صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

موضوع : جلسه جبهه ملی

تاریخ سند: 27 مهر 1344


موضوع : جلسه جبهه ملی


متن سند:

شماره : 19394 /20 الف ساعت 2000 روز 25 /7 /44 جلسه جبهه ملی با حضور حسین شاه حسینی.
محمد شانه چی حاج علی آقا صدری.
ابوالفضل قاسمی.
موسی شیخ زادگان در منزل حسین شاه حسینی تشکیل گردید.
ابتدا در مورد مأموریت افراد پیرامون تماس و مذاکره در مورد تعیین کادر رهبری با شخصیتها صحبت شد.
ابوالفضل قاسمی گفت من با آقای مهندس کاظم حسیبی1 صحبت نمودم ولی صحبت ما بیشتر درباره این مقدمه گذشت که آیا شرایط محلی و جهانی مقتضی چنین فعالیتی هست یا خیر بنابراین نتیجه دعوت و قبول یا رد ایشان بعد گفته خواهد شد.
حسین شاه حسینی گفت من با شیخ حسین لنکرانی صحبت کردم و ایشان گفتند در صورتی حاضرم رهبری را به پذیرم که هرچه دستور بدهم اجرا شود ولی من در پاسخ گفتم نظر ما اینست که شما باتفاق آیت الله سید رضا موسوی فرید زنجانی تشکیل کادر رهبری را بدهید ویکی دو نفر دیگر نیز به شما اضافه شوند ولی لنکرانی گفت پس شما تکلیف برای من معین می کنید.
در اینجا شانه چی گفت من هم یکی دو نفر را پیدا کرده ام ولی هنوز نتیجه نهایی از صحبتها و تماس با آقای زنجانی گفته نشده است.
شاه حسینی گفت به عقیده من بهتر است ما جلسه ناهار ترتیب داده و این افراد را با هم آشنا کردم [کرده] و از همینجا ارتباط را بین آنها برقرار کنیم (قرار شد در جلسه آینده در این مورد گفتگو و تصمیم گرفته شود).
سپس شیخ زادگان گفت چرا ما نمی توانیم یک روزنامه خبری مثل پیغام امروز درست کنیم؟ قاسمی گفت در شرایط فعلی روزنامه نویسی کار بسیار مشکلی است و بخصوص کسانی که با ما هستند دارای توقعات بیش از اندازه می باشند و لذا این کار مقتضی نبوده و مشکل است.
سپس شاه حسینی از وضع اقتصاد صحبت نموده گفت اخیرا یکی دو نفر یهودی در تهران مشغول تشکیل یک شرکت سوپرمارکت تره بار شده اند و بدین منظور عده ای از میدانی ها را دعوت نموده اند و ضمنا سازمان امنیت هم در به راه انداختن آن کمک می نماید شرکت تولید و توزیع هم که به صورت بانک تولید و توزیع درآمده موضوع کشتار دام تهران را بدست گرفته و استفاده سرشار می برد ولی با وجود آن در نظر دارند بهای گوشت را ترقی دهند.
در اینجا شانه چی گفت موضوع حاج حسین قاسمیه را می دانید؟ او برای شخصی تعریف نموده که وی را به جلسه کمیته مرکزی پیکار با بی سوادی دعوت نمود و گویا والاحضرت اشرف2 هم در این جلسه حضور داشته اند.
شاه حسینی گفت حاج حسن قاسمیه دوست و هم قوم و خویش من است حقیقت این موضوع هم این بوده که از طرف 25 نفر از افراد دکتر کمال جناب از حاج حسن قاسمیه به جلسه پیکار با بی سوادی دعوت می شوند و حاج حسن قاسمیه نطق غرائی هم در حضور اعلیحضرت اشرف پهلوی می نماید و همچنین دکتر جناب به ریاست هیئت مرکزی پیکار با بی سوادی تعیین و او هم نطقی ایراد می نماید.
قاسمی گفت من دکتر جناب را خوب می شناسم و او آدم شریف و ساده ای است روحش با سکون و بیکاری نمی سازد و معتقد است هر قدر ممکن است باید برای اجتماع کار کرد بنابراین صرفا از نظر خدمت راضی به این کار شده است نه از نظر خودنمائی کما اینکه در جمعیت خیریه فیروز آبادی هم شرکت داشت والا از جنبه سیاسی و اعتماد نیست دلیلش هم اینست که چندی پیش می خواست به سوئیس برود همه اطلاع دارند که نگذاشتند در این موقت [موقعیت] شانه چی گفت چشم رهبران جبهه ملی و روحانیون روشن که روز به روز تسلط سازمان امنیت در کارها بیشتر می شود می خواهند اختیار پیاز و سیب زمینی مردم را نیز از دستشان بیرون کنند.
قاسمی گفت باید به آقای دکتر مصدق3 که جبهه ملی را به چنین روز انداخت.
شاه حسینی گفت بلی جاه طلبی ایشان بود که همه را از میدان بیرون کرد.
شانه چی با بحث و سماجت می خواست ثابت کند که تقصیر او نیست تقصیر رهبران جبهه ملی امثال دکتر صدیقی.
دکتر کریم سنجابی.
اللهیار4 صالح5...
است.
قاسمی جواب داد این خودخواهی های مصدق سابقه تاریخی شصت ساله دارد که همواره خواسته اند بطور فردی یک جمعیت را اداره کنند.
این جلسه در ساعت 2200 خاتمه یافت.
رونوشت برابر اصل است.

توضیحات سند:

1ـ مهندس سید کاظم حسیبی، در سال 1285 ه.
ش.
، در تهران متولّد شد.
تحصیلات متوسطه را، در ایران به پایان رساند.
در سال 1307، جزو محصّلان اعزامی، به فرانسه رفت و در رشته مهندسی راه آهن و ذوب آهن و مس، دوره دید.
وی، پس از بازگشت به ایران، در دانشگاه جنگ و دانشگاه تهران، به تدریس پرداخت.
مهندس حسیبی، در دوره هفدهم مجلس شورای ملّی، به مجلس راه یافت.
فعّالیت وی، از اوایل دهه 1330، با ورود به حزب ایران، آغاز و در دوران نهضت نفت، گسترده شد.
در دولت مصدّق، به وزارت دارائی رسید.
در جبهه ملّی دوم، جزو مؤسّسان بود.
سال های پس از 1342، همچون دیگر ملیّون، سیاست صبر و انتظار در پیش گرفت و با آغاز نهضت اسلامی، همچون اللهیار صالح و برخی دیگر، به کلّی خود را از عرصه سیاست، کنار کشید.
2ـ برای شناخت اشرف پهلوی رجوع شود به اشرف پهلوی به روایت اسناد ساواک، تهران مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1381 3ـ دکتر محمد مصدق در 1261 شمسی در احمدآباد واقع در غرب تهران متولد شد.
پس از تحصیلات مقدماتی در سن 26 سالگی برای فراگیری تحصیلات عالیه پاریس شد.
وی در 1293 شمسی موفق به اخذ مدرک دکتری در رشته حقوق از دانشگاه لوشانل گردید و سپس به ایران بازگشت.
مصدق از مخالفان سرسخت قرارداد ننگین 1337 هجری قمری (1919 میلادی) وثوق الدوله بود و فعالیتها و تبلیغات چندی علیه این قرارداد به عمل آورد.
پس از سقوط حکومت وثوق الدوله، وی در دولت مشیرالدوله به سمت حاکم فارس منصوب شد، اما با این همه از شناسایی حکومت سیدضیاالدین طباطبایی امتناع ورزید.
پس از سقوط سیدضیاالدین در 1300 به وزارت دارایی منصوب شد و اصلاحاتی را در نظام مالی ایران پدید آورد.
در 1301 حاکم آذربایجان گردید و پس از چندی به علت موافقت ننمودن دولت مرکزی با نظریات او استعفا داد.
سال بعد وی وزیر امور خارجه شد و در 1303 یعنی در دوره پنجم قانونگذاری به نمایندگی مردم تهران در مجلس شورای ملی انتخاب شد.
مصدق در این دوره با واگذاری حکومت به رضاخان مخالفت ورزید.
در دوره ششم قانونگذاری به نمایندگی مردم تهران در مجلس شورای ملی انتخاب شد و با تشکیل مجلس مؤسسان مخالفت کرد.
پس از پایان مدت این دوره به علت دخالت دولت در کار مجلس، از سیاست کناره گیری کرد و در قریه احمدآباد در غرب تهران اقامت گزید.
مصدق با اینکه از سیاست به کلی کنار بود، در چهارم تیز 1319 به وسیله شهربانی تهران توقیف شد و به بیرجند اعزام گردید و تا آذر همان سال در زندان عمومی همان شهر محبوس بود.
سپس مجددا به احمدآباد بازگشت پس از وقایع شهریور 1320 در دوره های چهاردهم (1322) و شانزدهم مجلس (1329) بار دیگر از طرف مردم تهران انتخاب شد.
در این دوره برای استیفای حق ملت ایران از انگلیسیها «جبهه ملی» را به وجود آورد.
او به کمک مؤثر و تعیین کننده آیت الله کاشانی با مبارزات خود توانست قانون ملی شدن صنعت نفت را از تصویب مجلس شورای ملی و سنا بگذراند.
وی سپس در اردیبهشت 1330 برای اجرای این قانون و خلع ید شرکت نفت ایران از انگلیس نخست وزیری ایران را قبول کرد.
در تیر 1331، با اینکه مجلس دوره هفدهم به نخست وزیری او رأی اعتماد داده بود، به دلیل اختلاف نظر با محمدرضا پهلوی برای تصدی وزارت دفاع، از تشکیل دولت جدید استنکاف کرد.
در نتیجه شاه قوام السلطنه را به نخست وزیری منصوب کرد.
ولی ملت با قیام 30 تیر که با تقدیم شهدای بسیاری همراه بود، قوام را که تنها 4 روز نخست وزیر بود برکنار کردند و مصدق را به نخست وزیری رساندند.
پس از این واقعه به تدریج میان رهبران نهضت یعنی آیت الله کاشانی و مصدق اختلاف افتاد و این افتراق دلیل اصلی شکست نهایی نهضت ملی بود.
مصدق در 28 مرداد 1322 و در حالی که شاه ایران را ترک کرده بود با کودتای عوامل دربار و سازمان سیا سقوط کرد و شاه به کشور بازگشت.
مصدق سپس به همراه عده ای از همکارانش دستگیر و زندانی شدند.
وی در پاییز همان سال در دادگاه نظامی با وجود دفاع مستند از خود به سه سال زندان محکوم شد.
پس از پایان محکومیت در شهریور 1335 تحت الحفظ به احمدآباد، محل تولدش، تبعید شد و تحت نظر ساواک قرار گرفت.
او در آذر 1346 به دلیل بیماری تحت نظر ساواک به تهران منتقل شد و در ششم اسفند همین سال در بیمارستان نجمیه بستری گردید.
سپس در سحرگاه 14 اسفند درگذشت.
او با اینکه وصیت کرده بود در گورستان شهدای 30 تیر دفن شود، به دستور دولت در خانه خودش در احمدآباد به خاک سپرده شد.
4ـ اللهیار صالح، همراه با دو برادر خویش، علی پاشاخان و جهانشاه خان، از فرزندان میرزا حسن خان مبصرالممالک، در کودکی، زیر نظر یکی از اعضای حزب دمکرات در کاشان، به نام میرسیدمحمد پرورش، قرار گرفت و در مدرسه ای که نامبرده بنا کرده بود، به سوادآموزی پرداخت، میرسیدمحمد پرورش، آنگاه که چند سالی در کاشان از راه تشکیل مدرسه و آموزش نونهالان، توانست شماری از جوانان را بفریبد و به سوی گروه زیرزمینی فراماسونری بکشاند، به سبب فشار مردم و روحانیان، آن مدرسه را بست و راهی تهران شد و به پیشکاری شاهزاده عین الدوله گمارده شد.
پرورش در پی بازگشت از کاشان، اللهیار صالح را نیز، با خود به تهران برد.
نخست او را به مدرسه فرانسوی ها فرستاد.
لیکن دیری نپایید که وی را از آن مدرسه بیرون آورد و به مدرسه ای که آمریکائیها بنیان نهاده بودند.
فرستاد.
بدین گونه، اللهیار صالح ـ که بیش از 16 سال نداشت ـ زیر نظر آمریکائیها قرار گرفت.
نخستین شغل او پس از فارغ التحصیلی از مدرسه آمریکائیها، سمت مترجمی سفارت امریکا در تهران بود.
اللهیار صالح، در دوران رضاخان به ترتیب در سمتهای بازپرس وزارت عدلیه، دادستان اصفهان، دادستان دیوان کیفر کارکنان دولت ،ریاست انحصار کل دخانیات در وزارت مالیه، سرپرست کل گمرک و معاونت وزارت مالیه، به کار گمارده شد.
اللهیار صالح، در پی به سلطنت رسیدن محمدرضا پهلوی به سمت وزیر دارایی کابینه قوام منصوب شد و پس از آن نیز در سمتهایی مختلف به کار گرفته شد.
اللهیار صالح آنگاه که دریافت که با سقوط رضاخان ممکن است جنبشهای اسلامی به رهبری علما و روحانیان اوج بگیرد، یکباره به یاد میهن، ملت و قانون افتاد و همراه با حسین علا و منصور روحانی، در سال 1321 حزب ایران را پایه گذاری کرد.
از آنجا که حزب ایران و حزب توده از یک آبشخور سیراب می شدند و در سال 1325 با یکدیگر ائتلاف کردند و به نام جبهه مؤتلف احزاب آزادیخواه به بازیگری ادامه دادند.
اللهیار صالح، در سال 1327 وارد جبهه ملی شد و به اتفاق دکتر مصدق در انتخابات دوره 16 دربار متحصن گردید.
(سپهبد تیمور بختیار، به روایت اسناد ساواک، ج 1، ص 42 به نقل از نهضت امام خمینی، سید حمید روحانی، ج 3)

منبع:

کتاب شیخ حسین لنکرانی به روایت اسناد ساواک صفحه 83


صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.