تاریخ سند: 7 فروردین 1357
موضوع: سینما پاسارگاد
متن سند:
شماره: 4 /4/و ب تاریخ: 7 /1 /2537[]
موضوع: سینما پاسارگاد
0107
محترماً پرونده شماره 9920- 6 /1 /37 تنظیمی از کلانتری بخش مرکزی به دایره آگاهی واصل مفاداً حاکی است ساعت 610 بامداد روز 6 /1 /37 تلفنی از طرف عباس آقاجان نسب اطلاع داده میشود عدهای سینما پاسارگاد را آتش زده و متواری شدند که بلافاصله به گروه گشتی اطلاع داده میشود به اتفاق چهار نفر مأمور اضافی به محل اعزام گردند جریان را بررسی و نتیجه را اعلام دارند گروه گشتی به سرپرستی سرکار سروان بوستاندوست ضمن معرفی دو نفر به نامان امام وردی قلیزاده و حسن محمّدی گزارش نمودند ضمن بررسی معلوم شد چند نفر خرابکار از طریق پشتبام سینما پنجره کوچک را شکسته وارد سینما شدند مقداری بنزین در سالن ریخته و سینما را آتش زدند در این موقع سرایدار سینما بیدار شده با خرابکاران گلاویز پس از کتککاری متواری میگردند به علاوه به کلانتری اطلاع داده شد که اتومبیل پیکان جوانان شماره 39479- ساری با دو نفر سرنشین مظنون به خرابکاری میباشند به طرف شهربانی حرکت کرده اتومبیل متوقف و سرنشینان آن دستگیر شوند در این موقع سرپاسبانان ذاکری و رئیسی و اصغری که از صحنه حادثه برگشته بودند در جلوی شهربانی مستقر با همکاری حاج عباس آقاجان نسب اتومبیل پیکان شماره 39479- ساری را متوقف و دو نفر سرنشینان آن را به نامان جعفر مهیمنی و سید حسین یحیی نژاد دستگیر و با مراقبت کامل به شهربانی دلالت مینمایند از داخل اتومبیل مذکور بازرسی و توسط سرکار سروان بوستاندوست بازدید میشود اشیاء مشروحه زیر پیچ گوشتی، فازمتر، انبردست، الماس شیشهبری، چراغ دستی کوچک، چراغ دستی بزرگ، چاقو دو تیغهای، باک پلاستیکی بنزین سه لیتری محتوی مقداری بنزین در زیرپای سرنشین اتومبیل، سطل کوچک پلاستیکی، نمره ترانزیت آلمانی 360 /7970-2 کلاه گوشی پشمی به رنگ یشمی رنگ آرتش، کارت شناسایی اتومبیل پیکان شماره 39479- ساری جوانان طوسی رنگ به اسم شرکت خاص هدیش، بیمه اجباری شخص ثالث به شماره 127 /35 /522 که مراتب صورتمجلس شد و پیوست میباشد در این موقع سرایدار سینما به نام محمّد ذاکری فرزند تقی 60 ساله به کلانتری احضار ضمن مواجهه حضوری با چهار نفر دستگیر شده صراحتاً اعلام داشت یکی از آنها جعفر مهیمنی فرزند عسگری میباشد که کلاه گوشی بر سر وی بوده و با دست دهان مرا نگهداشت و با لگد مرا میزد و سرم را به زمین کوبید چون در دستش چراغ قوه بوده او را شناختم و نفر دیگر به نام سید حسین یحیی نژاد پس از پائین انداختن چراغ [به] وسیلهی مهیمنی داخل سینما تاریک بوده درست متوجه نشدم و دو نفر دیگر در بالکن سینما در حال آتش زدن بودند آنها را ندیدم چون دست سید حسین یحیی نژاد کثیف و مایل به زنگ سیاه بوده در اجرای دستور ریاست محترم شهربانی دستهای دو نفر از نظر اینکه بوی بنزین میدهد یا خیر بوئیده شد معلوم گردید دستهای آنها بوی بنزین دارد در این مورد از آنها سوال اظهار داشتند در حال تمیز کردن کاربوراتور بودیم دست ما بوی بنزین گرفته است از محمّد ذاکری بازجویی [شد] بیان داشت ساعت پنج و نیم صبح بوده یک مرتبه صدای شکستن پنجره مرا از خواب بیدار کرده سراسیمه بلند شدم چراغ دستی را گرفتم تا ببینم جریان چیست ناگهان دو نفر مرا از بالکن کشان کشان به پائین آوردند و با من کتککاری کردند و دو نفر دیگر در حال آتش زدن سینما بودند که کارکنان اتوشهپر سر رسیدند آنها متواری شدند چون محمّد ذاکری مضروب بود و اظهار تألم مینمود طیّ یادداشتی به بهداری شهرستان معرفی مدّت 4 روز طول درمان اخذ نموده از صاحب سینما پاسارگاد به نام محمّد قلی اعرابی فرزند محمّد 68 ساله بازرگان تلفن 3900 اهل تبریز ساکن فعلی دریا کنار خیابان 11 کوچهی اول و پلاک شماره 769 بازجویی بیان داشت تلفنی به من اطلاع دادند که سینما را آتش زدند عدّهای هم با سرایدار سینما کتککاری کردند از سینما بازدید نمودم در حدود یک میلیون ریال به من خسارت وارد شده و اشخاصی که در شهربانی هستند به وسیلهی سرایدار شناخته شدند تقاضای تعقیب آنها را دارم از محمد تقی ذاکری مجدداً بازجویی اظهارات قبلی خود را تایید نموده از دو نفر متّهمین 1- جعفر مهیمنی فرزند عسگری 24 ساله بیکار اهل بابل سید جلال کوچه استاد 2- سید حسین یحیی نژاد فرزند سید ظهیر 23 ساله دانشجوی سال چهارم ادبیات دانشگاه آذر آبادگان اهل بابل مسجد جامع کوچهی محلوجی منزل یحیی نژاد بازجویی اظهارات محمّد ذاکری تفهیم شد هر دو نفر اظهار داشتند که شب قبل به اتفاق به بابلسر رفته بودیم در مراجعت ما را پلیس دستگیر نموده منکر آتش زدن سینما هستند سوال میشود به چه منظوری باک پلاستیکی بنزین در زیر پای خود در داخل گذاشته وسایلی از قبیل الماس شیشهبری و کلاه پشمی گوشی در داخل اتومبیل وسایل دیگر همراه داشتند اظهار میدارند وسایل متعلق به مالک اصلی اتومبیل است و بنزین را به جهت اینکه در جادهی خارج از شهر ایاب و ذهاب مینماییم همراه داریم سوال میشود که چرا دستهای شما آلوده به بنزین بوده در جواب اظهار میدارند کاربوراتور اتومبیل خراب بوده دستکاری نمودیم دستهای ما آلوده و کثیف شد از دو نفر دیگر مظنونین بازجویی اظهار داشتند مسافر بودیم از شاهی به بابل آمدیم و چون صبح زود قصد رفتن به گرمابه را داشتیم در جلوی گرمابه معتقدی مأمورین ما را دستگیر کردند. ضمناً از سید حسین یحیی نژاد در مورد مالک اتومبیل سوال شد اظهار میدارد اتومبیل متعلق به پسر عموی من است به آدرس پسر عموی وی مأمور اعزام شد در مراجعت گزارش دادند که کسی در منزل نبوده و مسافرت رفتهاند درمورد مسروقه بودن و یا نبودن اتومبیل به وسیله بیسیم از شهربانی ساری استعلام برابر اطلاع تلفنی ساری اتومبیل متعلق به شرکت سهامی هدیش در بابلسر است و کارت شناسایی اتومبیل به همین اسم در اتومبیل کشف شده است مجدداً محمدذاکری با چهار نفر دستگیر شده مواجههی حضوری داده شد محمّد ذاکری جعفر مهیمنی را معرفی و در حضور اظهار داشت جعفر با چراغ دستی به جلوی من آمد گلوی مرا گرفت مرا تهدید کرد و دو نفر دیگر در پشت سر جعفر مهیمنی بود چون چراغ خاموش شد او را نشناختم و دو نفر دیگر در بالکن مشغول ریختن بنزین و آتش زدن سینما بودند حسن محمّدی و امام وردی قلی زاده را معرفی کرده و اظهار داشت این دو نفر را ندیدم ساعت 1900 به اتفاق سرکار سرگرد یزادنپناه معاونت محترم شهربانی و مأمور اطلاعات در محل ورود و خروج اشخاصی که جهت آتش زدن سینما از آن طرف وارد شده بودند بازدید در روی سقف پشتبام روی ایرانیت و شیروانی آثار خاکی ته کفش اشخاص خرابکار کاملاً به جا مانده بود و حتی در قسمتی از سقف شیروانی در اثر پریدن خرابکاران و فرار آنها به روی شیروانی طبقه پائینتر سقف شیروانی شکسته که آثار ته کفش و پوتین از آنجا به جا مانده است در نتیجه دو جفت از کفش و پوتین جعفر مهیمنی و سید حسین یحیی نژاد که از نوع پوتین کفش ملّی آجدار و کفش ته کوپ رویه جیر بوده به محل برده نقوش به جا مانده از روی شیروانی با نقوش ته هر دو جفت پوتین مطابقت داشته است و حتی در یک قسمت از شیروانی که در اثر پریدن شکسته شده در پهلوی آن اثر نقوش کفش جعفر مهیمنی کاملاً مشهود است در بازرسی بدنی آثار خراش در روی ساقهای جعفر مهیمنی معلوم است که به نظر میرسد در اثر سقوط از طبقه شیروانی فوقانی به شیروانی پائین خراشیده شده علیهذا پرونده به نظر میرسد. پرونده متشکله ضمن دلالت شاکیان و اعزام متّهمین به نظر جناب آقای دادستان میرسد و رونوشت به دایره اطلاعات ارسال گردد.
کلانتر آگاهی سروان ایرج لایقی
رونوشت برابر با اصل است.
سرپاسبان دوم احمد عبدی
شهربانی بابل شعبه اطلاعات
منبع:
کتاب
انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان مازندران، کتاب 04 صفحه 17