بازجویی از ولیالله سیف
متن سند:
بازجویی از ولیالله سیف
س ـ آقای ولیالله سیف هویت سرکار محرز میباشد هر اطلاعاتی در مورد برنامه خودسازی افراد گروه داشتید مشروحاً با ذکر افراد ذینفع بنویسید؟
ج ـ یکی از برنامههای ما کوهنوردی بود که معمولی بود و با همان لباس و کفشی که در خیابان داشتیم بعضی هفتهها یک روز به کوه میرفتیم البته کوههای آنجا کوه به آن معنای کوه بلند نیست بلکه تپه است منتها تپه بلند که کوهنوردی را عبادالله خدارحمی پیشنهاد کرده و میگفت در کوهنوردی نفس زیاد میشود دیگر از برنامههای ما نرمش بود که قرار بود هر صبح نیم ساعت نرمش کنیم که البته وسیله نرمش از قبیل میل و دمبل و از این چیزها هم نداشتیم و همینطور صبح که بلند میشدیم هر کس در خانه خودش مقداری جست و خیز میکرد که این نرمش را من یک روز رفتم تماشای کشتیگیران و از آنها یاد گرفتم برنامههای مهمی دیگر نداشتیم فقط برنامههای خودسازی اخلاقی بود که از روی سوره مؤمن در قرآن که میگوید مؤمن کسی است که از حرف لغو و بیهوده دوری کند در نماز خاشع باشد دروغ نگوید و یک سری از این برنامههای اخلاقی بود که غیبت نمیکردیم فحش نمیدادیم هر هفته یا هر ماه یک روز را روزه میگرفتیم نمازهای مستحبی از قبیل نماز شب میخواندیم این کلیه برنامههایی بوده است که داشتهایم و قرار بود هر روز نیم ساعت یا یک ساعت قرآن و نیم ساعت هم نهجالبلاغه بخوانیم و مطالعه مذهبی نیز همه قرار بود داشته باشند. سیف
س ـ کتب و یا اعلامیه و یا نشریاتی که جهت مطالعه اخذ نمودهاید ذیلاً بنویسید و ذکر نمایید جهت مطالعه در اختیار کدام یک از دوستانتان قرار دادهاید؟
ج ـ آفریدگار و آفریده ـ خدا را چگونه بشناسیم ـ قرآن و آخرین پیامبر ـ اکثر کتابهای دکتر علی شریعتی ـ انقلاب تکاملی اسلام1 ـ بعضی از مجلات مکتب اسلام2 ـ جامعه برین3 ـ مرانید که نوحهگرند4 ـ مجله نسل جوان امسال 5 ـ و چندتایی دیگر کتاب معمولی که از کتابخانه مهدیه گرفتهام و خواندهام اعلامیه از آن اعلامیههایی که قاچاق است همانجوری که در بازجویی نوشتهام تاکنون کوچکترین اعلامیهای ندیده و نخواندهام.
ولی دفاعیات مهدی رضایی را یادم هست که چند ماه پیش رادیو عراق میخواند و من آن را گرفتم و گوش کردم اعلامیهای را هم باز چند ماه پیش از آقای خمینی پخش کرد که باز آن را هم شنیدهام دفاعیات علی میهندوست را که چند هفته پیش پخش میکرد یکی دو دفعه آن را شنیدم ولی تنبلیام شد به بقیهاش گوش بدهم. سیف
س ـ تقسیمبندی گروهها را با ذکر اسامی ذیلاً بنویسید؟
ج ـ حجتالله آورزمانی و رضا کرمعلی و بهمن منشط یک گروه به رهبری بهمن منشط، حجتالله عبدلی ـ ولیالله کشفی ـ و ماشاءالله سیف یک گروه به رهبری ماشاءالله سیف من و روحالله سیف و عبادالله خدارحمی یک گروه به رهبری عبادالله خدارحمی. سیف
س ـ کلیه مسافرتهای خود را به شهرستانها با ذکر همه آن و منظور بنویسید؟
ج ـ یک مسافرت خودم تنها به قم برای اینکه به طریقی که نفهمد بدانیم که نظر ربانی چیست در مورد قتل دوخامحمود و کارهای ما یک مسافرت با عبادالله خدارحمی به قم باز برای اینکه پهلوی ربانی برویم ببینیم او میتواند به ما کمک کند چون جواب منفی شنیدیم دو مرتبه باز من و عبادالله خدارحمی به قم رفتیم که باز جواب منفی شد یک سفر هم با حاج طالبیان به اصفهان رفتیم که منظور این بود ببینیم میتوانیم با ابوالفضل [فضلالله] صلواتی 6 تماس برقرار کنیم که باز هم منفی شد یک سفر به ملایر رفتهام برای اینکه دبیرستانی را شناسایی کنیم که ماشین پلیکپی از آن بیاوریم همراه من عباد خدارحمی بود باز یک سفر با عباد خدارحمی به بروجرد رفتیم برای ماشین پلیکپی یک سفر با ماشاءالله سیف و عبادالله خدارحمی به درود و بعد از درود از همانجا به بروجرد به قم برای گرفتن اسلحه از پاسبانی که سفر آخر با حجتالله عبدلی و عبادالله خدارحمی به قم برای گرفتن اسلحه از پاسبان بوده است. سیف
س ـ هرگونه اطلاعاتی از عباسی دارید که تصمیم به کشتن وی گرفتهاید بنویسید؟
ج ـ میدانم که در 1332 جزو حزب توده 7 بوده است و در آن زمان سروان بوده است که وقتی که شکست میخورند همه اسناد و مدارک حزب توده در دست او بوده است و او همین که میبیند دارند شکست میخورند خود را لو میدهد و میرود خود را معرفی میکند و در نهاوند اینجور مشهور است که رئیس سازمان امنیت است. سیف
س ـ انگیزه گوش کردن به صدای رادیو عراق را مشروحاً بنویسید؟ و با ذکر چه مطالبی را یادداشت و در اختیار گروهتان قرار دادهاید؟
ج ـ انگیزه من از گوش کردن به رادیو عراق شنیدن اخباری بود که از رادیو ایران پخش نمیشد البته من مرتب رادیو عراق را نمیگرفتهام هر وقت که میلم میکشید آن را میگرفتم که البته بیشتر برنامههای آن را گوش نمیکردم زیرا جز فحش و داد و قال چیز دیگری نبود برنامههایی را هم که راجع به انقلاب ششم بهمن داشت من گوش نمیکردم و بسیاری دیگر از چنین برنامههایی را زیرا که من از خود آنها به ایران نزدیکتر بودم و هر چه بود خودم بهتر درک و حس میکردم تا رادیو عراق فقط بعضی مواقع برنامه نهضت روحانیت آن را گوش میکردم از مطالب آن هم کوچکترین مطلبی یادداشت نکردهام. سیف
س ـ جریان قتل دوخامحمود را با ذکر جزیی ات بنویسید و یا ذکر نمایید که سرکار با کمک چه افرادی مبادرت به کشتن نامبرده نمودهاید؟
ج ـ در یک روز بعد از ظهر که در بیابان جمع شده بودیم نه نفرمان همانطور که نوشتم چون احتیاج فراوانی به پول داشتیم تصمیم گرفتیم که پول به دست بیاوریم و چون دوخامحمود علاوه بر اینکه پول نزول میداد خیلی مرد بدی بود و کارهای ناشایستی هم مشهور بود که در جوانیش کرده گفتیم برویم در خانه او و از او پول بگیریم که البته قرار بود برویم و دو نفر داخل خانه او شده و دهان او را ببندند با دست و پایش. و خانهاش را بگردند و پول بیاورند و برای این کار من و بهمن منشط و عبادالله خدارحمی انتخاب شدیم که قرار شد من دم در بایستم و کشیک بدهم و آنها داخل بروند که آنها داخل میروند و دوخامحمود بیدار شده و داد میزند که اینها هم کنترل خود را از دست داده و او را چنان میزنند که بیهوش میشود و خانه را میگردند و فقط 32 تومان پیدا میکنند که آمدند و رفتند حمام و بقیه لباس زیادی که داشتند و خونی بود سوزاندند و فردا اطلاع آمد و شهر پر شد که دوخامحمود را کشتهاند. سیف
س ـ در مورد تهیه ماشین تحریر و استنسیل چه اقداماتی نموده و قصد داشتید از چه محلی آنها را تهیه نمایید؟
ج ـ اول قصد داشتیم از دبیرستان ابنسینای نهاوند آن را شبانه بیاوریم که فکرش را کردیم دیدیم همهمان به دام میافتیم زیرا شهربانی به ما مظنون بود بعد تصمیم گرفتیم از ملایر بیاوریم که من و عبادالله خدارحمی رفتیم دبیرستان پهلوی آن را نگاه کردیم چون دیدیم مستخدم دارد از آن صرفنظر کردیم قرار شد برویم بروجرد که باز من و عبادالله خدارحمی با هم به بروجرد رفتیم و تمام دبیرستانهای آن را گشتیم که یا مستخدم داشتند و یا نمیشد داخل آن شد و این مسئله همینجوری مانده بود که البته مشکل بزرگتر ما این بود که ببینیم میشود آن را با موتور آورد یا نه که همینجور ماند که بعد از آوردن اسلحه درباره آن تصمیم بگیریم. سیف
س ـ منظور از خرید موتور چه بوده و چه افرادی در خرید موتور به گروه کمک نمودهاند؟
ج ـ منظور از خریدن موتور اول این بود که موتور سواری یاد بگیریم زیرا در آنجا موتور دندهای کرایهای نیست دوم این بود که در فعالیتهایی که میخواستیم انجام بدهیم موتور لازم بود از جمله اگر قرار میشد که برویم عباسی را بکشیم میخواستیم با موتور برویم که البته پول آن را قرار بود یا نه نفرمان تهیه و تأمین کنیم زیرا قسطش ماهی 23 دویست و سی تومان بود که میشد نفری بیست و پنج تومان در ماه که اگر جور میشد و بانک میزدیم که دیگر پول آن را پرداخت میکردیم که به حاج طالبیان فقط گفتیم موتور لازم داریم و از عباسی و بانک هیچ به او نگفتیم که او هم ضامن باشد و همانطور که نوشتم هزارتومان قسط اولش را قرض کردیم. سیف
س ـ مشروح کشته شدن پاسبان را با ذکر اسامی ذینفع بنویسید؟
ج ـ صبح ساعت نه و نیم صبح از نهاوند من و حجتالله عبدلی با هم با ماشین ترانسپورت سوار شدیم و همانطور که نوشتهام شبش در خانه بهمن منشط همه جمع بودیم که من و عبادالله خدارحمی و حجتالله عبدلی انتخاب شدیم که برویم قم و اسلحه پاسبانی را از او گرفته و بیاوریم که چون عبادالله خدارحمی میخواست عینکش را درست کند به بروجرد رفت که از بروجرد به قم بیاید و قرار شد همدیگر را در آن مسجد کنار حرم ببینیم که من و حجتالله عبدلی تازه به قم رسیدیم رفتیم مسجد اعظم داشتیم وضو میگرفتیم که عبادالله خدارحمی هم آمد و با هم رفتیم نماز خواندیم بعد زیارت کردیم و بعد آمدیم ناهار خوردیم و رفتیم مسجد اعظم تا عصر خوابیدیم عصر از خواب بلند شدیم و نماز خواندیم و رفتیم شام خوردیم بعد از اینکه سه نفریشام خوردیم شروع کردیم به گردش در میان خیابانها که موقعیت جور بشود که چند خیابان رفتیم تا بازار را پیدا کردیم و ساعت 11 شب از آن طرف بازار وارد بازار شدیم و در بازار داشتیم میآمدیم بالا که پاسبانی آمد و به طرف منبعی رفت که من خواستم از او سؤالی کنم که عباد به او مهلت نداد و از پشت به او حمله کرد و دنبال سرهم چند کارد به او زد و پاسبان داد زد که من هم یک کارد به او زدم و عباد او را به زمین انداخت و اسلحهاش را گرفت و هر سه فرار کردیم که در میان خیابان یک تاکسی با چند پلیس آمد و تیراندازی شروع شد که عباد خدارحمی هم به سوی آنها تیراندازی میکرد که یک تیر به پای من خورد. سیف
توضیحات سند:
* محمود متهم به اقدام علیه امنیت کشور
پیروشمارهـ1 ـ 7914 ـ 66 ـ 401 30 /4 /52
با توجه به اینکه نامبرده از تاریخ 30 /4 /52 در بازداشت میباشد استدعا دارد مقرر فرمایید در تکمیل و اعاده پرونده او تسریع نمایند.
رئیس شعبه 5 بازپرسی سرهنگ قضایی ستاد محمد صادق کبیر
1 ـ نوشته جلالالدین فارسی، تهران، آسیا
2 ـ مجله مکتب اسلام از جمله مجلات مذهبی بود که قبل از انقلاب منتشر میشد و علما و دانشمندان زیادی خصوصاً از حوزه علمیه قم مطالب آن را تدوین میکردند.
3 ـ نوشته جبران خلیل جبران، ترجمه جلال الدین فارسی، تهران، کانون انتشار
4 ـ نوشته جرج جرداق، ترجمه جلالالدین فارسی، تهران، شرکت سهامی انتشار
5 ـ مجموعه مجلات نسل جوان زیر نظر آیتالله ناصر مکارم شیرازی، قم، در قبل از انقلاب چاپ و منتشر میشد.
6 ـ فضلالله صلواتی فرزند حیدر در دی ماه 1317 در اصفهان متولد شد پس از فراگیری علوم ابتدایی، تحصیلات عالیه خود را در اصفهان ادامه داد. و به دریافت مدرک لیسانس در رشته ادبیات عرب و دکترای الهیات نائل آمد وی دارای تألیفات متعدد در زمینههای اسلامی است. آقای صلواتی قبل از پیروزی انقلاب اسلامی بارها توسط ساواک دستگیر میگردد و پس از پیروزی انقلاب اسلامی به عنوان فرماندار اصفهان و سپس به سرپرستی نهضت سوادآموزی منصوب میگردد. در اولین انتخابات مجلس شورای اسلامی از طرف مردم اصفهان به مجلس راه مییابد.
7 ـ حزب توده در مهرماه 1320 یک ماه پس از ورود ارتشهای بیگانه به خاک ایران موجودیت خود را اعلام کرد. مؤسسان حزب توده از بقایای کمونیستهای سابق بودند که سالیان پیش از شهریور 1320 هش مأمور اشاعه افکار کمونیستی بودند و در سال 1310 محکوم شده بودند و تا شهریور 1320 تعدادی از آنها در زندان و یا در تبعید بودند.
طی فرمان عفو عمومی، 28 شهریور 1320 آزاد شدند و پس از آن درصدد برآمدند که حزبی به نام حزب توده با مرام کمونیستی بنیان گذارند.
افرادی چون سلیمان محسن اسکندری، دکتر محمد بهرامی، مرتضی یزدی، جعفر پیشهوری، تقی مکینژاد و احسان طبری جزو مؤسسان حزب و آزادشدگان از زندان بودند که به اشاره دولت شوروی دست به تشکیل حزب توده زدند.
اولین جلسه هیأت مؤسسان حزب توده در مهرماه 1320 در منزل محسن اسکندری با حضور 37 نفر از دسته 53 نفر و کمونیستهای دیگر و «علیاف» که ایرانیالاصل و کاردار سفارت شوروی بوده و به صورت ناشناس در جلسه حضور داشت، تشکیل گردید. در این جلسه اعضای کمیته مرکزی انتخاب شدند و مرامنامه حزب به تصویب رسید. حزب توده از تأسیس تا آغاز پیدایش فرقه دمکرات به صورت یک سازمان علنی و ملی میخواست باشد، ولی در همان آغاز راه منحرف شد و با طرح مسئله اعطای امتیاز نفت شمال به شوروی نشان داد که نیروی وابسته به امپریالیسم شرق است. بعد از پیدایش فرقه دمکرات حزب توده به اوج خود میرسد و سه وزیر، به کابینه ائتلافی قوام وارد میکند و حزب توده از نظر کمی و کیفی گسترش مییابد که این دوران را دوران طلایی خود میداند. پس از تیراندازی به شاه در 15 بهمن 1327، حزب توده غیرقانونی اعلام میگردد و اعضای آن دستگیر و یا متواری و سپس در خارج جمع میشوند و حزب را سامان میدهند. در زمان نخستوزیری دکتر مصدق با استفاده از شرایط مساعد و آزادیهای به وجود آمده، یک سری سازمانهای علنی ایجاد و با شعار ملی شدن نفت مخالفت میکند. بعد از کودتای 28 مرداد، سازمان نظامی حزب کشف میشود و دوران ورشکستگی حزب فرا میرسد و مجدداً در خارج از کشور کار خود را ادامه میدهند و در تمام این دوره که به سال 1357 ختم میشود، کار حزب توده در داخل کشور اقدام به سازماندهی حزب و در خارج ستیز ایدئولوژیکی با گروههای ملیگرا بود. دوران نهایی حزب توده از سال 1357 میباشد. که بعضی از آنها معتقد بودند که با استقرار عناصر لیبرال میتوانند در بازیهای دیپلماسی شرکت کنند و میگفتند که نهضت روحانیت و حکومت اسلامی دوامی ندارند و گروه دیگر در دل، شکننده بودن نظام را حتمی میدانستند و با کارهای مخفی به سازماندهی مشغول بودند. اما در ظاهر حامی نظام بودند و از نظام حمایت میکردند ولی در خفا با خائنانی مانند: ناخدا افضلی و سرهنگ عطاران، سرهنگ کبیر و آذرفر، فعالیت پرجوش و خروش جاسوسی به سود شوروی را رهبری میکردند. اما در سال 1361 به جرم جاسوسی و توطئه حزب توده منحل و رهبران آن دستگیر شدند و اعضای کمیته مرکزی فعالیتهای جاسوسی خود را اعتراف کردند و پایان زندگی این حزب فرا رسید.
سیاست و سازمان حزب توده از آغاز تا فروپاشی مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، خاطرات ایرج اسکندری، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی ـ خاطرات نورالدین کیانوری، تهران، دیدگاه، 1374.
منبع:
کتاب
گروه ابوذر نهاوند صفحه 65