تاریخ سند: 22 مهر 1357
مکالمات سوژه از ساعت 1900 شنبه 22/7/57 تا ساعت 1100 یکشنبه 23/7/57
متن سند:
مکالمات سوژه از ساعت 1900 شنبه 22 /7 /57 تا ساعت 1100 یکشنبه 23 /7 /57
صداقتی1 از میناب تماس گرفت و پرسید: روز دوشنبه تعطیل است؟ 22 /7 /57
صدوقی: بله.
صداقتی: به چه مناسبت؟
صدوقی: چهلم شهدای تهرانیها و سالگرد پسر آقای خمینی.
*****
خاتمی از اردکان تماس گرفت و گفت: رادیو لندن2 گفته است که دعوت شده است که مردم در روز دوشنبه در خانهها بنشینند و بیرون نیایند.
صدوقی: خیر، همچین چیزی نیست؛ اینجا که ما مجلس گذاشتهایم و تنها کسی که این کار کرده است، آقای قمی بوده است. حتی در مشهد مجلس و برنامه هم دارند و اینجا هم مجلس هست؛ انشاءالله که درگیری پیدا نشود.
خاتمی: از پاریس چه خبر؟
صدوقی: خبر تازهای نبوده است، حتی محمدعلی بعد از ظهری با پاریس تماس گرفت، خبر تازهای نبوده است.
*****
شخصی تماس گرفت و پرسید: آیا روز دوشنبه نانوا و قصاب هم تعطیل است؟
مخاطب: بله.
*****
شخصی به نام شکرافشان از رفسنجان تماس گرفت و گفت: روز دوشنبه مردم خانه باشند؟
صدوقی: نخیر، مجلس بگذارید و حرف بزنید؛ ولی شعارهای زننده که باعث درگیری بشود ندهند.
*****
شخصی به نام میرجانی ازکارخانه خرسند تماس گرفت و پرسید: آیا فردا کارگران هم تعطیل هستن؟
صدوقی: بله.
میرجانی: من تابع مقررات و دستورات شما هستم و به حدی شما قرب و منزلت این مدت پیدا کردید که حد ندارد؛ امیدوارم که خداوند شما را به هدفهای نیکی که دارید موفق بگرداند.
*****
شخصی به نام لازمی از تهران تماس گرفت و پرسید: آیا از پاریس آقای خمینی خبری ندارید؟
صدوقی: تماس گرفته شده و حالشان خوب است؛ چطور مگر؟
لازمی: آخه امروز در آیندگان نوشته شده که ایشان بیمار هستن و دکترها نسبت به وضع ایشان ناراحت هستن.
صدوقی: من تازه شنیدهام، انشاءالله که درست نباشد.
*****
سرگرد سمیعی تماس گرفت و گفت: قرار است با ریاست شهربانی به اتفاق برویم عتبات عالیه.
صدوقی: از دعا ما را فراموش نفرمایید. شخصی هست به نام آسید عباس خاتم3، در نجف هستن؛ اگر بشه یک احوالی از ایشان بگیرید.
سمیعی: چشم، حتماً؛ جناب سرهنگ هاشمی4 هم که نیستند، به جای ایشان آسایی هستن، خلاصه خواستم از جنابعالی خداحافظی نمایم.
*****
مهندس جوهرزاده استاندار کهکیلویه از یاسوج تماس گرفت و گفت: دست بوس هستم و خواستم ولادت امام رضا را حضورتان تبریک عرض کرده باشم؛ دست آیتالله را میبوسم و خداحافظی مینمایم.
*****
شخصی تماس گرفت و پرسید: از آقای راشد خبری ندارید؟
مخاطب: خیر.
توضیحات سند:
1. حجتالاسلام شیخ خلیل صداقتی از روحانیون شهرستان میناب که در گزارش شماره 5028/ه 1- 1 /8 /57 به عنوان عامل تحریکات در شهر میناب معرفی گردید. انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک . کتاب سیزدهم . ص 622
2. در دوران اوجگیری انقلاب اسلامی، به دلیل اینکه رسانههای خبری اعم از رادیو و تلویزیون و نشریات در سانسور کامل قرار داشت، اقبال مردمی نسبت به گوش کردن به اخبار فارسی رادیو بی بی سی افزایش یافته بود. این اقبال به گونهای بود که در گزارشی نوشته شد: « رادیو بی بی سی در اردکان چنان شنونده دارد که اخبارش را با تلفن با هم به بحث میگذارند و به یکدیگر اطلاع میدهند. رادیو بی بی سی شده مرجع دوم مردم اردکان و تمام نامهای خاندان سلطنت را از خیابانها حذف کرده اند.» انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک . استان یزد . ج 4. سند شماره: 43762/ ﻫ 14 - 8 /7 /57
3. آیتالله سید عباس خاتم یزدی فرزند سید یحیی در سال 1309 ش در محله احمدآباد یزد به دنیا آمد. تحصیلات ابتدائی را به شیوهی مرسوم فراگرفت و در سال 1325ش، به علت از دست دادن پدر، مجبور به ترک تحصیل و مشغول کار گردید؛ ولی پس از چندی با هدایت و اصرار مرحوم سید محمد وزیری(مؤسس کتابخانه وزیری یزد) دست از کار کشید و به تحصیل علوم دینی روی آورد و در مدرسه شفیعیه و مدرسه خان یزد مقدمات را فراگرفت و پس از چندی راهی حوزه علمیه قم شد. مدوامت در تحصیل وی به گونهای بود که او را دچار ناراحتیهای جسمی نمود و پس از 5 سال برای استشفاء راهی عتبات عالیات گردید و سپس در حوزه علمیه نجف مشغول ادامه تحصیل گردید.
پس از ورود امام خمینی(ره) به نجف اشرف در حلقهی یاران ایشان قرار گرفت و منشأ خدمات فراوانی شد. با پیروزی انقلاب اسلامی و بازگشت امام به ایران، ایشان نیز به ایران آمد و در دفتر امام مشغول فعالیت گردید و در دوره دوم و سوم مجلس خبرگان نیز به نمایندگی از طرف مردم یزد حضور یافت. آیتالله سید عباس خاتم یزدی در شهریورماه سال 1380ش از دنیا رفت و در حرم حضرت معصومه(س) به خاک سپرده شد.
4. سرهنگ هاشمی رئیس شهربانی یزد.
***
منبع:
کتاب
گفت و شنود، جلد دوم - شنود مکالمات شهید آیتالله محمد صدوقی صفحه 50