تاریخ سند: 9 مرداد 1352
درباره: کاظم ملک افضلی1 فرزند علی(مجتهد) دارنده شناسنامه 103 اردکان یزد متولد 1292 اهل و ساکن اردکان یزد
متن سند:
شماره: 6129/ ﻫ تاریخ: 9 /5 /1352
از: ساواک استان کرمان
به: ریاست سازمان اطلاعات و امنیت کشور. مدیریت کل اداره سوم(312)
درباره: کاظم ملک افضلی1 فرزند علی(مجتهد) دارنده شناسنامه 103 اردکان یزد متولد 1292 اهل و ساکن اردکان یزد
نامبرده بالا در تاریخ 10 /4 /52 از طرف آیتاله گلپایگانی2 به منظور وعظ و سخنرانی مذهبی از یزد به شهرستان بافت وارد و درحال حاضر در مسجد جامع شهرستان مذکور منبر میرود. ضمناً مشارالیه چندین سال در میناب بندرعباس نیز سکونت داشته است. مراتب جهت استحضار اعلام و اعمال و رفتارش نیز تا حد امکان تحت مراقبت قرار دارد و نتایج حاصله به موقع به عرض خواهد رسید. مقرر فرمائید هرگونه سابقهای از شخص فوقالذکر موجود است جهت بهرهبرداریهای لازم به این ساواک اعلام فرمایند.3 رئیس سازمان اطلاعات و امنیت استان کرمان. آرشام4
گیرندگان:
1. ریاست ساواک استان ساحلی(بندرعباس) جهت آگاهی و اعلام خلاصه وضعیت و پیشینه نامبرده بالا
2. ریاست ساواک فرمانداری کل یزد جهت آگاهی و اعلام سوابق نامبرده بالا.
امنیت داخلی.
چنانچه سابقهای از شخص مورد نظر در این ساواک و یا مراجع انتظامی منطقه موجود است به ساواک کرمان اعلام دارید. 21 /5 /52
از شهربانی و ژاندارمری یزد سوابق نامبرده استعلام گردید.5 21 /5 /52
آقای مدرس. فیش بررسی گردد. 21 /5 /52
در فیش فاقد سابقه میباشد. 22 /5 /52
_______________________
1. آیتالله محمدکاظم ملکافضلی: فرزند علی، در سال 1287ش در اردکان یزد به دنیا آمد. پس از فراگیری مقدمات صرف و نحو، در سن 17 سالگی به اصفهان رفت و به مدت سه سال از اساتید حوزهی علمیه آن دیار بهره برد و سپس به اردکان بازگشت. پس مدتی که در اردکان به تحصیل ادامه داد، راهی یزد شد و از آنجا نیز به قم رفت و از محضر بزرگانی چون آیات عظام: سیداحمد موسوی خوانساری و میرزامحمد همدانی بهرهمند شد و پس از آن به دعوت مردم به تهران رفت و ضمن اقامه جماعت در مسجد آبشار، به تدریس و تبلیغ مشغول گردید. ایشان در سال 1324ش به قم بازگشت و به دروس خارج فقه مشغول شد و از آیتالله بروجردی(ره) اجازه اجتهاد گرفت. ایشان مدتی را نیز در شهرستان میناب به تبلیغ و ارشاد مردم پرداخت و در دوران نهضت امام خمینی(ره)، با ایشان در ارتباط بود و نمایندگی ایشان را نیز به عهده داشت. آیتالله ملک افضلی در سال 1353ش از دنیا رفت و در مقبره خانوادگی شهید صدوقی(ره) به خاک سپرده شد. دانشنامه مشاهیر یزد، ج 2، ص 1460.
2. آیتالله العظمی سیدمحمدرضا گلپایگانی، فرزند سید محمد باقر در سال 1275 ﻫ ش در روستای گوگد در شش کیلومتری گلپایگان دیده به جهان گشود. تحصیلات مقدماتی را نزد پدر، آیتالله ملاتقی گوگدی، آقا ضیاءالدین اراکی و آیتالله شیخ عبدالکریم حائری یزدی گذرانید. پس از تأسیس حوزه علمیه قم، به دعوت آیتالله العظمی حائری یزدی به قم رفت و مدارج عالی علوم حوزوی را در این شهر کسب نمود. تبحر ایشان در علم فقه موجب شد که هفتاد سال مدرس این علم در حوزه علمیه قم باشد. وی همچنین از مهاجرت علماء و زعمای حوزه علمیه نجف به قم در سال 1302 کمال بهره را برد و برای مدتی هر چند کوتاه از محضر درس برخی از آنان همچون آیتالله سید ابوالحسن اصفهانی، آیتالله نائینی و غروی اصفهانی بهرهمند گردید. با درگذشت آیتالله حائری، آقای گلپایگانی مسئولیتهای سنگینتری را متقبل شد و به تدریس دروس خارج فقه و اصول همت گماشت و تا پیش از ارتحال، همواره کلاس درس خارج معظمله در مسجد اعظم قم، یکی از بزرگترین مکاتب تدریس علوم دینی بود. در پی درگذشت آیتالله بروجردی نیز بخش اعظم وظائف آن عالم ربانی در اداره حوزه علمیه قم به ایشان واگذار شد. با شروع نهضت اسلامی مردم ایران به رهبری حضرت امام خمینی (ره) ایشان همواره حامی نهضت و پشتیبان امام بود. بیشتر اعلامیههای مراجع در مسیر مبارزه با رژیم شاه را امضا میکرد و در جلساتی که علمای قم در اوایل نهضت تشکیل میدادند، شرکت مینمود. همگام با امام و دیگر مراجع، عید 1342 را به دلیل اصرار رژیم بر اجرای لوایح ششگانه (انقلاب سفید) تحریم و بعد از تبعید امام به ترکیه نیز از این اقدام رژیم به شدت ابراز ناخشنودی کرد. واکنشهای سیاسی حضرت آیتالله العظمی گلپایگانی نسبت به مسائل روز ایران و جهان اسلام، رژیم پهلوی را همواره وادار میکرد که از موضعگیریهای ایشان بیمناک باشد. مراسم نیایشی که ایشان در سال 1352 برای پیروزی مسلمانان در جنگ با اسرائیل برپا کرد، در آن زمان واکنش قابل توجهی به همراه داشت. اعلامیههایی که علیه رژیم شاه در مناسبتهای مختلف به ویژه در سالهای 56 و 57 از سوی ایشان صادر میشد، تنور مبارزه مردم را علیه رژیم شاه گرم نگاه میداشت. در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی در زمستان 1357 ایشان با انتشار اعلامیههایی از ارتش خواست که به ملت بپیوندد و اعلام کرد: «هر کس مردم را به گلوله ببندد، قرآن را به گلوله بسته است.» پس از پیروزی انقلاب اسلامی در مقاطع حساس شاهد حمایت ایشان از نظام اسلامی و جمهوری اسلامی بودهایم. در طول جنگ تحمیلی نیز همواره مشوق رزمندگان اسلام بود و بارها نمایندگان ایشان برای تقویت روحیه رزمندگان به جبهه رفتند. در تمام انتخابات در صحنه بود و مردم را تشویق و ترغیب به رأی دادن میکرد. ایشان علاوه بر انجام اقدامات خیریه از قبیل احداث مدارس، بیمارستانها و سایر خدمات عامالمنفعه، چندین اثر تألیفی از خود به یادگار گذاشتهاند که از آن جمله است: حاشیه بر عروۀالوثقی، حاشیه بر رسائل، مناسک حج، تألیفی در فقه و کتابی در اصول. حضرت آیتالله العظمی گلپایگانی در 19 آذر 1372 به ملکوت اعلی پیوست و پس از تشییع پرشکوه در تهران و قم، در جوار حضرت معصومه (سلامالله علیه) به خاک سپرده شد.
ر. ک : حضرت آیت الله العظمی حاج سید محمدرضا گلپایگانی، به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی
3. ساواک یزد نیز، این پاسخ را طی شماره 1269 /26ﻫ ـ 5 /6 /52 برای ساواک کرمان ارسال نموده است: «... نامبرده بالا تا این تاریخ فاقد سابقه مضرهای در این ساواک و مراجع انتظامی منطقه میباشد...»
4. محمدعلى درخشى علاف(آرشام)، فرزند غلامرضا، در سال 1300 ش، در مشهد به دنیا آمد. از مهرماه 1321 مسئولیتهاى اطلاعاتى خود را به عنوان افسر مرزبانى رکن 2 ستاد لشکر 8 (خراسان) آغاز کرد. فعالیت وى در پادگان بجنورد، در شرایطى که منطقه فوق تحت اشغال ارتش شوروى قرار داشت، سبب شد که آرشام در رابطه با سرویس اطلاعات نظامى انگلیس قرار گیرد و در چارچوب شبکهاى از عوامل انگلیس در منطقه به خرابکارى علیه روسها، به ویژه قلى اوف، افسر اطلاعاتى شوروى که در پوشش کنسول شوروى در گنبد عمل مىکرد، دست زند. در اسناد موجود، گزارشى از آرشام وجود دارد که طبق آن، وى معترف شده که به اتفاق اردشیرخان شادلو (از عوامل شوکتالملک علم، پدر اسدالله علم و بزرگ مالک منطقه)، فرد ترکمنى به نام موخى را به قتل رسانده و مدعى شده که موخى، یکى از مأمورین اطلاعاتى شوروى بوده است. طبق همین گزارش، آرشام در شکست ماجراى شورش افسران چپگرا، معروف به «قیام افسران خراسان» (به رهبرى سرگرد علىاکبر اسکندانى)، نیز نقش داشته است. فعالیتهاى آرشام در خراسان مورد توجه انگلیسىها قرار گرفت. او به تهران احضار شد و محرمانه به آذربایجان رفت و در سالهاى 1324ـ 1325 به تشکیل شبکههاى مخفى در این منطقه دست زد و پس از این مأموریت، مجدداً به مشهد اعزام شد و رئیس تجسس رکن 2 لشکر خراسان گردید تا نقش مهمترى در فعالیتهاى اطلاعاتى و سیاسى سرویس اطلاعاتى بریتانیا در خراسان داشته باشد. در دوران دولت دکتر محمد مصدق، از 1 /5 /1331 به آذربایجان منتقل شد و تا 28 مرداد 1332 در آنجا بود. آرشام پس از کودتاى 28 مرداد 32، به عنوان رئیس اطلاعات لشکر خراسان مجدداً به این منطقه وارد شد و در زمستان 1334 به مناسبت مسافرت خروشچف و بولگانین به افغانستان، در یک مأموریت سرّى، پنهانى وارد افغانستان شد و به تماس با شبکههاى مخفى در این کشور پرداخت. پس از تأسیس ساواک، نخستین ساواک استانى که تأسیس شد، در خراسان بود. آرشام در دى ماه 1335 به عنوان اولین رئیس ساواک خراسان منصوب شد و به مدت پنج سال در این ساواک، نقش حساسى به عهده داشت. در این زمان زمینههاى نارضایتى و عصیان در عشایر جنوب احساس شد و آرشام به عنوان یکى از زبدهترین عوامل MI-6 در ساواک، در شهریور 1340 رئیس ساواک فارس و بنادر گردید و تا آذر 1341 در این سمت بود. طبق گزارش آرشام، فعالیتهاى او در جنوب در چند محور بود: مقابله با فعالیت نیروهاى ضد رژیم در دانشگاه شیراز؛ تشکیل شبکههاى اطلاعاتى در میان عشایر و گردآورى اطلاعات و تهیه گزارشى جامع از اوضاع فارس. این گزارش در تاریخ 22 /5 /1341 به مرکز ارسال شد و نقش اساسى در پىریزى اقدامات بعدى در سرکوب عشایر داشت. در جریان درگیرى مسلحانه عشایر در زمستان 1341 ـ تابستان 1342، آرشام که اکنون در تهران بود، بارها در زمینه مسائل فارس با مسئولین نظامى وقت (سپهبد اسماعیل ریاحى ـ وزیر کشاورزى، سپهبد عزیزالله کمال ـ رئیس اداره دوم ارتش و سپهبد عزیزى) به مشاوره پرداخت. سومین محور فعالیتهاى آرشام در جنوب، تأسیس «انجمن دوستى ایرانیان با شیخنشینها» در فارس بود که پوشش فعالیتهاى برون مرزى ساواک، در واقع MI-6، با شیخنشینهاى خلیج فارس به شمار مىرفت. آرشام همچنین در توسعه شبکههاى فراماسونرى در شیراز با دکتر ذبیح قربان همکارى نزدیک داشت و به تأسیس «باشگاه لاینز» در شیراز دست زد. وی در سال 1341 ریاست این باشگاه را به عهده داشت. آرشام در آذر 1341 ساواک فارس و بنادر را به سرهنگ مسعود حریرى تحویل داد و در مرکز (اداره کل یکم ساواک) به کار پرداخت. او پس از طى دوره ویژه اطلاعاتى در آمریکا (سیا)، در 19 /2 /1342 رئیس ساواک سیستان و بلوچستان شد و در تاریخ 9 /6 /1345 ریاست ساواک کرمان را به دست گرفت. در کرمان، آرشام به سرعت به چهره مخوف استان بدل شد و سایر قدرتهاى منطقه را تحتالشعاع حضور خود قرار داد، به نحوى که به تأسیس «دانشسراى عالى فنى آرشام» دست زد. او در سالهاى 1350ـ1357 نقش کمنظیرى در سرکوب حرکتهاى انقلابى در منطقه فوق ایفاء نمود. با اوجگیرى انقلاب اسلامى ایران، آرشام طراح و مبتکر اقدامات وحشیانه و قساوتبار در سرکوب انقلاب بود و به ویژه در حادثه خونین مسجد جامع کرمان (مهر 1357) نقش اصلى را داشت. در نتیجه، وزیر دادگسترى دولت ازهارى براى حفظ «مصلحت» ساواک و آرشام، محترمانه برکنارى او را به سپهبد ناصر مقدم توصیه نمود. آرشام در اواخر آذر 1357 برکنار شد. ارتشبد فردوست در خاطرات خود آرشام را از معدود مقامات عالىرتبه ساواک که به شدت مورد توجه شاپور جى بودند، معرفى کرده است.
(اسناد ساواک ـ پرونده انفرادی) و ظهور و سقوط سلطنت پهلوى، حسین فردوست، ج 2، صص 423 تا 425.
5. شهربانی یزد طی نامهای به شماره 408 ـ 28 ـ 56 ـ 5 /6 /52 اعلام نموده: «... از نامبرده بالا پیشینه مضره بایگانی شده در این شهربانی به دست نیامده و به قرار اطلاع مشارالیه در شهرستانهای اصفهان، قم و آباده به سر میبرد و مدتی است که در اردکان سکونت ندارد...»
منبع:
کتاب
انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک / استان هرمزگان - کتاب 1 صفحه 68