صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

موضوع : مذاکره دکتر باهری با سپید دشتی

تاریخ سند: 7 آذر 1357


موضوع : مذاکره دکتر باهری با سپید دشتی


متن سند:

به : 346 از : 20 ه 24 شماره : 76598 /20 ه 24 مورخه 3 /9 /57 سپید دشتی به باهری اظهار داشت که آن کتابهایی که من از شما خواستم ندادید حالا من می خواهم آنها را بگیرم و ببرم اگر شما مرا راهنمایی کنید تا خودم تهیه کنم.
باهری گفت بگو من یادداشت کنم ببینم چه کتابهایی است سپید دشتی گفت: سیاح، مکاتب عبدالبها1، تاریخ بهائیت و باب.
باهری گفت این را از یک فرانسوی ترجمه کردم و چند کتاب دیگر در همین زمینه.
باهری پس از یادداشت نمودن لیست کتب اظهار داشت در حال حاضر دستگاههای ما همه تعطیل است و شما تمام کتب بهائیت را می خواهید.
سپید دشتی گفت من رفتم آنجا و بحثی پیش آمد و آقای روحانی گفته بودند که من علاقمند شده ام.
من به گفته آنها علاقمند نیستم یعنی آن طور من می خواهم بدانم از زبان شما چه گفته شده است باهری اظهار داشت خلاصه این است که شما مقداری کتاب می خواهی من با خود شما قرار می گذارم به کتابخانه های مختلفی که ما داریم با خود شما می روم و به اعتبار من به اعتبار نه، به چیز من که من بهائیم.
سپید دشتی گفت به اعتبار شما.
باهری جواب داد این کتابها هیچکدام شان نیستند در حال حاضر هم ما چاپخانه نداریم کتابها را افست می کنند و تکثیر می نمایند و فعلاً اینها هم بسته شده.
ما کتابها و نشریات روز را داریم که بهائیان می آیند و می خرند و هر چیزی را هم نمی توانند بیش از 100 [یا] هزار نسخه چاپ کنند.
سپید دشتی گفت کی قرار بگذاریم باهری پاسخ داد همین فردا.
سپید دشتی اظهار داشت خیلی خوب چه ساعتی و کجا خدمت شما بیایم باهری جواب داد من فردا می روم ثبت شمیران ساعت 9 تا 10 بیایید آنجا و با هم برویم سپید دشتی عنوان نمود خوب من فردا می آیم از منزل با هم برویم باهری گفت کتابخانه یک جایی است فقط می توانیم یکی را برویم شما فکر نکنید که نامحرم هستید.
سپید دشتی گفت به فرض محال من این کتابها را می توانم در کتابخانه های واشنگتن گیر بیاورم.
باهری اظهار داشت نه خیر گیر نمی آید و در ایران هم چیزی چاپ نشده، همه اش چاپ خارج است بعضی وقتها تاریخ در ایران چاپ شده است آن هم برخلاف دستور، در ایران ما حق چاپ نداریم والا بودجه را می ریختند و می دادند چاپ کنند.
ما کتابی داشتیم به نام خطابه های عبدالبها که در ایران 15 ریال فروش شد ما دوستی در آبادان داشتیم به نام آقای دوستار خواست دادم، بعدا 300 ریال هم گیر نیامد.
در خاتمه قرار شد ساعت 30.
8 مورخه 4 /9 /57 باهری و سپید دشتی ملاقات نمایند.
نظریه یکشنبه : انجام مذاکرات فوق صحت دارد.
نظریه چهارشنبه : نظریه یکشنبه تأیید می گردد.
1ـ ایراد سطر آخر صفحه یک رفع گردد 2ـ کل سوم محترما به استحضار می رساند.
6 /9 سپید دشتی وکیل دادگستری است و نام او غلامرضا می باشد.
به خارج مرتبا سفر می نماید و وضع مادی خوبی دارد.
محل کار او خیابان شاه عباس، خیابان فرشید کوچه شهرود شماره 37 تلفن 824239 می باشد.
به عرض برسانید اگر موافقت فرمودند از 15852 پس از کنترل استفاده کنید.
اداره کل سوم 6 /9

توضیحات سند:

1ـ عباس افندی (عبدالبهاء) فرزند بزرگ میرزا حسینعلی نوری (بهاءاللّه ) بود که پس از مرگ وی به عنوان جانشین تعیین گردید و رهبری بهائیان را برعهده گرفت.
تحصیلات عباس افندی تا دو سال در زمان تبعید پدرش به بغداد (که در آن موقع به تصریح خودش 7 ساله بوده) نزد پدر و عموهایش بود در سن 8 سالگی از ایران به عراق رفت و در مدرسه «قادریه» بغداد به تحصیل ادامه داد.
از اوان بلوغ تا 19 سالگی نزد «شیخ عبدالسلام شوافی» به تحصیل حکمت و علم کلام پرداخت.
گفته شده که او مورد توجه و محل تعلق خاطر «علی شوکت پاشا» که از مراشد صوفیه عثمانی بود، واقع شد و عرفان را از وی آموخت.
او از جانب پدرش لقب غصن اعظم را داشت.
کتاب «مفاوضات» منسوب به اوست که مطالب آن بر دو نوع است : یک قسمت تأویل آیات تورات و انجیل و بیان بعضی متشابهات و قسمت دیگر عقاید اشاعره و وحدت وجود و تناسخی ها و غیر ایشان می باشد.
در سال 1302 هجری قمری نیز در خاک عثمانی کتابی در تاریخ باب نوشت و حقایق تاریخی را به میل خود دگرگون ساخت و برای اغفال خواننده آن را به نام مقاله شخصی سیاح که سراسر ایران را گشته و نظر بی غرضان را نگاشته، منتشر نمود.
سایر تألیفات عبدالبهاء عبارتند از : تاریخ دوره اول امر (فارسی)، کتاب مدینه و سیاست مدن (فارسی).
مکاتیب در سه جلد (فارسی و عربی)، تذکره الوفا، خطابات، الواح وصایا، لوح صلح لاهه و برخی مناجات ها به فارسی و عربی.
وی با تصرف در احکام پدر، عایدات امر را که طبق دستور بهاءاللّه باید به بیت العدل برسد به عائله خود و پس از آن به شوقی افندی جانشین خود تخصیص داد و در نفس الامر، بیت العدل را که وجود خارجی هم نداشت در وجود شوقی مستهلک ساخت.
عباس افندی تا پایان عمر با مردمداری و سیاست عجیبی سلوک نمود و از مسلّمات است که در عکا مانند پدرش بهاءاللّه پشت سر امام جماعت اهل تسنن به آداب مسلمین نماز می گذارد.
او در 27 ربیع الاول سال 1340 قمری در سن 80 سالگی در حیفا درگذشت.
ر.ک : بهائیان در ایران، نشر پیام، لوکزامبورگ، صص 51 ـ 53.
علی امیرپور، خاتمیت و پاسخ به ساخته های بهائیت، نشر مرجان، تهران، صص 53 ـ 61.
2ـ مقصود که رمز شنود مکالمات تلفنی می باشد.

منبع:

کتاب محمد باهری به روایت اسناد ساواک صفحه 258


صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.