بازجویی از محمد علی رجائی
متن سند:
بازجویی از محمد علی رجائی
س - هویت شما در پرونده محرز است (محمد علی رجائی) لازم است اطلاعات خود را بهطور مشروح نسبت به دوستان و مباشرین خود بنویسید
ج - در مورد آقای دکتر سحابی همیشه در مورد انتخاب دبیر و اداره مدرسه جلسه داشتهایم و این جلسه عموماً در مدرسه تشکیل میشده مگر موقعی که هیئت مدیره در منزل ایشان تشکیل میشد و از من میخواست برای ادای توضیحات به منزل ایشان بروم توضیح این که هیچ یک از این جلسات فقط با حضور من تشکیل نمیشده است بلکه بعضی از دبیران که در مدرسه و اداره آن سهم داشتهاند نیز شرکت میکردهاند. بحثهای منزل آقای دکتر سحابی فقط جنبه مدرسهای داشته است.
حتی ایشان بعد از اینکه با هم اختلاف پیدا کردیم و من دیگر مدرسه ایشان نرفتم روزی به منزل من آمده است و مصرانه خواستار رفتن من سحابی قبلاً نوشتهام که من به علت غیبت ایشان از مدرسه قسمت عمده کارهای مدرسه را انجام میدادم و مخصوصاً حسابداری مدرسه با من بود. هم چنین در این برخوردها با هیئت مدیره مدرسه آقای کاظم حاجی ترخانی - احمد بازرگان - مزینی آشنا شدم که با آنها نیز گفتگوی مدرسه را داشتهام. از تاریخ انحلال دبیرستان کمال تاکنون حتی پنج دقیقه با آقای دکتر سحابی نبودهام حتی در مجلس ختم برادر زنش هم شرکت نکردم.
با آقای مهندس بازرگان هم هیچ وقت جلسهای خصوصی نداشتهام یا در منزل آقای دکتر سحابی در جلسه هیئت مدیره بودهاند و یا در مدرسه میآمدند وگرنه جلسه خاصی نداشتهام. روزمرگ جمال عبدالناصر که هیجان شدیدی مرا گرفته بود به سفارت مصر رفتم و گریهام گرفت یکی از کارمندان سفارت پیش من آمد و از گریه من تحت تأثیر قرار گرفت من از او شرح حال و یا نوشتهای از ناصر خواستم گفت به فارسی نداریم چون تازه رابطه ایران و مصر برقرار شده بود و هنوز نشریهای در این باره نداشتند. چون واقعا خیلی متأثر شده بودم و به شدت گریه میکردم مرا بوسید و عکسی از عبدالناصر به من داد. من این عکس را مدتی نگه داشتم و بعد که از هیجان افتاده بودم آن را پاره کردم گمان میکنم که پرسیدم که مجلس ترحیم یا دفتر یاد بودی ندارید که گفت چون تازه دائر شدهایم نداریم.
با آقای باهنر هفتهای یکبار در مدرسه جلسه داشتیم و مشکلات مدرسه را با هم مطرح میکردیم. ضمناً به علت طول مدتی که با هم آشنا هستیم رفت و آمد خانوادگی هم پیدا کردهایم که این هم یکسالی است که قطع شده است.
با آقای بهشتی با آمدن دختر ایشان به مدرسه رفت و آمد ایشان به مدرسه در نتیجه برخورد ایشان با من زیاد شد و بعدها عضو مدرسه شدند که در جلسات مدرسه با ایشان ملاقات میکردم و چون سخنرانی ایشان جالب بود در بیشتر جلسات عمومی از ایشان دعوت میکردم که بعضی از سخنرانیهای ایشان هم چاپ شده است.
با آقای شفیق که حسابدار مدرسه بودند در مدرسه همکاری میکردیم. همچنین با آقای ابوالفضل توکلی که مسئول ساختمان مدرسه بودند درجلسات مدرسه شرکت میکردند.
در جلسات بازجوئی قبل گفتم که عدهای جمع شده و با پرداخت ماهیانهای کمکهای اساسی به خانوادههای مستمند میکردند و به بعضیها هم قرض الحسنه میدادند. این عده در تابستان چند جلسهای هم برای تفریح با خانوادههایشان به دماوند یا کلاک رفتند که من هم در این روزها گاهی شرکت کردم (روزهای جمعه) برنامه این روزها تفریح و سخنرانی و نماز جماعت بود و بلیط میفروختند که هر کس مطلع میشد میتوانست بخرد و شرکت کند. این جلسه را عدهای اداره میکردند که گروه تفریحات رفاه نام داشتند.
با آقای اکبر هاشمی رفسنجانی از ابتدای تشکیل مدرسه رفاه آشنا شدم و ایشان هم قرار بود در اداره مدرسه همکاری کنند ولی چون تخصص ایشان نبود فقط در اداره امور عمومی مدرسه شرکت میکردند و من هم ایشان را در جلسه مدرسه ملاقات میکردم یکی از مالکین اصلی ملک مدرسهاند و برای سخنرانی هم از ایشان دعوت کردهایم
منبع:
کتاب
شهید محمدعلی رجایی به روایت اسناد ساواک صفحه 383