریقه امرار معاش خود را در مدت 23 سالى که خارج از ایران بوده بیان که سرانجام با رأى مخفى اعتبارنامهاش با اکثریت ضعیفى به تصویب مىرسد.متعاقب آن همکارى خود را با مظفر فیروز ادامه داد و روزنامه رعد امروز به طور هفتگى و سپس به طو رروزانه که مخارج آن توسط سید ضیاءالدین تأمین مىگردید منتشر مىنماید. در سالهاى 24 و 25 حزب اراده ملى را که به جهاتى به حلقه معروف گردید تأسیس و سرسختانه مبارزه با حزب توده را شروع نمود. در سالهاى 25 که قوامالسلطنه نخستوزیر شد مظفر فیروز همکارى خود را با سیدضیاء قطع و در نتیجه معاون سیاسى و پارلمانى احمد قوام گردید و روى اختلاف قبلى که قوام با سید ضیاء داشت حزب اراده ملى به وسیله فرماندارى نظامى تهران تعطیل شد. ناچار سیدضیاء با دار و دسته آقاى جمال امامى که رهبر حزب عدالت بود پیوند خورد. بدین ترتیب دوستى بین جمال امامى و على دشتى مدیر روزنامه شفق سرخ (سناتور) و سید شروع شد. در انتخابات دوره پانزده مجلس شوراى ملى شرکت نمود لکن قوامالسلطنه وى را شکست داد و نگذاشت انتخاب شود. سید ضیاءالدین که به طرفدارى از سیاست انگلستان معروف بود مورد مخالفت حزب توده قرار داشت و روزنامههاى ارگان حزب مزبور (رهبر، ظفر و مردم و رزم) که به طور علنى منتشر مىشد هر روز سید را به باد انتقاد مىگرفتند و چند مرتبه تروریستها که معلوم نبود به وسیله حزب توده یا اشخاص دیگرى تحریک شده بودند قصد جان سید ضیاء را نمودند لکن هر موقع از سوءقصد با خبر گردید چون سید ضیاء داراى تعدادى مأمور بود که حقوق ماهیانه آنان را شخصاً پرداخت مىنمود و در واقع یک اکیپ مجهز مأمور ویژه در اختیار داشت و در مجالس رسمى که حضور مىیافت همراه با چند نفر مسلح حاضر مىشد. سید ضیاء در اثر عدم توفیق در انتخابات دوره پانزدهم از صحنه سیاست کنارهگیرى کرد ولى جلسات هفتگى در منزل خود را ادامه داد. در سال 1330 که موضوع نفت در کار و دکتر مصدق نخستوزیر بود و بازار سیاست داغ بود، سیدضیاء مجدداً در صحنه سیاست ظاهر گردید و این بار روزنامههاى طرفداران دکتر مصدق (شاهد، اصناف، شورش، باختر امروز) و تعداد دیگرى از جراید یومیه و هفتگى به شدت سید ضیاء را مورد حمله قرار داده و او را عامل مستقیم سیاست انگلستان در ایران خواندند. بعد از اتمام دوره شانزدهم قانونگذارى، سیدضیاء در دوره هفدهم خود را کاندیداى تهران نمود و همراه دکتر سید حسین امامى امام جمعه تهران و جمال امامى در انتخابات شرکت و قریب دو هزار رأى نیز به دست آورد. چون موفق نگردید براى نخستوزیرى تلاش کرد و چند نفر از نمایندگان دوره هفدهم را که مصدق آنها را انتخاب کرده بود با خود همراه ساخت و طرفداران سید از یک طرف و طرفداران قوامالسلطنه در خارج ائتلاف کردند و در اثر این عمل کابینه دکتر مصدق منجر به شکست شد که حوادث سى ام تیرماه 1331 به وقوع پیوست. سیدضیاء پس از آخرین تلاش براى همیشه کنارهگیرى از سیاست نمود و در سعادتآباد تهران مشغول دامپروررى و دامدارى و کشاورزى گردید. روابط وى با دربار حسنه بود. سید روزهاى چهارشنبه هر هفته شرفیاب!! مىشد. سید ضیاء سه مرتبه ازدواج نمود. نامبرده جلسات خصوصى داشت که اغلب در سعادتآباد هفتهاى یکبار برقرار بود و با چاى نعنا و گاهى شبدر که از مختصات وى شده بود از حضار پذیرایى مىکرد.
پرونده سید ضیاءالدین طباطبائى در ساواک، شماره پرونده 94694، جلد دوم، ص 368 تا 364
منبع:
کتاب
ترور شاه / حادثه کاخ مرمر به روایت اسناد ساواک صفحه 187