تاریخ سند: 1 اسفند 1353
متن سند:
بازجویی از مهدی فرزند محمدعلی شهرت شاه آبادی شماره شناسنامه
53501 از 2 تهران متولد 1309
س ـ با استحضار از هویت شما که محرز است مشروح فعالیتهای خویش را به هر
ترتیب و کیفیت توضیح دهید، مطالعات و مبادلات کتب و نشریات و جزوات
مضره را با ذکر اسامی مرتبطین توضیح دهید و علل و انگیزه دستگیری خود را
نیز روشن سازید
ج ـ چنانچه سابقا معروض داشته ام به علت کسالتهای طولانی که شاید از سالهای 35 و سی شش
شروع شده و در سال های بعد چندین سال در خانه بستری بودم از هرگونه درس و بحث و مطالعه
بازماندم و حتی پس از بهبودی حتی از حوزه علمیه قم نیز کم بهره بودم و تنها هم مباحثه ای خود
را هم از دست داده و نتوانستم بحث های علمی خود را با ایشان ادامه دهم و به همین ترتیب از
مجامع روحانی برخوردار نبودم و چون قدرت منبر و سایر مشاغل روحانی را نداشتم لذا عملاً به
حال انزوا درآمدم و در این سه چهار ساله اخیر که مجبورا به خاطر خانواده و فرزندانم به تهران
منتقل شدم تا چند ماه قبل حتی امامت جماعت را نپذیرفتم زیرا واقعا قدرت کار نداشتم و اخیرا
که در مسجد رستم آباد پایین به اقامه جماعت پرداختم با رنج فراوان و به خاطر خیلی قدیمی بودن
محل و این که چندین نفر از پیرمردان بسیار قدیمی به احترام مرحوم پدرم با من نماز می خواندند
تاکنون نتوانستم از رفتن صرفنظر کنم و علاوه این که فقط روزی یک بار برای نماز مغرب و عشاء
می رفتم و اگر سلامتی ام را بازیابم و کاملاً آرامش داشته باشم ممکن است برای مدت دیگری هم
بروم بنابراین هیچگونه فعالیت در هیچ رشته ای نداشته ام و از مطالعه کتب
حتی کتب قدیمه و یا مطالعات ساده ای از قبیل روزنامه نیز بسیار خسته بوده و نمی توانستم
مطالعه کنم و بسیاری از اوقات به وسیله استفاده کردن از خانواده ام که برایم می توانست قرآن
قرائت نماید و سواد فارسی او در حدود کلاس اول ابتدایی است استفاده می کردم و با این شرایط
ناراحتی خود سرپرستی خانواده سنگین خود را که علاوه بر شش فرزند و عیال سرپرستی مادر
پیرم که حدود نود سال و اندی از سن او می گذرد و بسیار ضعیف و رنجور است به عهده دارم و
اضافه می کنم که چون شش فرزندم همه خردسال و کم سن می باشند و تنها نشاط و شادی آنها
وجود من که همیشه در خانه بودم می باشد و آن کودکان شدیدا با من مأنوس می باشند مستدعی
می باشم چنان چه بذل عنایت فرموده و نسبت به فرزندانم پدری فرمائید در صورت امکان
اینجانب را که همیشه از خداوند خواسته ام توفیق خدمت به میهن عزیز و پرافتخارم عنایت
فرماید به سرپرستی مادر پیر و فرزندان کودک و عیالم که از دو سال قبل دچار تشنج اعصاب شده
و مرتبا به آقای دکتر جواهریان و چند روز اخیر به بیمارستان رضا پهلوی که واقع در شمیران است
به آقای دکتر ولایتی مراجعه و توسط ایشان به یک خانم پزشک مراجعه کرده است بازگردانید از
درگاه خداوند متعال سلامتی و موفقیت جنابعالی و سایر سرورانم را خواهانم ضمنا راجع به
انگیزه دستگیری به عرض می رساند که چهار روز قبل به توسط همسایه ما که پیرمرد ستوده ای
است به نام آقای خلیلی به منزل ما مراجعه کردند که این جا منزل آقای روحانی است من به عرض
رسانیدم که منزل مهدی شاه آبادی است ولی من در لباس روحانی هستم و امام جماعت می باشم
ولی آدرس منزل صحیح بود و برای بازدید منزل داخل تشریف آوردند و بالاخره پس از
بازجویی توسط تلفن به مرکز تماس گرفتند و در بازگشت فرمودند شناسنامه ات را ارائه کن ولی
چون دو سال قبل در اثر سوءتفاهمی که برای مأمورین محترم پیش می آمد نسخه های المثنی از
شناسنامه من به شهربانی آورده شد و پس از آزاد شدن
دیگر مراجعه به شهربانی نکردم تا شناسنامه ام را بگیرم زیرانه کاری اداری داشتم و یا کار معاملاتی
و یا سایر نیازمندیهای به شناسنامه ولی چون متوجه سابقه من شدند با من فرمودند که لباس
بپوشم و به شهربانی بیایم و خانواده ام که خیلی متشنج شده بود و گذشته را به یاد می آورد التماس
می کرد که مرا نیز به همراه شوهرم ببرید و پاسخ می دادند که او باید بیاید و شناسنامه اش را بگیرد
امیدوارم برای آن سرور عزیز سوءتفاهمی پیش نیاید زیرا من گرچه قابل نیستم ولی از خانواده
مرحوم آیت الله شاه آبادی هستم و شایسته است نهایت لطف را در مورد من مبذول فرمائید
مهدی شاه آبادی
س ـ عباسعلی روحانی کیست ارتباط خودت را با او روشن بنویس و اعمال او را
نیز تشریح کن
ج ـ در خانواده ما با فامیل روحانی بسیار زیاد است که اینجانب همگان را می شناسم مشروحا به
عرض می رسانم اولاً یک طایفه بزرگی از سادات محترم قم هستند که از بیت مرحوم آیت الله حاج
سیدصادق روحانی می باشند که پدر یکی از زوجات مرحوم والدم بود و در حقیقت صبیه ایشان
نامادری من حساب می شدند و از آن خانواده بعضی را که می شناسم آقای حاج سیدصادق
روحانی1 است که اکنون در قم به تدریس عالیه علوم قدیمه در سطح خارج اشتغال دارند و آقای
محمد روحانی در نجف اشرف شخصیت علمی و داماد مرحوم اخوی من می باشند و آقای دکتر
روحانی که نماینده مذهبی دولت شاهنشاهی ایران در فرانسه می باشند و بسیاری از پسرعموهای
ایشان که از آن جمله سیدمحمدعلی روحانی و سیدمهدی روحانی2 را با اسم کوچک به یاد دارم
و امام جماعت مسجد امام قم و مدرسه مرحوم حاج سیدصادق می باشند و بسیاری از آنها در
غیرلباس روحانی می باشند که از آن جمله آقای دکتر عباس روحانی ظاهرا ریاست بهداری قم را
به عهده دارند و در تهران نیز آقای هادی روحانی و دیگران که امام جماعتند
و درست نمی دانم کجا نماز می خوانند و خلاصه خانواده بزرگی هستند و من با همه آنها تماس
شدیدی نداشته و ندارم و یک طلبه دیگری از غیر این خانواده است که ظاهرا نسبت سببی دوری
با من دارند که در قم زندگی می کند و شاید اخوی من از اوضاع ایشان آشنایی بیشتری دارند چون
من چند سال قبل در اولین بار در منزل ایشان با آقای روحانی آشنا شدم و چندی قبل برای منبر به
تهران آمدند و ظاهرا شب اول ماه محرم در مسجد رستم آباد بعد از نماز مغرب و عشاء چند دقیقه
خدمت ایشان رسیدم و ظاهرا منبر داشتند و رفتند و یکی دیگر آقای روحانی است که در انتهای
خیابان کوکاکولای تهران به سر می برد و ظاهرا آموزگار باشد و یک خویشاوندی با اینجانب اظهار
کرده است که اکنون یادم نیست و فقط یک مرتبه به درب منزل ایشان رفتم چون نزدیک منزل
پسرعمویم می باشند و از وضع ایشان نیز خبری ندارم و یکی دیگر آقای روحانی است که ظاهرا
علی آقا نام دارد و در محله ای که من سکونت داشتم در قم به نام عربستان سکونت داشت و نیز در
همان جا اقامه جماعت می نمود و با این که جوان بسیار خوبی بود ولی به خاطر این که قدرت
معاشرت نداشتم خیلی کم معاشرت نمودم و ضمنا ایشان منبری بودند که در منزل مراجع نیز بسیار
مورد احترام بودند و نیز افرادی در غیر لباس روحانی از خانواده همان مرحوم آیت الله حاج
سیدصادق روحانی در تهران هستند که کم و بیش با آنها آشنایی دارم که بعضی از آنها اداری و
بعضی از آنها دارای مشاغل آزاد می باشند و اگر یکی از آنها به نام عباس علی باشند اطلاع ندارم و
شاید اخوی اینجانب اطلاعات بیشتری داشته باشد و احتمال می دهم که ایشان نام همان روحانی
که در قم طلبه است و آن روحانی که فکر می کنم علی نام دارد و ایشان نیز یک خویشاوندی دوری
با من دارند بهتر از من بداند و با کمال معذرت خواهی به عرض می رساند که چنانچه ممکن است
از ایشان نیز کمک گرفته شود ولی باز هم معذرت می خواهم خواهشمند است رعایت شئون ایشان
نیز بشود با تقدیم
احترام مهدی شاه آبادی
س ـ منظور عباسعلی روحانی است
ج ـ اینجانب به نام عباسعلی خاطر ندارم ولی چون خانواده پراکنده ای می باشند ممکن است یکی
از آنها به نام عباسعلی باشد و من فکر می کنم چون می فرمائید بستری است همان دو نفر باشند که
در قم هستند و یکی از آنها که تهران نمی آید و دیگری بتازگی من خبر پیدا کردم که منبری است و
اگر ایشان باشد من خودم ایشان را در جایی که از من خواسته بودند صحبت کنم و چون خودم
نمی توانستم به ایشان گفتم بروند و دیگر از روحانی که منبری باشد اطلاعی ندارم و به عرض
رساندم من کمتر معاشرت داشتم و قدرت حافظه خود را از دست داده ام چنانچه آقایان دکترها
تصدیق و گواهی دارند و در دادگاه محترم نظامی ایران متن تصدیق آقایان موجود می باشد و من
کمتر نام کوچک آقایان را به خاطر دارم امید است عرایض صادقانه ام مورد عنایت قرار گرفته و
نظر مرحمت و پدرانه خود را نسبت به این بنده مبذول دارید زیرا دارای شش فرزند کوچک و
خانواده رنج کشیده مریض و مادری سخت محترم و فرتوت دارم [می باشم] از خداوند متعال
کمال سعادت و سلامتی شما را خواهانم با تقدیم احترام مهدی شاه آبادی
س ـ با استحضار از هویت شما که محرز است بالاخره تعیین کنید فردی که تو
خود را به جای او معرفی کردی چه کسی است
ج ـ با نهایت معذرت از مقام جنابعالی خواهشمند است دستور فرمائید شخصی که به درب منزل
تشریف آورد و به اتفاق همسایه خانه من خدمتش رسیدم خدمت سرکار بیایند تا محرز شود که
هیچ گاه خود را به نام شخصی [شخص] دیگری در تمام عمرم معرفی نکرده ام و علاوه به عرض
رسید که کاملاً در محل خودم (با این که همه آنها غریبه هستند و محل مفت آباد سابق تهران است)
به نام مهدی شاه آبادی مشهورم و اکثرا مرا در تهران و قم به نام فرزند شاه آبادی می شناسند و
خدای را گواه می گیرم که کوچکترین خلاف واقع نگفته ام و اگر آن آقای روحانی که من او را به
مجلس فرستادم خدای نخواسته سخنی خلاف مصالح کشورم گفته باشد و هویت او را خواسته
باشید بعرض رساندم که حدود هفت هشت سال قبل شبی منزل اخوی (که حتی منزل ایشان در
این ده ساله اخیر شاید مجموعا ده بار رفته ام با این که تنها برادر تنی و ابوینی من می باشد) جوانی
را حدود 18 الی 20 سال دیدم که ظاهرا یکی از نواده عموهایم معرفی شدند و نمی دانم از کدام
یک از عموهایم و پدرومادر ایشان را نمی شناسم و در ظرف چند سالی که قم بودم چند بار به
ایشان برخورد داشتم و در تهران یک مرتبه منزل من آمده اند و شاید قم هم آمده باشند که یاد
ندارم ولی قبل از ماه محرم شخصی از من خواست که در شبهای اول ماه محرم در مجلسی که او
ظاهرا قاری قرآن آن بود و پیرمردی خوشرو و شاید از مریدان مرحوم میرزا بود و یا علاقمند به
مرحوم پدرم صحبت کنم و چون من قدرت اداره جلسات را ندارم از قبول آن ابا کردم و چون
کسی را خواست گفتم آشنایی ندارم و باید به آقایان منبری ها مراجعه شود ولی او گفت به کسی
گفته ایم ولی پس از مدتی گفته که نمی آیم و اگر از قم هم باشد می رویم و اطلاع به او می دهیم گفتم
شخصی به نام روحانی در قم در مدرسه فیضیه و یا دارالشفاء است و شاید بخواهد منبر برود و
نمی دانم و به او بگویید که هم می تواند شبها به قم برگردید و اگر بخواهید می توانید به منزل من
بیایید و حتی شب اول ماه که به مسجد رستم آباد آمد من فراموش کردم که به منزل او را تعارف کنم
و بعد از ایام عاشورا دیگر او را ندیدم و من دیگر منبری خبر ندارم به نام روحانی خواهشمندم
چنانچه در این خصوص اطلاعاتی می خواهید اخوی من بیش از من آشنایی دارند و چنانچه به
عرض رسید من حافظه خود را از دست داده ام و حتی اسامی دختران خواهرانم را نمی دانم
و استدعا دارم مرا از سرپرستی خانواده ام که سخت نیازمند به من هستند و همگی آنها به خستگی
اعصاب دچار می باشند محروم نفرمائید امیدوارم همواره با سلامتی سرپرست خاندان محترم
خویش باشید و از هر گونه موهبت و لطف خداوند بزرگ برخوردار باشید با تقدیم احترام
مهدی شاه آبادی
س ـ این شخص (روحانی) تا به حال دستگیر شده و زندانی گردیده است و
بالاخره طرز گفتار او در منابر و مجالس چگونه است توضیح دهید
ج ـ من هیچ گونه اطلاعی از ایشان ندارم ولی ظاهرا جوان متدین و عفیف و کم صحبت و شاید کم
رو باشد و در مجلس اخوی هم هیچ صحبت نکرد ولی شاید فرد بااستعداد و آرامی باشد و ظاهرا
اطلاعات علمی او در حدود همین هشت سال و یا نه سال تحصیل قدیمه باشد زیرا آن روز که من
او را دیدم دارای لباس روحانی بود و از فضلش اطلاعی نداشتم و هیچ گاه از او نپرسیدم زیرا این
سوالات هرگز به خاطر من نمی ماند و هرگز از کسی نام او را نپرسیده ام که اسم تو چیست مگر وقتی
که شخصی را بخواهم خطاب به نام کنم با تقدیم احترام مهدی شاه آبادی
توضیحات سند:
1ـ آیت الله سید محمد صادق
روحانی در سال 1300 ه.
ش در
قم متولد شد.
وی پس از
گذراندن دروس مقدماتی و
ادبیات در سال 1315 به شهر
نجف مهاجرت کرد و در حوزه
علمیه این شهر تحصیلات خود
را پی گرفت.
او در سال 1327
به ایران بازگشت و به تدریس
فقه و اصول پرداخت.
وی در
طول دوران مبارزه همگام با
دیگر علمای ایران با
موضعگیریها و انتشار
اعلامیه ها از نهضت اسلامی
ایران پشتیبانی کرد.
ولی به دلیل
فردگرایی و تمایل به بهره مندی
از خواستهای شخصی از انقلاب
جدا شد.
شرح احوال رجال، ج 2، ص
407
2ـ سیدمهدی روحانی : وی در
زمان رژیم پهلوی نماینده
مذهبی دولت ایران در اروپا بود
و با کمک رژیم پهلوی در
پاریس دست به انتشار نشریاتی
زد که هدف از آن توجیه اعمال
و سیاست های رژیم شاهنشاهی
بود.
یکی از نشریاتی که وی
منتشر می کرد «افکار شیعه» نام
داشت.
وی در شورای عالی
دانشگاه تهران معادل درجه
دکتری شناخته شد.
وی همچنین
نشریه ای به اسم «بینش اسلام»
در پاریس منتشر می کرد و
ارتباط گسترده ای با ساواک و
سیا داشت.
در اسناد سیا از او با
اسم رمز «اس.
دی.
التیمت»
نامبرده شده است.
جهت اطلاع
بیشتر رجوع کنید به اسناد لانه
جاسوسی جلد 38.
شرح احوال رجال، ج 2، ص
407.
منبع:
کتاب
شهید حجتالاسلام و المسلمین مهدی شاه آبادی به روایت اسناد ساواک صفحه 130