تاریخ سند: 5 اردیبهشت 1346
درباره: غیر نظامی حسن فرزند مهدی شهرت حسینزاده موحد
متن سند:
شماره: 26 تاریخ: 5 /2 /1346
از: زندان قزل قلعه1
به: ریاست شعبه(3) بازپرسی دادستانی ارتش
درباره: غیر نظامی حسن فرزند مهدی شهرت حسینزاده موحد
بازگشت به امریه 10711 /13 - 4 /2 /46 غیر نظامی یاد شده بالا در روز 3 /2 /46 تحویل زندان و بازداشت گردید. مراتب استحضاراً به عرض میرسد.
رئیس زندان قزل قلعه . سرهنگ 2 خلج هدایتی
توضیحات سند:
1. زندان قزل قلعه یا «قزل قلاع» به معنای قلعه سرخ، از جمله یادمانهای دوران قاجار و پهلوی اول و دوم است. محل این زندان که دارای دیوارهای کاه گلی بلند بود، در دوران قاجاریه به عنوان مکانِ اطراقِ کاروانهایی که از زنجان و گیلان و همدان و گلپایگان و... عازم پایتخت بودند، مورد استفاده قرار میگرفت و پیشتر از آن، محلِ نگهداریِ مهمّات قشون بود و در زمان رضاشاه نیز به عنوان انبار مهمّات و وسایل اسقاطی مورد استفاده قرار میگرفت.
قزل قلعه، بعد از کودتای ۲۸ مرداد 1332ش، تبدیل به زندان شد و در آن جنایت بسیاری رخ داد. پس از ساخته شدنِ زندان اوین، در سال 1350ش، زندان قزل قلعه نیز کارآئی خود را از دست داد.
سرگرد جانب، سروان آشتیانی نسب، سرگرد خلج هدایتی و سرهنگ سیفالدین عصار از جمله رؤسای زندان قزل قلعه بودند که از بین آنان، سرگرد سیف الدین عصار، مأمور خدمت از ارتش به ساواک بود و در سالهای حضور خود در قزل قلعه، در بسیاری از دستگیری ها مشارکت داشت.
استوار ایوب ساقی، یکی از سرشناسترین چهرههای نظامی زندان قزل قلعه شخصیتی متضاد است. او متولد شهر اهر بود و رگهای از لوطی گری داشت. تا پنجم ابتدایی درس خوانده بود و پیشتر انباردار قزل قلعه بود و بعدها همه کاره قزل قلعه شد. زندانیان مقاوم مورد احترام او بودند و در مقابل، با زندانیانی که از خود ضعف نشان میدادند، رفتاری خشن داشت و گاه برای تحقیرِ آنان میگفت: « آخه تو که جونش رو نداشتی، چرا چریک شدی؟» یا «چرا کمونیست شدی؟»
زمانی که قزل قلعه منحل شد، استوار ساقی نیز به اوین آمد و وارد کادر اداری شد و علی رغم آنکه در سال1353ش بازنشسته شد، ولی تا زمان پیروزی انقلاب در دستگاه ساواک باقی ماند.
بخشی از این زندان بزرگ، پس از پیروزی انقلاب اسلامی به « میدان میوه و تره بار » تبدیل شد که درحال حاضر نیز دارای همین کارآئی میباشد.
برگرفته از: قزل قلعه، زندان سرخ پهلوی، یعقوب لطفی، موزه عبرت ایران
منبع:
کتاب
شهید حاج حسن حسینزاده موحد به روایت اسناد ساواک صفحه 35