صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

موضوع: جلسه سخنرانی در کاخ جوانان

تاریخ سند: 17 خرداد 1354


موضوع: جلسه سخنرانی در کاخ جوانان


متن سند:

از: 14/ ﻫ تاریخ: 17 /3 /1354
به: 324 شماره: 1244/ ﻫ
موضوع: جلسه سخنرانی در کاخ جوانان
پیرو: 3738/ ﻫ - 24 /12 /53

دومین جلسه پیرامون ادبیات و هنر در ساعت 1730 روز 11 /3 /54 در سالن آمفی تئاتر خانه جوانان با تعداد کثیری از دانش‌آموزان و دبیران دبیرستانهای مختلف شاهرود تشکیل گردید. در این گردهم‌آئی، عبداله سیار کاوردی دبیر دبیرستان‌های شاهرود، ضمن صحبت پیرامون هنر و ادبیات چنین اظهار داشت: امروز من به دعوت شما دانش‌آموزان در این جلسه شرکت و سخنرانی می‌کنم. افتخار دارم که دانش‌آموزان مرا دعوت نموده و هرگز نمی‌خواهم مورد تائید دستگاه‌های رسمی باشم و از طرف آنان آمده باشم، بلکه من یک دانش‌آموز هستم؛ می‌خواهم مورد تائید شما دانش‌آموزان باشم. آنگاه افزود: امروز هنر و ادبیات که در اختیار ماست، یک هنر مسخ شده و یک ادبیات مبتذل می‌باشد. ادبیاتی که در آن قافیه و عروض و وزن و تشبیه و غیره مطرح است، نه مفهوم و معنی و رسالت و مسئولیت و هنر؛ مثل ادبیات یک هنر مبتذل و بیان تهی از مفهوم که برای شکم‌های سیری که فاقد هیچ نیستند، جز خوش گذرانی.
هنر و ادبیاتی که در دبیرستان‌ها تدریس می‌شوند، برای اجتماع هیچ ارزشی نداشته و جز اتلاف وقت و نیروی مطالعه، هیچ چیز دیگر نمی‌تواند باشد. سپس عنوان نمود از هنرمندان و ادیبان در کتب مدارس صحبت رفته، که نه تنها ادیب هنرمند نبوده‌اند، بلکه نوکرانی بی‌ارزش و لاقید با سخنان نامفهومی می‌باشند که درباره فلان خان یا شاه یا سلطان سخن گفته‌اند. همین طور در اجتماع، هنرمندان و ادیبان خوب نیز داشته‌ایم که نامی از آنان برده نشده است؛ مثلاً می‌توان طالبوف1. جلال آل‌احمد. صمد بهرنگی و تهیه کنندگان فیلم گاو2 را نام برد.
نظریه شنبه ـ به‌طور کلی سخنرانی عبداله سیار سخنرانی کوبنده و بسیار خشن بود که هنر و ادبیات متعارف را مردود و درباری و اشرافی نامید، نه اجتماعی و مردمی. این جلسه ساعت 2130 خاتمه یافت و علی امینیان و خانم بهجت شادفر. ابوالحسن قزوینی. حسین شهنما. تهرانی. حسن رفیعیان از دوستان نامبرده شرکت داشتند.
نظریه یکشنبه ـ به منبع آموزش داده شد کماکان از نامبره مراقبت و دوستان و معاشرین و ارتباط وی را با آنان مشخص و گزارش نماید.
نظریه سه‌شنبه ـ عبداله سیار کاوردی سعی می‌نمایند با ایجاد چنین کنفرانسی، در دانش‌آموزان کسب وجهه نموده و آنان را به خود جلب نماید؛ لذا منبع در زمینه اخذ هرگونه خبری از وی و همچنین اطلاع از متن سخنرانی نامبرده توجیه و راهنمائی گردید.
نظریه 14/ ﻫ ـ نظریه سه‌شنبه تائید می‌شود.
در ساعت 0900 روز 22 /3 سال 54 به بخش 324 واصل گردید.





______________________
1. عبدالرحیم طالبوف تبریزی فرزند ابوطالب در سال 1213ش در محله سرخاب تبریز به دنیا آمد. در 16 سالگی به تفلیس رفت و در آنجا زبان روسی را فراگرفت و در حین تحصیل با جنبش‌های آزادیخواهی و تفکرات سوسیال دموکراتیک آشنا شد. مدتی در تمرخان شوره (مقر حکومت داغستان) مقیم شد و به مقاطعه کاری راه‌های قفقاز پرداخت و در همانجا نیز ازدواج کرد. او که از حرفه مقاطعه کاری، سرمایه قابل توجهی به دست آورده بود، از سن 55 سالگی شروع به نوشتن کرد و به زودی مورد توجه محافل روشنفکری قرار گرفت. پس از نهضت مشروطیت، در اولین دوره مجلس شورای ملی، نماینده مردم تبریز شد، ولی به تهران نیامد و در همان شهر تمرخان ماندگار شد و در 77 سالگی از دنیا رفت.
افکار طالبوف که مغایر با آموزه‌های دینی بود و با اصول اسلامی همخوانی نداشت، مورد توجه نحله‌های انحرافی و معاندین نیز قرار گفت، تا جائی که تشکیلات بابیه در نشر کتاب‌های: «احمد» و «مسالک‌المحسنین» او، تلاش بسیار داشتند.
2. نویسنده سناریوی فیلم گاو، غلامحسین ساعدی بود. غلامحسین ساعدى فرزند على اصغر (على بابا) در سال 1314 ﻫ ش در تبریز به دنیا آمد. دوران ابتدایى را در دبستان بدر و متوسطه را در دبیرستان منصور سپرى کرد و به دانشکده پزشکى راه یافت. در سال 1340 پس از اخذ دکتراى پزشکى به تهران آمد و به خدمت سربازى اعزام گردید. در سال 1342 جهت اخذ تخصص بیمارى‌هاى اعصاب و روان به بیمارستان روزبه رفت و همزمان به همراه برادرش ـ اکبر ساعدى ـ مطب خیابان دلگشا را نیز اداره مى‌کرد. در دوران دانشجویى به مطالعه کتب مارکسیستى روى آورد و به همین منظور در سال 1333 دستگیر و مورد بازجوئى قرار گرفت و پس از 3 ـ 4 روز آزاد شد. غلامحسین ساعدى در کنار شغل طبابت به نویسندگى روى آورد و در این مسیر نمایشنامه نویسى را برگزید که اولین اثر وى کتابى با عنوان «شب‌نشینى باشکوه» مى‌باشد. به علت تخصص پزشکى در رشته روانشناسى در بیمارستان‌هاى رازى و روزبه فعالیت داشت و مدتى نیز مدیریت بیمارستان روزبه را برعهده داشت. در سال 1340 با مرحوم جلال آل‌احمد آشنا شد و تحت تأثیر تفکرات او قرار گرفت و به نوشته‌هاى خود رنگ و بوى سیاسى داد و در همین ایام که همزمان با زمزمه تشکیل کانون نویسندگان و جلسات آنان بود به دعوت مهرداد پهلبد به وزارت فرهنگ و هنر رفت و با سمت نمایشنامه‌نویس به استخدام روزمزد آنجا درآمد و بلافاصله به سفر مطالعاتى اروپا اعزام شد. وى در خصوص چگونگى ارتباط خود با مهرداد پهلبد، در تاریخ 23 /4 /49 به نسرین فقیه چنین مى‌گوید: «قرار است من فردا به ملاقات آقاى پهلبد بروم و پنج هزار تومان قرار است به من بدهد.»
ساعدى در سال 1348 از طریق سیمین دانشور با احسان نراقى ارتباط گرفت و جهت همکارى به مؤسسه تحقیقات علوم اجتماعى رفت که حاصل آن چند تک نگارى منتشر شده مى‌باشد. وى همچنین به دلیل آشنائى با عباس پهلوان در مجله فردوسى نیز مقالاتى منتشر مى‌کرد. با توجه به حساسیت ساواک نسبت به تشکیل کانون نویسندگان، غلامحسین ساعدى نیز، مورد توجه قرار گرفت و در تاریخ 19 /8 /49 فرم استخدام وى به عنوان مأمور مخبر در ساواک تنظیم گردید یا از طریق عمویش ـ تیمسار ساعدى مدیر کل اداره کل پنجم ساواک ـ و در حضور یکى از مسئولین ساواک، دعوت به همکارى گردد.
گزارش مورخه 31 /6 /49 حاکى است: «غلامحسین ساعدى با راننده ماشین پژو شماره 36115 ـ تهران الف تماس گرفته و سپس به کافه فیاما رفته‌اند پس از بررسى معلوم شده شماره ماشین فوق مربوط به ساواک بوده...» غلامحسین ساعدى بنابر گزارشاتى که قلم از نگاشتن آن شرم دارد به لحاظ اخلاقى بسیار فاسد بوده و در ارزیابى، فردى زن باره، مریض دائم الخمر، خیالباف، حرّاف، اغراق‌گو، دروغ‌پرداز و... معرفى شده است. غلامحسین ساعدى على‌رغم ارتباطى که در این سال‌ها با ثابتى برقرار کرده بود، به علت شرایط موجود در جامعه و ارتباطاتى که با افرادى از قبیل هزارخانى و... داشت در سال 1353 مورد قهر قرار گرفت و بازداشت شد. نامه مورخه 23 /3 /53 مشارالیه به ثابتى که فرازهایى از آن در ذیل نقل مى‌گردد خود حاوى مطالبى است که به وضوح روشنگر چگونگى مناسبات ساعدى خواهد بود:
«جناب آقاى ثابتى مقام محترم امنیتى»
فرصت نادرى که براى این حقیر داده شد تا مستقیما با خود سرکار عالى صحبت کنم برایم باور کردنى نبود بیشتر به این دلیل، مسئله‌اى را که مرتب یادآورى مى‌کردم به هیچ صورت مورد توجه مأموریّت امنیتى موقع بازجوئى قرار نمى‌گرفت چرا که تنها شاهد اصلى در این قضیه خود جنابعالى هستید... افسردگى بسیار شدیدى عارض من شده بود... تقریبا عین مرده‌ها بودم و به ناچار (با عذر فراوان) به میخوارگى پناه بردم و گاه آنقدر افراط مى‌کردم که از خود بیخود مى‌شدم... ولگردى و زندگى کاملاً بى‌مصرف تا این که بهار سال گذشته انتشارات امیرکبیر پیشنهاد کرد که من نشریه آبرومندى برایش در بیاورم... خود من نقش یک سانسورچى بسیار شدیدى را بعهده گرفته بودم... حتى مقالات را قبلاً براى بازدید مى‌فرستادم و هر جا که خط و علامتى مى‌زدند به‌طور کامل حذف مى‌کردم... چه تهمت‌هایى که به من زده نشد... مرا آدم مرتجع، منحرف و پولدوست، کسى که قلمش را غلاف کرده و ساکت شده به انواع دشنام‌ها و تهمت‌ها آلودند... حتى شایع کردند که والاحضرت اشرف سهام امیرکبیر را ابتیاع کرده‌اند و ماهى سى هزار تومان بنده حقوق مى‌گیرم... همان قول و قرارى که حضورا داده بودم مجددا به خاطر مبارک مى‌آورم و زندگى این دو سه ساله اخیر را...»
ارادتمند غلامحسین ساعدى
و در یکى از نوشته‌هاى دیگر، مى‌نویسد: «از تنها سفارتخانه‌اى که تا امروز براى من نامه آمده سفارت اسرائیل در تهران است که یک دو بار براى شام و کوکتل دعوت کرده بودند...»
غلامحسین ساعدى پس از چند ماه و در تاریخ 25 /12 /53 آزاد مى‌گردد و در دوران انقلاب اسلامى و با فعالیت مجدد کانون نویسندگان به همراه آنان در جلسات شب شعر در انجمن ایران و آلمان شرکت مى‌نماید. وى در سال 1357 ـ تیرماه ـ به دعوت انجمن قلم آمریکا و ناشرین آمریکایى به آن کشور سفر مى‌کند و در زمستان 1357 به ایران باز مى‌گردد. در سال 1360 به کشور فرانسه پناهنده شد و در سن 7 ـ 56 سالگى با خانم بدرى لنکرانى در پاریس ازدواج مى‌کند ـ تاکنون همسرى نداشته است ـ و در سال 1364 در همانجا از دنیا مى‌رود. نمونه‌اى از کتاب‌هاى وى به این شرح است: عزاداران بیل. بهترین باباى دنیا. دیکته و زاویه و... فیلم گاو نیز از سناریوهاى نوشته شده وى مى‌باشد.
غلامحسین ساعدى فردى است که در شوراى اضطرارى ماههاى آخر حکومت پهلوى که با حضور محمدرضا پهلوى تشکیل مى‌شده، شرکت داشته است. در همین شوراى اضطرارى بود که پیرامون چگونگى مهار انقلاب اسلامى و توقیف هویدا بحث مى‌شود.
سعیده پاکروان، خاطرات غلامحسین ساعدى در رابطه به نحوه شرکت وى در این شورا را تحت عنوان «توقیف هویدا» و با نام مستعار «ابراهیم سرارى» به دست انتشار سپرده است.

منبع:

کتاب انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک / استان سمنان - کتاب 1 صفحه 434


صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.