صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

موضوع : کانون نویسندگان

تاریخ سند: 10 مرداد 1348


موضوع : کانون نویسندگان


متن سند:

از : 312 به : عرض می رسد شماره : 3067 /312 روزهای پنجشنبه اول هر ماه کانون نویسندگان در محل تالار قندریز1 واقع در خیابان شاهرضا روبروی دانشگاه تهران جلسه سخنرانی تشکیل می دهد آخرین جلسه روز پنجشنبه 6 /6 /48 از ساعت 1830 و موضوع سخنرانی این جلسه زندگی «پل نیزا» نویسنده فرانسوی توسط سید حسینی بود.
این نویسنده قبلاً عضو حزب کمونیست فرانسه بوده و متعاقب انعقاد قراردادی بین هیتلر و استالین بر سر لهستان از آن حزب کناره گیری و بقیه عمر را در مبارزه با کمونیزم و امپریالیزم گذراند و طرفین هم در مورد او توطئه سکوت اجرا کردند و لذا گمنام باقی ماند.
مشارالیه با نوشتن کتاب سگان نگهبان فلاسفه را نگهبان منافع سرمایه داری خوانده و در جریان جنگ دوم رابط سازمان مقاومت ملی فرانسه با انگلستان بود و در سن سی و پنج سالگی در جریان جنگ کشته شد.
در این جلسه که اداره آن با نادر نادرپور بود بعد از سخنرانی سئوالات مطرح شد و شخصی بنام اللهیاری2 که جوانی است احساساتی و در هیئت هیپی ها می باشد سئوال کرد که کار کمیته مبارزه با سانسور به کجا انجامید؟ نادرپور در جواب اظهار داشت موضوع مبارزه با سانسور وجود نداشته بلکه آقای دکتر رضا براهنی3 مأمور جمع آوری مدارک سانسور بود که به علت مشغله زیاد نتوانست بکار خود ادامه دهد.
از طرف برخی اعضاء پیشنهاد گردید که برای دور نیفتادن مطالب فاصله جلسات کمتر شود ولی نادرپور اظهار داشت با مطالعاتی که شده فعلاً امکان این کار موجود نیست.
در این جلسه منوچهر صفا4 عضو جامعه سوسیالیستها هم حضور داشت و در مقابل این پیشنهاد که با تائید 12 ماده انقلاب سفید تاکتیک ملکی بعد از 28 مرداد سال 32 ادامه داده شود گفت که دستگاه ما را نمی پذیرد.
ملاحظات 312 : 1ـ کانون نویسندگان غیر قانونی است و عناصر ناراحتی که (کمونیست.
سوسیالیست و افراطی) در این کانون گرد آمده اند می کوشند در بین جوانان برای خود جائی باز کنند و به همین جهت قبلاً با به ثبت رسیدن کانون و فعالیت آن مخالفت شده است.
2ـ دکتر رضا براهنی دانشیار ادبیات دانشگاه تهران که من غیر مستقیم در این کانون فعالیت دارد و نادرپور او را مأمور جمع آوری مدارک سانسور خوانده اخیرا کتابی تحت عنوان «اعراب و اسرائیل» نوشته که مطالب آن مضره بوده و این بخش پیشنهاد کرده بود کتاب مزبور جمع آوری شود ولی موافقت نگردید.
122117 فقیهی ارائه شود 12 /6 به شهربانی اطلاع داده شود 11 /6

توضیحات سند:

1ـ باقر پرهام چنین می گوید : «...
تهیه محلی برای تجمع ها و نیز پیگیری اقدامات مربوطه به مبارزه با سانسور و گسترش فعالیت های فرهنگی کانون.
بعد از مدتی گردهمائی در منازل افراد سرانجام کانونیان موفق شدند، موافقت گردانندگان تالار قندریز را برای تشکیل جلسات کانون جلب کنند.
این جلسات بیشتر به بحث و گفتگو درباره مسائل مورد نظر کانون به ویژه مسأله آزادی به طول کلی و آزادی اندیشه و بیان به نحو اخص و سرانجام به سخنرانی های ماهانه درباره این مسائل اختصاص داشت.
» «کتاب جمعه ـ سال اول ـ ش 28 ـ ص 22» 2ـ احمد اللهیاری (اللهیار خراسانی) فرزند عباس در سال 1324 ه.
ش در تهران به دنیا آمد.
تحصیلات را تا سیکل متوسطه پی گرفت و در سال 1340 به علت لاابالیگری و...
پدرش او را از خانه بیرون کرد و مشارالیه نیز ترک تحصیل نمود.
اللهیاری که دارای ذوق شعری بود، برای بعضی از مجلات شعر ارسال می کرد و با بعضی از آنها، همکاری داشت که از جمله آن، همکاری با مجله تماشا بوده است.
مشارالیه که بعدا تحصیلات خود را پی گرفته بود در سال 1348 به عنوان کارمند روزمزد در وزارت کشاورزی، استخدام شد و در سال 1349 به عنوان کارمند بانک تعاون کشاورزی در مدرسه عالی حسابداری به تحصیل ادامه داد.
ساواک در گزارش 28 /8 /48 وی را چنین معرفی کرد: «وی جوانی است بسیار با احساس و ذوق ادبی فراوانی دارد و اشعار زیادی سروده و در حال حاضر به انجمن ایران و امریکا رفت و آمد می نماید و همکاری نویسندگی با بعضی مجلات دارد.
» وی که در فروردین سال 49 مسئول صفحات ادبی مجلات صبح امروز تهران و شاعر نوپرداز معرفی گردیده بود، در دی ماه سال 1349 به مدت یک هفته دستگیر شد و ساواک در تاریخ 3 /11 /49 مشارالیه را چنین ارزیابی کرد : «نامبرده از شعرای نوپرداز می باشد که با تیپ به اصطلاح روشنفکر شعرا و نویسندگان چپ گرا تماس داشته و از طرفی ضمن ارتباط با بعضی از دانشجویان و افراد منحرف، فعالیت هایی را در زمینه مبادله جزوات کمونیستی و مضره انجام [داده]...
مشارالیه در جریان تحقیقات اطلاعات کامل خود را در اختیار گذارده و ضمن ابراز ندامت تمایل خود را به همکاری با ساواک ابراز نموده است.
» احمد اللهیاری که به هروئین معتاد شده بود با کد رمز...
و کد رمز...
و با نوشتن رمز افشین و با حقوق ماهیانه...
با ساواک شروع به همکاری کرد و در خصوص عضویتش در کانون نویسندگان چنین گفت : «قرار شده بود کانون نویسندگان تشکیل شود که یک کانون صنفی بود و نویسندگان دنبال گرفتن اجازه از اداره اطلاعات شهربانی بودند...
جلسه سخنرانی ای برای «به آذین» در تالار قندریز برگزار کردند...
من در این جلسه سخنرانی شرکت کردم امّا مقدار زیادی از صحبت های سخنران را نفهمیدم...
» 3 ـ رضا براهنی فرزند محمّدتقی در سال 1314 ه ش در تبریز به دنیا آمد.
ساواک، مشارالیه را اینگونه معرفی کرده است : «در دبیرستان تعاون و فردوسی تبریز درس خوانده و دیپلم طبیعی گرفته است.
از بدو ورود به دانشگاه با مستشاران امریکائی مقیم تبریز مشغول کار شد و مدت سه سال و نیم به سمت مترجم مستشاران امریکائی در تبریز بود.
وی در دانشگاه ترکیه با دختری یونانی به نام آنجلا آشنا می شود و پس از کش و قوسی که داشته اند به همراه وی به تهران می آید و در اثر فشار خانواده با او ازدواج می کند، حاصل این ازدواج دختری به نام الکا (الکساندر) می باشد.
» «دوران سربازی را در دانشکده زبان دانشگاه تهران به تدریس زبان پرداخت.
بعد از سربازی، یکسال در هنرسرای عالی تهران، تدریس زبان داشت و حدود 10 ماه در سال 42 در اداره اطلاعات امریکا سمت مترجمی داشت و در سال 43 با سمت استادیار به استخدام دانشگاه تهران درآمد.
از سال 45 تا 48 سرپرست دانشکده ادبیات و علوم انسانی بود.
به علت فساد اخلاقی آنجلا از وی طلاق می گیرد...
ازدواج مجدد وی نیز به همین علت پس از 6 ماه به جدائی می انجامد و ازدواج سوم او با ساناز صحتی (دختر سرهنگ صحتی) می باشد.
سال 51 پس از آمدن دعوتنامه برای تدریس در دانشگاه تگزاس با موافقت رئیس دانشگاه به امریکا می رود.
» و در گزارش مورخه 11 /6 /52 چنین آمده است : «نامبرده به منتقد آتشپاره تهران، شهرت یافته.
اهل آذربایجان و در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران تدریس می نماید.
وی دیر شروع کرده و می خواهد زود به مقصد برسد و چون آدم شهرت طلبی است سعی می کند به هر طریق و به هر حیله که شده در دل خلق اثر گذاشته و راهی برای جاه طلبی خود بیابد.
سال های پیش که شعر نو مورد توجه قرار گرفت و طرفدارانی پیدا کرد، این آدم به این مسئله توجه داشت و در حال حاضر به سینما و تأثر می پردازد.
مشارالیه اخیرا با ریشی انبوه از امریکا مراجعت کرده...
وی در زمان تأسیس کانون نویسندگان روابط حسنه ای با جلال آل احمد داشت و با تعریف و تمجید از جلال، سعی می کرد برای خود موقعیتی دست و پا کند و حتی پس از مرگ جلال نیز، براهنی به خیال اینکه از خود جانشینی برای جلال بسازد، مدتی پا جای پای جلال می گذاشت، امّا خیلی زود فهمید که به قول معروف : «کار هر بز نیست خرمن کوفتن».
لذا زن گرفت و به کمک دکتر فلاح، کارگزار شرکت نفت، بورس امریکا برای خود دست و پا کرد...
او فقط در فکر این است که به نوعی خودش را مشهور سازد...
و خلاصه افکار دکتر براهنی مجموعه ای است از مارکسیسم، کاپیتالیسم، اگزیستانسیالیسم، انترناسیونالیسم، کاسموپولتیسیم، در وجود این آدم، سارتر را کنار مارکس خواهید یافت و کافگارا در کنار لنین و در بغل دست صادق هدایت و شجاع الدین شفا...
» گویا نویسنده گزارش فوق از پشت پرده، تغییر نقش های براهنی بی خبر بوده است، وگرنه بر مأموری معذور بر تغییر نقش هرجی نیست.
دکتر نهاوندی نیز در آبان ماه سال 1355، با تعجب به این مسئله نگریسته است، آنجا که می گوید : «در مسافرت سه ماه اخیر که دکتر نهاوندی به اتفاق چند نفر از جمله عزت اللّه نگهبان، رئیس دانشکده ادبیات به افغانستان می نمایند.
بنا به اظهار آقای عزت اللّه نگهبان با دکتر نهاوندی درباره رضا براهنی صحبت می شود (آن هم در هواپیما و در آسمان).
دکتر نهاوندی با تعجب به ایشان می گوید: نمی دانم اولاً می گویند براهنی در امریکا شلوغ می کند و اعلامیه می دهد و برعلیه دستگاه فعالیت می کند [!!] بعد فشار می آورند که با تمدید مأموریت او موافقت شود و من هم مجبور شدم، این کار را کردم...
» و در نهایت محمدرضا پهلوی از این چهره پرده برگرفته و میگوید: «شاهنشاه آریامهر، در مصاحبه مطبوعاتی با خبرنگاران امریکائی که همراه وزیر خارجه امریکا به ایران آمده بودند بطور غیرمستقیم، بدون ذکر نام، یادآور شدند که وی [رضا براهنی] عامل مخفی ایشان در پلیس ایران بوده است.
» رضا براهنی که از دانشگاه تبریز، لیسانس ادبیات و زبان انگلیسی و از دانشگاه بین المللی استانبول در ترکیه، دکترای ادبیات انگلیسی گرفته بود از ابتدای شروع به کار در دانشگاه تا سال 1348 بطور علنی با ساواک همکاری کرد و سپس در پرده قرار گرفت و به امریکا رفت.
مشارالیه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، به انفصال دائم از خدمات دولتی و مؤسسات تابعه محکوم شد.
4ـ منوچهر صفا : (غ.
داود) : متولد شیراز، نویسنده، مترجم، طنزپرداز و روزنامه نویس، از اعضای نیروی سوم و عضو کمیته مرکزی جامعه سوسیالیست ها که همراه با عباس عاقلی زاده دستگیر و به سه سال زندان محکوم شد.
در نشریات نبرد زندگی و علم و زندگی (دوره جدید) مقاله می نوشت.
برخی از مقالات وی عبارتند از مسأله اسرائیل و اعراب و ترجمه انترناسیونال سوسیالیست (هدفها و وظایف سوسیالیسم دموکراتیک).
کتاب طنز اندر آداب و احوال و ترجمه کتاب معروف و معتبر مقدمه ای بر علم سیاست اثر هارولد لاسکی از آثار اویست.
از دیکر ترجمه های صفا می توان به کتاب فلورانس در عصر دانته اثر پل راگیرز اشاره کرد.
» احزاب سیاسی ایران مؤلف = محسن مدیر شانه چی ص 231 و 230

منبع:

کتاب کانون نویسندگان ایران به روایت اسناد ساواک صفحه 110


صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.