تاریخ سند: 13 اسفند 1343
شماره: 107-544-122
متن سند:
تاریخ: 13 /12 /1343
محترماً سوابق هیجده نفر افراد مشروحه در لیست پیوست نامه صادره از حوزه مدیریت، بررسی گردید، نتیجه را ذیلاً به استحضار میرساند: سوابق ردیف یک محمد بخارائی بررسی گردید از طریق ساواک تهران اطلاعاتی به عنوان بخش 321 واصل نگردیده است. از ردیف دو مرتضی نیکنژاد اطلاعاتی به این بخش نرسیده است. در مورد ردیف سه رضا صفار هرندی اطلاعاتی واصل نگردیده است. ردیف چهار صادق امانی اطلاعاتی از ساواک تهران یا مراجع دیگر نرسیده است. ردیف پنج هاشم امانی اطلاعاتی به این بخش نرسیده است. سوابق ردیف 6 سیدعلی اندرزگو بررسی شد اطلاعاتی در مورد وی از ساواک استان مرکز نرسیده است. در مورد ردیف 7 محمدمهدی ابراهیمی[ابراهیم] عراقی از ساواک استان مرکز اطلاعاتی به این بخش نرسیده لیکن نامبرده در وقایع عاشورای سال جاری1 جزء 38 نفر متهمین مقدم علیه امنیت کشور و مجروح و مصدوم نمودن مأمورین انتظامی بوده که وسیله شهربانی دستگیر و در مهرماه سال جاری قرار منع تعقیب آنان از طریق بازپرس شعبه 7 دادستانی صادر شده است.
سوابق ردیف 8 عباس مدرسی2 نجف به کلاسه م ـ د-67 بررسی شد اطلاعاتی در این مورد از ساواک استان مرکز نرسیده است.
سوابق ردیف 9 تقی امانی فرزند محمود بررسی شد نامبرده یک فقره در اسفند ماه 42 به علت ضبط و نگاهداری اعلامیههای روحانیون مخالف از طریق ساواک قزوین دستگیر و پرونده وی به دادرسی ارتش احاله گردیده و به موجب رأی دادگاه تجدیدنظر لشگر یک گارد به دو ماه حبس قابل خرید محکوم شده است.
غیر از این سوابقی در پرونده از وی موجود نیست.
در مورد ردیف 10 ابوالقاسم رفیعی3 فرزند علیاکبر سوابقی مبنی برهمکاری وی با جمعیت فدائیان اسلام در توطئه قتل سپهبد رزمآرا4 و ترور هژیر5 موجود است که به همین اتهام بازداشت شده است. ضمناً در تاریخ 10 /10 /42 اطلاعیهای با تقویم ج 3 از اداره کل هشتم منبی برفعالیت مشکوک وی و مسافرتهای نامبرده به بلوک عربی به این اداره کل واصل شده که جهت تعیین صحت و سقم به ساواک استان مرکز اعلام شده لیکن پاسخ آن تاکنون واصل نگردیده است.
در مورد ردیف 11 احمد شاه بوداغلو معروف به شهاب که در سالهای قبل از منتسبین به فدائیان اسلام و نواب صفوی6 بوده. در سال 42 دو فقره به علت پخش اعلامیه آیتاله بهبهانی7 و روحانیون مخالف وسیله شهربانی دستگیر؛ پرونده از طریق ساواک به مراجع قضائی ارتش احاله گردیده، ضمناً اطلاعاتی واصل شده بود که این شخص در هیئت قائمیه8 فعالیت مضره دارد که مراتب به ساواک استان مرکز اعلام گردیده و من بعد اطلاع جدیدی از ساواک مزبور نرسیده است.
در مورد ردیف 12 ابوالقاسم رضویفر سوابقی دال بر فعالیت وی به نفع جبهه ملی موجود است و اطلاعاتی از ساواک استان مرکز و منابع دیگر به این بخش نرسیده است.
سوابق ردیف 13 ابوالفضل حیدری فرزند علیاصغر به کلاسه ح ـ ی-308 بررسی شد از تاریخ دیماه سال1334 تاکنون اطلاعاتی از وی نرسیده است.
سوابق ردیف 14 محمد کلافچی9 فرزند غلامرضا بررسی شد نامبرده در تاریخ 20 /12 /42 به علت پخش اعلامیه روحانیون مخالف در قم وسیله شهربانی محل دستگیر و تحویل ساواک استان مرکز شده و از آن طریق با اخذ تعهد آزاد گردیده است که چگونگی از ساواک مذکور استعلام شده است. سوابق ردیف 15 حبیب عسگراولادی بررسی شد نامبرده در 26 /2 /43 به اتهام پخش اعلامیه مربوط به آیتاله خمینی از طرف شهربانی دستگیر و به ساواک تحویل شده، پرونده وی به مراجع قضائی ارتش احاله و از آن طریق قرار منع تعقیب صادر گردیده است. پس از آن نیز اطلاعاتی در مورد وی واصل نگردیده است.
از ردیف 16 سید سراجالدین تقربی فرزند عباس اطلاعاتی از ساواک استان مرکز و مراجع دیگر به این بخش واصل نگردیده است. از ردیف 17 رضا اخباریون سوابقی به دست نیامد. ردیف 18 حمید ایپکچی طبق اظهار بخش 312 پرونده مربوطه به نهضت آزادی10 و نزد تیمسار معاونت داخلی است.
رئیس اداره دوم 13 /12/.... مسئول کمیته روحانیون توضیحات کافی به عرض تیمسار معاونت امنیت داخلی برسانند 13 /12
بخش 312 13 /12 /43
جناب سرهنگ شاهین ـ آقای دانشور را با اطلاعیه ساواک تهران که در کمیسیون مطرح شد نزد من بفرستید. 18 /12 /43
ریاست اداره دوم آقای تهامی در اجرای امر اقدام و فوراً آقای دانشور با اطلاعیه مربوطه به حضور تیمسار معاونت امنیت داخلی شرفیاب شوند. 20 /12/
در اجرای امر به اتفاق دانشور به حضور تیمسار معاونت شرفیاب و اوامر صادره مورد اجرا قرار گرفت. 20 /12/
توضیحات سند:
1. وقایع عاشورای سال 1343: مؤلف محترم کتاب بررسی و تحلیلی از نهضت امام خمینی (ره) در صفحه 680 جلد اول چنین مینویسد: «روز عاشورا فرا رسید .... مجاهدان راه اسلام و پیروان مکتب انقلابی حسین برآن شدند که ظهر عاشورا تودههای مسلمان و سوگمندان شهدای کربلا را با سکوت و آرامش به طرف میدان بهارستان و مجلس شورای ملی به حرکت درآوردند و آنگاه که انبوه جمعیت به میدان بهارستان رسید کاروان انقلاب به شمال شهر که مرکز قدارهبندان، چپاولگران، زراندوزان، کاخ نشینان و کوتاه سخن وارثان ثروت و سلطنت یزید و معاویه میباشند کشیده شد. یکباره با شعارهای«ننگ بریزید پهلوی، وارث تاج اموی»، «درود بر شهیدان 15 خرداد». «خمینی پیروز باد» به سوی کاخ سلطنتی مرمر به حرکت درآمدند و نفرت و انزجار خود را از رژیم شاه و هیئت حاکمه ایران ابراز داشته خاطره شهدای قهرمان 15 خرداد سال42 را گرامی بدارند.
این طرح که از طرف مجاهدین سترگ هیئت مؤتلفه اسلامی داده شده بود مورد استقبال و همراهی همه تودههای انقلابی و مبارز قرار گرفت و مردم طبق قرار قبلی پیش از ظهر روز عاشورا در مسجد شاه که در 15 خرداد 42 مردم آن را مسجد خمینی نامیدند، اجتماع کردند.... دژخیمان شاه تا آنجا که توانستند مردم را مجروح و مصدوم ساختند و عدهای را که از پیش نشان کرده بودند دستگیر ساخته، تحت شکنجه و آزار قرار دادند.
2. عباس مدرسی فرزند نجف فرد دیگری غیر از عباس مدرسیفر فرزند محمدعلی بوده است که مأمورین ساواک به اشتباه پروندۀ او را مورد بررسی قرار دادهاند. (پرونده ساواک)
3. ابوالقاسم رفيعى، فرزند على اكبر در سال 1296 ﻫ ش در تهران متولد شد. وى كه به شغل آهن فروشى در بازار تهران اشتغال داشت، در رابطه با حملهدارى زائران خانه خدا نيز فعاليت مىكرد. خلاصه وضعيت وى در گزارش ساواك به اين شرح آمده است:
«مشاراليه از اعضاء جمعيت فدائيان اسلام و رئيس انتظامات جمعيت مزبور بوده كه به اتهام معاونت در قتل مرحوم تيمسار رزمآرا و عبدالحسين هژير تحت تعقيب قرار گرفته، لكن دربارهاش قرار منع پيگرد صادر شده است. ضمنا در سال 34 نيز در جريان سوء قصد به جان علاء شخص مزبور در مظان اتهام قرار گرفته كه تحت تعقيب واقع ولى در همان سال مبادرت به درج آگهى در روزنانه مبنى بر كنارهگيرى از جمعيت مزبور نموده و تا انحلال فرماندارى نظامى متوارى و بازداشت نشده است. [البته آگهى وى در روزنامه مبنى بر برائت از تحصن فدائيان اسلام در زندان قصر به تاريخ 6 خرداد سال 1332 مىباشد.] نامبرده در جريان اعدام انقلابى منصور به اتهام مخفى نمودن هاشم امانى در منزل خود دستگير و پس از 24 ساعت از زندان آزاد شده است.» (اسناد ساواك - پرونده انفرادى)
4. سپهبد حاجيعلى رزم آرا، فرزند محمدخان در سال 1280 ﻫ ش در تهران به دنیا آمد، وى يكى از مشهورترين افسران ارتش بود كه پس از به پايان رساندن مدرسه نظام، با درجه ستوان دومى وارد ارتش شد. مدتى در رشت و آذربايجان خدمت كرد، سپس در سركوب حركت ميرزاکوچک جنگلی مشاركت داشت و پس از گرفتن درجه سروانى براى ادامه تحصيل به فرانسه رفت و در مدرسه سن سير به تحصيل پرداخت. بعد از مراجعت به ايران در هنگ كرمانشاه مشغول به خدمت شد و در 1311 به فرماندهى تيپ مستقل لرستان ارتقاء مقام يافت. در 1314 به تهران آمد و در دانشگاه جنگ مشغول به كار شد. در 1317 به درجه سرتيپى رسيد و در 1320 ابتدا فرمانده لشكر يك تهران و سپس فرمانده آمادگاه تسليحاتى ارتش و در 1323 رياست ستاد كل ارتش را برعهده گرفت. رزمآرا پس از شهريور 1320 و اشغال ايران توسط متفقين، در رقابت و كشمكش با سرلشكر حسن ارفع، «حزب نهضت ملى» را براى جذب افسران علاقمند به فعاليت سياسى تشكيل داد كه در شهريور 1324 تعدادى از اعضاى آن دستگير و تبعيد شدند و خود او نيز معزول و منتظر خدمت شد. در 1326 دوباره به رياست ستاد كل ارتش رسيد و در 1329 به نخستوزيرى برگزيده شد و در 16 اسفند همان سال به هنگام ورود به مسجد شاه با شليك سه گلوله از سوى خليل طهماسبى در 49 سالگى به قتل رسيد. رزمآرا را از حاميان منافع شركت نفت ايران و انگليس دانستهاند. رزمآرا در زمينههاى نظامى تأليفاتى داشته است كه يكى از مهمترين آنها مجموعه «جغرافياى نظامى ايران» است.
5. عبدالحسین هژیر، فرزند محمد وثوق در سال 1280 ﻫ ش به دنیا آمد. در کودکی هنگام بازي با ترقه یک چشم خود را از دست داد. تحصيلات مقدماتي و متوسطه را در مدارس مظفري و دارالفنون به پايان رساند و وارد مدرسه علوم سياسي شد و به استخدام وزارت امور خارجه درآمد. پس از دو سال استعفا داد و به سفارت شوروي وارد شد. در همان سال روزنامه پيكان را به مديريت پدرش و سردبيري خودش داير كرد. در سال 1307 همزمان با اخراج ايرانيان از سفارت شوروي هژير هم بيكار شد تا اينكه وزارت طرق و شوارع تشكيل گرديد و تقيزاده هم در راس آن قرار گرفت و هژير به سمت بازرس در آنجا مشغول كار شد. پس از انتقال تقيزاده به وزارت دارايي وي نيز به آن وزارتخانه انتقال يافت. هژير در وزارت ماليه عملاً مشاور وزير در امور نفتي بود و پس از مدت كوتاهي رئيس اداره حقوقي شد. پس از روي كار آمدن فروغي، داور در رأس وزارت دارائي قرار گرفت و چون در آن زمان هژير كار مهمي نداشت به جاي دكتر علي علامير، مفتش بانك ملي ايران شد. چون در آن زمان بانك ملي وظايف بانك مركزي را انجام ميداد جهت انتشار اسكناس دو امضا لازم بود كه يكي مدير كل بانك ملي و ديگري امضاي مفتش بود كه امضاي هژير روي سري دوم اسكناسهاي منتشره وجود دارد. در 1318 مدير كل وزارت دارائي شد و در همان سال به جاي ابوالحسن ابتهاج به معاونت بانك ملي رسيد. در اسفند 1320 موفق شد در آخرين ترميم كابينه فروغي به سمت وزير پيشه و هنر و بازرگاني منصوب شود. در كابينۀ دوم سهيلي، هژير وزير راه شد و در كابينه محمد ساعد مراغهاي مقام وزارت كشور را گرفت، ولي در ترميم سوم كابينه جاي خود را به محمد سروري و معاون خويش سپرد و از دولت خارج شد. در كابينههاي اول و دوم حكيمي وزير دارائي بود و متوالياً در چهار ترميم كابينۀ قوام سمت خود را حفظ كرد. در سال 1326 در كابينۀ حكيمي به وزارت مشاور انتخاب شد و پس از سقوط حكيمي با رأي اكثريت مجلس به زمامداري رسيد. پس از كنارهگيري از نخستوزيري و در سال 1328 به نمايندگي مجلس مؤسسان انتخاب شد، سپس وزير دربار شد. وی روز سيزدهم آبان 1328 در مجلس عزاداري و روضهخواني كه دربار در مسجد سپهسالار تشكيل داده بود هدف گلولۀ حسن امامي عضو جمعيت فدائيان اسلام قرار گرفت و پس از 24 ساعت درگذشت. هژير هنگام فوت 49 ساله بود. وي گاهي دچار اوهام و خرافات ميشد، از عدد 13 وحشت زيادي داشت. عدهاي محاسباتي كردهاند و تصادف اين رقم را با سوانح زندگي او مرتبط ساختهاند. نام او (عبدالحسين هژير) سيزده حرف است. روز 13 خرداد متولد شد. در طول زندگاني 13 بار به مقام وزارت رسيد و در 13 آبان تير خورد و در 13 صفر درگذشت. سن او هنگام فوت 49 سال بود كه جمع آن 13 ميشود.
6. شهید حجتالاسلام سیدمجتبی میرلوحی (نواب صفوی) فرزند سیدجواد در سال 1303 هجری شمسی در یک خانواده روحانی تولد یافت. پس از اتمام دوره ابتدایی، وارد مدرسه صنعتی «آلمانیها» گردیده و همزمان به آموختن دروس حوزه پرداخت. در 17 آذر ماه سال 1321 شمسی، اولین سخنرانی خود را در خصوص هجوم اجانب و تهدید بنیادهای مذهبی ایراد کرد و تظاهراتی به سوی مجلس به راه انداخت. با استخدام در شرکت نفت، به تشکیل جلسات شبانه برای کارگران و روشنگری ایشان اقدام نمود. در پی عزیمت به نجف اشرف، به تحصیل پرداخت و با ملاحظه یکی از کتابهای کسروی که در آن به حضرت امام صادق علیهالسلام توهین شده بود، حکم ارتداد نویسنده را از حاج آقا حسین قمی گرفت و جهت ادای تکلیف روانه وطن گردید و گروه فدائیان اسلام را تشکیل داد، از جمله کارهای این گروه به هلاکت رساندن احمد کسروی و هژیر وزیر وقت دربار و رزمآرا نخستوزیر بود. در تیر ماه 1330 در زمان نخستوزیری مصدق دستگیر شد. با سرنگونی دولت مصدق او و یارانش آزاد شدند و نواب با انتشار اعلامیهای حرکت مصدق را در جهت تحکیم مبانی ظلم و برخلاف مصالح عمومی قلمداد کرد. بعد از 28 مرداد 1332، نقشه تطمیع نواب صفوی توسط شاه ناکام ماند و چند روز پس از ترور حسین علاء نخستوزیر، وی دستگیر شد. سیدمجتبی نواب صفوی در تاریخ 27 دیماه 1334 پس از محاکمه در دادگاه نظامی تیرباران شد و به شهادت رسید.
7. آيتالله سيد محمد بهبهانى، فرزند سيد عبدالله در سال 1250 ﻫ ش در تهران متولد شد. پس از انجام تحصیلات مقدماتی و سطح، به خواندن فقه و اصول پرداخت و مدت 6 سال نيز فلسفه و معقول را نزد ميرزا ابوالحسن جلوه فرا گرفت. وى 7 سال هم در محضر علامه آشتيانى به تحصيل خارج فقه و اصول همت گمارد. در نجف اشرف از محضر مرحوم آخوند خراسانی و فقهاى معاصر بهرهمند گرديد و به درجه اجتهاد رسيد. پس از بازگشت به ايران، ضمن تدريس در حوزه علمیه تهران در كنار پدر، براى حكومت قانون و تشكيل مجلس تلاش هاى زيادى نمود. او كه از آزاديخواهان تندرو به حساب مىآمد، در دوره دوم مجلس شورای ملی، وكيل مجلس شد. وى نزد عموم سياستمداران كشور از احترام خاصی برخوردار بود و برخى پيام هاى خصوصى حضرت آيتاللّه بروجردى توسط ايشان به مقامات بالاى دولتى ابلاغ مىشد. بعضی از علمای مرکز در كارها و رويدادها بدون مشورت با او كار نمىكردند. وى يكى از روحانيون مشهور و از سران مشروطه بود و در كميسيونى كه از طرف مشروطهخواهان تشكيل شد، به همراه 27 نفر ديگر براى اداره امور كشور تعيين شد. این کمیسیون محمدعلی شاه را از سلطنت خلع و احمدشاه را به نيابت وى انتخاب كرد. از ديگر كارهاى سياسى او، بسيج عدهاى از مردم جنوب تهران به نفع شاه و حضور در برابر كاخ شاه و منع وى از مسافرت به خارج در واقعه نهم اسفند 1331 بود. شهرت علمی و جایگاه معنوی او سبب شد كه تدريجاً در تهران ملجاء و مرجع مؤمنان و نيازمندان شود. وى حدود چهل سال در تهران به تدريس خارج فقه و اصول و ترويج دين پرداخت. آيتالله بهبهانى در جريان نهضت امام خمينى در آخرین ماههای آخر عمر به حمايت از امام(ره) برخاست و از همين رو مورد غضب رژيم واقع شد و در تنگنا قرار گرفت. وى در 20 آبان ماه سال 1342 در سن 92 سالگى دارفانى را وداع گفت و پس از تشييع باشكوهى در تهران، جنازهاش به نجف اشرف منتقل و در آن جا به خاك سپرده شد.
8. هیئت قائمیه: طبق اظهارات احمد تهرانی، بانی هیئت برادر وی شیخ محمد تهرانی بوده است، اما ساواك سیدمحمد مهدی موسوی خلخالی فرزند سید فاضل امام جماعت مسجد مهدویه را بانی هیئت گزارش كرده است. ابتدای تأسیس هیئت یعنی سال 1325 ش، هیئت مكان ثابت و معلومی برای استقرار نداشته و در خانهها و منازل دوستان به صورت سیار برگزار میگردید. همزمان با تأسیس هیئت، مراسم جشن و سرور به مناسبت نیمه شعبان بر پا میشد. از سال 1332 اقدام به گسترش و توسعه چراغانی كرده و مراسم را از داخل منازل به خیابانها كشاندند. منزل مرحوم حاج حبیبالله زاهدی در خیابان خراسان، پشت ساختمان معروف به «ایستگاه ماشیندودی»، كوچه تنكابنی، تا سه سال متوالی در اختیار هیئت قرار گرفته بود. مراسم هیئت از سال1377ق - 1336 ش، در مسجد صدریه واقع در میدان خراسان، خیابان رسام برگزار میشد. اولین برنامه هیئت در مسجد صدریه شب 13 رجب، مصادف با جشن تولد حضرت امیرالمؤمنین(ع) برگزار شد. فعالیتهای هیئت قائمیه در مسجد صدریه گسترش یافت و محمد تهرانی، فرصتهای بهتری یافت تا با ایراد سخنرانی از جنایات و خیانتهای سردمداران پهلوی پرده برداشته، به افشاگری بپردازد.
جوانان پرشوری نیز جذب هیئت و مسجد شده بودند و به فعالیتهای مذهبی و اجتماعی میپرداختند. فعالیتهای هیئت قائمیه در مسجد صدریه متجاوز از 27 سال طول كشید و چون امكانات آن مسجد دیگر پاسخگوی نیاز نبود، لازم دیده شد به فكر تهیه مكانی وسیعتر باشند، بنابر این مكان فعلی را كه در خیابان قدیم شمیران، بالاتر از پل رومی، كوچه نبوی واقع شده، به مساحت 1560 متر مربع خریداری و اقدام به ساخت هیئت فعلی كردند. از اوایل تأسیس هیئت قائمیه به منظور جلوگیری از انحرافات مذهبی و رواج فساد اجتماعی مانند ارائه علنی مشروبات الكلی و بیحجابی و بدحجابی و غیره، اقدام به انتشار فتاوی از مراجع عظام تقلید كردند.
هیئت قائمیه در دوره مصدق خیلی فعال بود و اعلامیههای بسیاری علیه دولت مصدق صادر كرد كه اكثر این اعلامیهها توسط برادر حاج احمد تهرانی، شیخ محمد تهرانی نوشته و منتشر میگردید. تهرانی با نواب صفوی ارتباطات نزدیكی داشت و درجهت اهداف و برنامههای فدائیان اسلام گام برمیداشت. در دوره شاه نیز محمد تهرانی علیه شاه اعلامیههای بسیاری صادر كرد و چندین بار با امامخمینی (ره) دیدار داشت و به دلیل فعالیتهای سیاسی و مبارزاتی با رژیم شاه دستگیر و زندانی شد. در پی دستگیری، به دلیل مخالفت با حكومت مصدق، آیتالله كاشانی خواستار آزادی وی شد و از آن جا كه در آن زمان رئیس مجلس بود، جهت آزادی وی در خانه بست نشست. در اسناد نیز مشاهده میشود كه حاج احمد تهرانی از سوی ساواك احضار شده و حتی برای جلوگیری از تشكیل هیئت قائمیه، ساواك احمد و محمد تهرانی را زندانی كرد.
در هیئت قائمیه تمامی اقشار جامعه(دانشآموزان، دانشجویان و...) مشاركت داشتند. اما اطلاعات دریافتشده از مصاحبه با احمد تهرانی حاكی از آن است كه هیئت قائمیه با فدائیان اسلام در ارتباط بوده و در راستای اهداف فدائیان گام برمیداشت. گزارش ساواك تهران نیز درخصوص اجتماع اعضای هیئت قائمیه در مسجد صدریه تهران(وابسته به جمعیت فدائیان اسلام)، حاكی از ارتباط هیئت قائمیه با فدائیان اسلام دارد. در سندی دیگر، ساواك منشاء رهبریت فدائیان اسلام را هیئت قائمیه معرفی میكند. در همان سند، ساواك هیئت قائمیه را جزء هیئتهای انقلابی مذهبی میشمارد. همچنین بیشترین جمعیت شركتكننده در هیئت 250 نفر گزارش شده است.
شیخ محمد تهرانی در دوره رضاشاه علیه دولت و اقدامات ضد دین حكومت، به سخنرانیهای تندی پرداخته است. او یكی از مبارزان فعال در جریان نهضت ملی شدن نفت بود كه در جبهه آیتالله كاشانی قرار داشت. وی به دلیل صدور اعلامیه علیه دولت مصدق، دستگیر و زندانی شد. ساواك مأمور ویژهای در هیئت قائمیه گماشته بود تا در تمامی جلسات هیئت حاضر شود و اخبار را گزارش كند. در یكی از اسناد آمده است، مأمور ویژه با عضو فعال هیئت، به نام حسینپور قمی در تماس بوده و اطلاعاتی راجع به هیئت به دست آورده است. در این زمینه احمد تهرانی چنین اظهار میكند: «مأموران ساواك در هیئت، حضور داشته و برای جلوگیری از فعالیتهای هیئت اقدام به دستگیری ایشان و برادرشان شیخ محمد تهرانی میكنند و در حدود یك سال در سلول انفرادی زندان به سر میبرند». (مقاله: معرفی هیئتهای تأثیرگذار در انقلاب اسلامی، بخش اول، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، سال 1394)
9. محمد تقی کلافچی، فرزند غلامرضا در سال 1320 ﻫ ش متولد شد. محل تولد وي در بعضي گزارش¬ها همدان و در جایي تهران ذكر شده است. کلافچی در بازار تهران به شغل بلوزفروشي اشتغال داشت. در تاريخ 20 /12 /1342 در شهرستان قم به اتهام پخش اعلاميه روحانيون به همراه دو تن ديگر دستگير و پس از بازجوئي آزاد شد. در جريان اعدام انقلابي منصور به اتهام توطئه به منظور بر همزدن حكومت و ساختن اسلحه غيرمجاز به حبس دائم با كار محكوم شد و در زندان تصدي فروشگاه زندان را بر عهده داشت. مدت محكوميت وي در سال 1355 به 11 سال و سه روز حبس جنائي تبديل و از زندان آزاد شد.
10. نهضت آزادي: جمعي از نيروهاي مذهبي جبهۀ ملي در ارديبهشت سال 1340 فعاليت تشكّلي را رسماً اعلام كردند و عنوان نهضت آزادي را بر آن نام نهادند. اين تشكل كه با هماهنگي و اذن دكتر محمد مصدق شكل گرفت، خود را وفادار به قانون اساسي مشروطيت و پيرو راه مصدق معرفي کرد. با اوجگيري نهضت روحانيت به رهبري حضرت امام خميني، نهضت آزادي با حفظ مواضع خود به آن پيوست. در بازگشت تاريخي امام در بهمن 57 مهندس بازرگان از مؤسسين اين نهضت بر اساس قولي كه در فرانسه مبني بر پذيرش اصول انقلاب داده بود، به فرمان امام به نخستوزيري دولت موقت منصوب شد، اما دولت موقت مهندس بازرگان به دليل گرايشهاي سياسياش از اهداف رهبري انقلاب به مرور فاصله گرفت و اختلاف مباني فكري خود را با اصول انقلاب آشكار ساخت و زمينه را براي بازگشت مجدد آمريكایيها مهيا كرد. بروز اين گرايش منجر به اشغال لانۀ جاسوسي آمريكا توسط دانشجويان مسلمان پيرو خط امام شد كه دولت موقت را مجبور به استعفا كرد. از آن پس نهضت آزادي نيز به صف مخالفين انقلاب پيوست و به يك اهرم فشار عليه ايران در دوران 8 سال دفاع مقدس تبديل شد. اين حزب، با القای روحيه ترس از آمريكا و با تبليغ عدم فايدۀ جنگ عملاً به خدمت دشمنان استقلال ملّت درآمد.
منبع:
کتاب
حبیبالله عسکراولادی به روایت اسناد ساواک صفحه 42