به قرار اعترافات مهندس سیروس شوقی از اعضای حزب منحله توده
متن سند:
ارتباط با کمیته مرکزی حزب که در شهر لایپزیک آلمان شرقی است به
وسیله حسن رزمی پور انجام می گردد و این ارتباط وسیله کمیسیون مهاجرین
است.
مسئولین کمیسیون مهاجرین در کمیته مرکزی دکتر جودت می باشد اعضاء
کمیسیون مهاجرین محمود مدرسی و غلام یحیی می باشند ولی به نظر متهم
پرونده گردانندگان اصلی حزب توده در چکسلواکی عبارتند از : محمد تربتی.
عبدالرحمن قاسملو1 و
موسی الکریم معروف به
پیمان که ماهیانه پنج هزار
کرون پول می گیرد.
و اردشیر
آوانسیان نام مستعار سروان
فراری شهربانی ورقا
(محسن آغداشی است)
یعنی با این نام گذرنامه دارد
و در پراگ ازدواج نموده و
دارای فرزندی به نام پیروز
می باشد که در سال 1961 به
دنیا آمده و درباره کمیته
حزبی در کشورهای غربی
اظهار می کند من اطلاعی
ندارم ولی می دانم نصرت اله
کریمی و اعلم دانائی فعلاً در
رم می باشند و فیلم دوبلاژ می کنند برادر فریدون نظری در پاریس است (حسین
نظری که مسئول کمیته حزبی فرانسه است) در بین افراد حزب در چکسلواکی
اختلافاتی وجود دارد و ریشه این اختلافات را در اعضاء کمیته مرکزی در اثر
مقام طلبی و استفاده جوئی و غیره می دانند.
عده ای طرفدار عبدالصمد کامبخش
و کیانوری و عده ای طرفدار دکتر رادمنش و ایرج اسکندری بودند.
اصل در 3 آرادشس ـ ش ـ و در پرونده اردشیر آوانسیان بایگانی شود
توضیحات سند:
1ـ عبدالرحمن قاسملو فرزند
محمد در سال 1309 ش در
ارومیه به دنیا آمد.
پدر قاسملو
از طرفداران و وابستگان فکری
به کمونیست و دولت روسیه
بوده چنانچه در زمان اشغال
نظامی ایران توسط متفقین وی
به اتفاق 16 نفر دیگر به باکو
رفته و پس از مراجعت به نفع
دولت روسیه فعالیت و تبلیغ
می نموده و نیز در سال (1321)
که در دهات اطراف توسط اکراد
محلی غارت می شده مشارالیه
عده ای افراد کرد مسلح را در
خانه اش مخفی و قصد انقلاب
در شهر رضائیه را داشت و نیز
این شخص در دوره متجاسرین
همه کاره قاضی محمد و نماینده
حزب دمکرات کردستان بوده که
اغلب قاضی محمد و سایر سران
حزب در منزل محمد قاسملو
رفت و آمد داشته اند.
شهربانی
نیز نامبرده را یکی از متجاسرین
درجه اول و رئیس حزب
دمکرات کردستان و طرفدار
شوروی ها معرفی نموده است.
تحصیلات خود را تا دیپلم در
رضائیه گذراند و در سال
1326 پس از شکست جمهوری
مهاباد جهت ادامه تحصیل عازم
فرانسه شد و دو سال بعد به
چکسلواکی رفته و پس از پایان
تحصیلات، کلاس کادر سیاسی
حزب کمونیست را طی کرد.
وی
در پراگ با دختر یهودی الاصلی
به نام «هلنا» که در پرورشگاه
تربیت یافته بود ازدواج کرد در
سال 1332 به اتفاق همسرش به
ایران مراجعت و در رضائیه و
مهاباد شروع به فعالیتهای
کمونیستی نموده که در نتیجه
تحت تعقیب واقع و پرونده آنان
در دادستانی تحت رسیدگی
قرار می گیرد و به علت عدم
دستگیری پرونده آنان مفتوحه
می ماند.
عبدالرحمن قاسملو
ضمن ارتباط با اعضای کمیته
مرکزی حزب توده، علاوه بر
فعالیت حزبی از مسئولین حزب
کومله کردستان نیز به شمار
می رود.
وی پس از انقلاب 14
ژوئیه 1958 (1337) عراق از
راه غیرمجاز به اتفاق همسرش
عزیمت و با ملامصطفی تماس
گرفته و مسئول کمیته حزب کومله
ایران در عراق می گردد.
نامبرده
از طرفداران اعضای کمیته
مرکزی حزب توده بوده است.
در سال 1338 قاسملو
پسرعموی خود (اسماعیل
قاسملو از اعضای حزب توده) را
به طور غیرمجاز به عراق برده و
ضمن تماس با فراریان حزب
توده و اعضای حزب کومله
کردستان مقداری نشریه به او
داده و به ایراناعزام می کند.
اسماعیل قاسملو توسط ساواک
دستگیر و در نتیجه اعترافات وی
شبکه حزب درکردستان در همان
سال کشف می شود.
عبدالرحمن
قاسملو نیز در سال 1338 به
ایران مراجعت کرده و توسط
ساواک دستگیر می گردد.
مشارالیه با سپردن تعهد همکاری
با ساواک به منظور مقابله با دیگر
اعضای حزب که در عراق به سر
می بردند از زندان آزاد می شود.
پس از آن به همراه خانواده خود
به چکسلواکی عزیمت و با حزب
توده آنجا ارتباط حاصل و در
پراگ سکونت می نماید.
از طرف
حزب ضمن در اختیار گذاشتن
منزل، حقوق نیز برای او و
خانواده اش تعیین می گردد.
قاسملو سمت سردبیری روزنامه
کردستان به لهجه کردی را که از
طرف حزب توده در خارج از
کشور منتشر می گردید به
عهده داشت.
عبدالرحمن قاسملو
در سال 1347 به منظور
بهره برداری از امکانات عناصر
متواری حزب دمکرات کردستان
ایران و به پیروی از سیاست
کمونیست های شوروی و
جلوگیری از گرایش اعضای
حزب به سیاست پکن فعالیتهایی
را در این زمینه معمول داشته و
چند بار به همراه رضا رادمنش
(دبیر کل حزب توده) به عراق
مسافرت نموده است.
مشارالیه در سیزدهمین کنگره
دانشجویان کرد ایرانی که در سال
1348 برگزار شد به عنوان
نماینده حزب دمکرات کردستان
ایران شرکت کرد.
مشارالیه در مدت اقامت در
چکسلواکی به طرفداری از
دوبچک (نخست وزیر وقت)
پرداخته و با سیاست حمله جویانه
شوروی به پراگ مخالفت نموده
و پس از آرام شدن اوضاع به
علت احساس خطر نمودن به
همراه خانواده خود این کشور را
ترک نموده است.
در سال 1350
به واسطه وجود شرایط مناسب
در عراق به این کشور عزیمت و
مورد استقبال گروههای مخالف
موجود در عراق قرار می گیرد.
او در مدت اقامت در بغداد موفق
می شود با جلال طالبانی، تیمور
بختیار و سایر گروههای مخالف
رژیم پهلوی تماس حاصل و
اقداماتی به منظور ایجاد تفاهم و
اتحاد و همبستگی بین کلیه
گروهها برقرار نماید.
قاسملو تا
اواخر عمر رژیم پهلوی در عراق
می زیسته و سعی در تحریک
متواریان جهت انجام اقدامات
خرابکارانه می نموده است.
البته
این ظاهر قضیه است و در باطن
او به لحاظ همکاری با ساواک
در واقع به عنوان مانعی جهت
تحرکات حزب در این سالها در
مرزهای کشور عمل می کرد ولی
همواره شعار حرکت مسلحانه و
اقدامات نفوذ و ...
را سر می داد و
مقادیر زیادی پول و سلاح از
دولت عراق دریافت نمود ولی
در عمل، هیچ اقدام قابل توجهی
در این راستا انجام نداد و بارها
توسط دولت عراق مورد
سرزنش قرار گرفت و حتی از این
کشور اخراج شد ولی دوباره با
همین شعارها به عراق بازگشت و
مشابه قبل عمل نمود.
قاسملو پس از پیروزی انقلاب
اسلامی به ایران بازگشت و به
عنوان دبیرکل حزب دمکرات
کردستان از ابتدا بنای مخالفت و
معاندت با انقلاب اسلامی و
مردم ایران را گذارد و در
صحنه های مختلف در مقابل ملت
مسلمان و انقلابی کشور قرار
گرفت.
در جنگ با دولت عراق
همکاری اطلاعاتی داشت و
اخبار مناطق مرزی کردستان را
به این کشور ارسال می کرد.
در
مصاحبه های مطبوعاتی همواره
جمهوری اسلامی ایران را شروع
کننده جنگ و مقصر قلمداد
می نمود و ضمن همکاری و
هماهنگی با مسعود رجوی و
منافقین در شورای مقاومت ملی
قصد براندازی و سرنگونی نظام
اسلامی را در سر می پروراند! و
در سال 1368 قاسملو در کشور
آلمان توسط فردی ناشناس مورد
اصابت چند گلوله قرار گرفت و
کشته شد.
قاسملو دو کتاب به نامهای
اقتصاد کردستان و کردها و
کردستان تألیف نمود که هر دو در
خارج از کشور به چاپ رسید و
توسط عوامل استخبارات عراق
در بین افراد حزبی در این کشور
و ایران توزیع گردید.
منبع:
کتاب
چپ در ایران - کادرهای حزب توده به روایت اسناد ساواک - جلد اول صفحه 25