تاریخ سند: 15 اسفند 1343
موضوع: متهمین هیئتهای مؤتلفه اسلامی
متن سند:
شماره: 26638 /20 الف تاریخ: 15 /12 /1343
گیرنده: مدیریت کل اداره سوم تیمسار ریاست ساواک
فرستنده: ساواک استان مرکز
موضوع: متهمین هیئتهای مؤتلفه اسلامی
در اجرای اوامر تیمسار ریاست ساواک و تصمیمات متخذه در اداره کل سوم از ساعت 18:00 مورخه 11 /12 /43 الی 22:00 مورخه 13 /12 /43 بیست و سه نفر افراد مشکوک به فعالیت در هیئتهای مؤتلفه اسلامی دستگیر گردیدند. بلافاصله پس از دستگیری از نامبردگان بازجوئی آغاز و تا ساعت 22:00 مورخه 14 /12 /43 ادامه داشت و آنچه تاکنون برابر اوراق بازجوئی معلوم و مشهود گردیده به شرح زیر به استحضار میرساند.
1- مهدی شفیق:
الف. به عضویت و شرکت در هیئتهای مؤتلفه اقرار نموده.
ب. خود را جزو 12 نفر اعضای کمیته مرکزی هیئتهای مزبور نام برده که با سه نفر دیگر به نامهای ابوالفضل توکلی بینا، عسگراولادی و مهدی عراقی یک گروه را تشکیل میدادند.
ج. وی به اتفاق دو نفر دیگر به نامهای حسین رحمانی و حبیباللهیان کمیته مالی هیئتهای فوقالذکر را اداره میکردند.
د. اساسنامه هیئتها که وسیله عسگراولادی به او ارائه شده، قرائت و برای او قابل قبول بوده است.
ﻫ . جهت چاپ اعلامیه و یا موارد ضروری دیگر اضافه بر بودجه مالی از خود نیز مبلغی به عنوان قرض کمک مینموده.
ی. رابطین هیئتهای مؤتلفه را با قم عسگراولادی، ابوالفضل توکلی و حاج احمد شهاب ذکر نموده و اضافه کرده که اعلامیهها ابتدا در کمیته مرکزی مطرح و سپس برای چاپ فرستاده میشد. ضمناً خرج چاپ به وسیله اعضاء پرداخت میشده.
2- حبیباللهیان:
الف. اعتراف به عضویت در هیئتهای مؤتلفه اسلامی نموده و خود را عضو کمیته مرکزی دوازده نفره هیئتهای مذکور معرفی و با سیدمحمود میرفندرسکی، مهدی بهادران و عزتالله خلیلی تشکیل یک گروه چهارنفره را میداده.
ب. وی نماینده مالی دسته خود بوده که پولهای دریافتی را به مهدی بهادران تحویل میداده است. و اضافه نموده که آقای شفیق نماینده اصلی در کمیته مالی بوده است.
ج. اظهار داشته جلساتی در منزل خودش با مهدی بهادران، عزتالله خلیلی، سیدمحمود میرفندرسکی، اسدالله بادامچی[بادامچیان] و محمدمتین وفا تشکیل میداده است.
3- عزتالله خلیلی:1
الف. اعتراف به عضویت در هیئتهای مؤتلفه اسلامی نموده و اظهار داشته من به معرفی آقای مهدی بهادران با دو نفر آقایان سیدمحمود میرفندرسکی و علی حبیباللهیان آشنا و به اتفاق مهدی بهادران یک گروه چهار نفری را در کمیته مرکزی هیئتهای مؤتلفه اسلامی تشکیل دادیم.
ب. اظهار نموده امور مالی به عهده آقای شفیق میباشد.
ج. اضافه کرده آقایان کاتوزیان، مرتضایه، مصباح، حاج حسن پوربختیاری، بادامچی [اسدالله بادامچیان] و عباس نوشاد تحت نظر گروه چهارنفری اینجانب فعالیت مینمودند.
4- اسدالله لاجوردی:
الف. اعتراف به عضویت در هیئتهای مؤتلفه نموده و 12 نفر اعضای کمیته مرکزی را به شرح (عزتالله خلیلی، مهدی بهادران، سیدمحمود میرفندرسکی، علی حبیباللهیان، مهدی شفیق، مهدی عراقی، ابوالفضل توکلی، عسگراولادی، صادق امانی، صادق اسلامی، اسدالله لاجوردی) معرفی کرده است.
ب. خود را عضو دسته چهار نفری ذکر نموده که سه نفر دیگر به نام محمدصادق اسلامی. عباس مدرسی و صادق امانی میباشند.
5- محمدصادق اسلامی:
الف. اعتراف به عضویت هیئتهای مؤتلفه اسلامی نموده و خود را عضو یکی از دستههای چهارنفری کمیته مرکزی ذکر کرده که با عباس مدرسی و صادق امانی و اسدالله لاجوردی در کمیته مرکزی شرکت میکردهاند.
ب. اظهار کرده که پس از واقعه ترور، کمیته دوازده نفری به کمیته شش نفری تقلیل پیدا کرده که به سه گروه دو نفره تقسیم شده بود به اسامی (ابوالفضل توکلی، شفیق) (عبدالله مهدیان، صادق اسلامی) (سیدمحمود میرفندرسکی، عزتالله خلیلی)
ج. اظهار داشته عسگراولادی عضو کمیته مرکزی رابط بین تهران و قم بوده و با (خمینی. گلپایگانی2، نجفی،3 شریعتمداری4) تماس حاصل میکرده است و اعلامیههای چاپ شده را با خود به تهران میآورده و اضافه نموده ابتدا با خمینی تماس میگرفته.
د. اظهار داشته افرادی که از کمیته مرکزی به قم میرفتهاند با نظر سازمان مرکزی بوده ولی اغلب اتفاق میافتاد که برای کار شخصی هم به قم بروند.
6- حسین رحمانی:
الف. اعتراف به عضویت در هیئتهای مؤتلفه نموده و اظهار داشته با گروه چهار نفره به اسامی اسدالله لاجوری، صادق اسلامی، حاج صادق امانی همکاری داشتم ولی چون وقت شرکت در جلسات را نمیکردم مرا به عنوان مسئول مالی انتخاب کردند و وجوهی که جمعآوری مینمودم تحویل مهدی شفیق میدادم.
ب. عسگراولادی را مسئول کارهای تبلیغاتی هیئت معرفی کرده.
7- ابوالفضل توکلی بینا:
الف. اعتراف به عضویت در هیئتهای مؤتلفه اسلامی کرده.
ب. خود را جزو یک گروه چهار نفری (ابوالفضل توکلی، مهدی شفیق، مهدی عراقی، عسگراولادی) معرفی نموده که در سازمان مرکزی دوازده نفره شرکت میکردهاند.
ج. اظهار داشته که از میان آقایان، احمد شهاب، فداقی، مطیعی5، محتشمی، متبحری6، حیدری، هاشم امانی، مهدی احمد7، حائری8، ابوالفضل توکلی، مهدی شفیق، مهدی عراقی، عسگراولادی که هم جلسه بودهاند، چهارنفر فوقالذکر برای شرکت در کمیته مرکزی انتخاب شدند و اضافه کرده ابتدا شاخهای را که مهدی احمد، محمدخلیلی، احمدآقا در آن شرکت داشتند اداره مینموده، ولی چون در گروه چهار نفری انتخاب میشود مسئولیت را به مهدی احمد واگذار میکند.
چ. خود را عضو کمیته اجرائیات هیئتهای مؤتلفه اسلامی معرفی نموده که سایر اعضای آن را به اسامی (مهدی بهادران، مهدی عراقی، صادق امانی، عباس مدرسی، اسدالله لاجوردی) معرفی کرده. ضمناً اضافه کرده شخصاً در کمیته اجرائیه دو نفر به اسامی محتشمی و مهدی احمد زیر نظر خود او بودهاند.
ح. مهدی شفیق، حسین رحمانی و حبیباللهیان را مسئول کمیته مالی ذکر کرده.
خ. عسگراولادی، صادق اسلامی و اسدالله لاجوردی را اعضای کمیته تبلیغات معرفی کرده و اضافه نموده که احمد شهاب زیرنظر عسگراولادی کار میکرده است.
د. عسگر اولادی و صادق اسلامی را رابطین بین تهران و قم معرفی کرده و اضافه نموده هنگامی که خمینی در ایران بوده شخصاً با او تماس گرفتم و خمینی سههزار تومان جهت چاپ اعلامیه اعتراض به کاپیتولاسیون9 داد که اعلامیه به مقدار پنجاه هزار عدد چاپ شد و به اتفاق احمد شهاب به قم بردیم، سیهزار عدد آن را تحویل دادیم و 20 هزار عدد بقیه را به تهران آورده و توزیع نمودیم و گفته که چاپ توسط احمد شهاب به عمل آمد.
ﻫ. اظهار داشته کمیته [را] بعد از واقعه ترور 6 نفر به اسامی (میرفندرسکی، خلیلی، شفیق، توکلی، صادق اسلامی، عبدالله مهدیان) عهدهدار بودند و اضافه نموده که بعد از ترور، یکی دو جلسه مهدی بهادران در این کمیته به جای خلیلی شرکت کرده که پس از آن خود خلیلی شرکت نموده.
ی. توضیح داده بعد از واقعه ترور مطلع شدیم منزل صادق امانی در محاصره پلیس است، جویا شدیم، گفتند به علت این محاصره شده که صادق امانی جلسه درس با محمد بخارائی، مرتضی نیکنژاد و هرندی داشته و سپس اضافه کرده که در ماه رمضان با میرفندرسکی، توکلی، عسگری، عراقی و صادق امانی جلسهای در منزل عسگری داشتیم و گفته بعد از آن جلسه یک مرتبه دیگر در منزل مهدی عراقی به اتفاق میرفندرسکی، توکلی، شفیق، عسگری، بهادران و حبیباللهیان تشکیل جلسه دادیم که به مهدی عراقی اعتراض کردیم.
8- محمود سادات کوچ محتشمی.
الف. به عضویت خود در هیئتهای مؤتلفه صریحاً اعتراف ننموده لکن دیگران نام او را ذکر نمودهاند و یک شاخه 5 نفره به شرح (سیدابراهیم حسینی، باقر پیرهادی، حاج باقر آهنفروش، هاشم هاشمی، فلاح) را اداره مینموده است.
9- سیدمحسن امیرحسینی:
الف. اظهار داشت قبل از اینکه در چند ماه پیش بازداشت و زندانی گردد عضو هیئتهای مؤتلفه اسلامی بوده و دو شاخه را هدایت میکرده به شرح زیر:
1- سیدابراهیم حسینی، باقر پیرهادی، حاج باقر آهنفروش، هاشم هاشمی، فلاح.
2- دلیلی دیدار، یمین شریف، اسدالله بادامچیان، محمود حسینی، مرآتی، انصاری قرائی، جورابچی، گلپایگانی، مصطفائی.
10- سیدمحمود میرفندرسکی:
الف. اعتراف به عضویت در هیئتهای مؤتلفه اسلامی را نموده و اظهار داشته که به اتفاق عزتالله خلیلی، مهدی بهادران، علی حبیباللهیان با تشکیل یک گروه چهار نفری در سازمان مرکزی هیئتهای مذکور شرکت میکرده است.
11- اسدالله بادامچیان:10
به عضویت در هیئتهای مؤتلفه اسلامی صریحاً اعتراف ننموده لکن نام وی وسیله متهمین دیگر در این هیئتها برده شده نامبرده خواهرزاده صادق امانی است و در جلساتی که زیر نظر گروه چهار نفری، سیدمحمود میرفندرسکی، مهدی بهادران، علی حبیباللهیان بوده شرکت داشته است و افراد هم جلسه وی عبارتند از: عزتالله خلیلی، مهدی بهادران، کاتوزیان، پوربختیار، مصباح، مرتاضیه، چیتساز، سیدمحمد[محمود] میرفندرسکی، علی حبیباللهیان.
12- محمدمتین وفا:11
نام وی را میرفندرسکی جزو اعضای هیئتهای مؤتلفه ذکر کرده لکن در بازجوئیهای مقدماتی که از او به عمل آمده اعتراف صریح ننموده.
13- عباس نوشاد:12
نام او را سایر متهمین در زمره اعضای هیئتهای مؤتلفه ذکر کردهاند ولی در بازجویی مقدماتی اعتراف صریحی نکرده است.
14- غضنفر یمین شریف:13
سیدمحسن امیرحسینی نام وی را جزو دسته خود ذکر کرده ولی در بازجویی مقدماتی اعتراف صریح ننموده.
15- محمدعلی دلیلی دیدار:14
شخصاً در بازجوئیهای اولیه اعتراف به عضویت در هیئتهای مؤتلفه اسلامی را ننموده ولی سیدمحسن امیرحسینی نام وی را جزو شاخه خود ذکر کرده است.
16- علیاکبر قرائیان:
نام وی وسیله سیدمحسن امیرحسینی جزو افراد هیئتهای مؤتلفه اسلامی ذکر شده ولی خود وی در بازجوئیهای مقدماتی اعتراف ننموده است. ردیفهای 17 ـ 18 ـ 19 ـ 20 ـ 21 ـ 22 ـ 23 به شرح زیر:
حسین مصدقی15، عبدالله پارساپور16، مرتضی محمدحسین تجریش17[تجریشی]، سیدمحمود حاج سیدحسینی18، علیفتوگرافی19، مرتضی لاجوردی، اصغر جودی (معروف به اصغر معمار)، نامبردگان فوقالذکر در بازجوئیهای مقدماتی تاکنون اعترافی ننمودهاند.
در مورد یکی از گروههای سهگانه چهار نفری کمیته مرکزی هیئتهای مؤتلفه اسلامی که اعضای آن عبارتند از مهدی شفیق، مهدی عراقی، ابوالفضل توکلی بینا، عسگراولادی و شاخههایی از آن تاکنون معلوم گردیده که در نمودارهای پیوست مشخص است اعترافات سه نفر از متهمین به نامهای ابوالفضل توکلیبینا. سیدمحسن امیرحسینی و محمود سادات کوچ محتشمی با یکدیگر مطابقت دارد.
رابطین بین کمیته مرکزی هیئتهای مؤتلفه اسلامی با قم، عسگراولادی، ابوالفضل توکلی بینا و صادق اسلامی برطبق تحقیقات لازم از متهمین تاکنون شناخته شدند که با روحانیون در تماس بودهاند.
مهدی بهادران که فعلاً در بندر معشور20 به سر میبرد و از اعضای مؤثر هیئتهای مؤتلفه اسلامی است خارج از دسترس این ساواک میباشد. که چگونگی جهت دستگیری وی شفاهاً به اطلاع آقای دکتر فروزین21 رسیده است.
از مورخه پنجشنبه 13 /12 /43 به علت عدم مکان در زندان قزلقلعه22 از دستگیری سایر متهمین خودداری شده است.
ضمناً این ساواک احتیاج به اطلاعات زیر از متهمین بازداشتی وسیله شهربانی دارد:
1- اساسنامه هیئتهای مؤتلفه که وسیله عسگراولادی برای اعضا قرائت میشده وسیله چه شخصی تهیه و تنظیم گردیده.
2- ارتباط عسگراولادی با روحانیون طراز اول و نحوه ارتباط وی.
3- تعیین محل چاپخانههای هیئتهای مؤتلفه اسلامی وسیله احمد شهاب.
4- تعیین شاخهها و اعضای شاخهها مربوط به متهمین بازداشتی شهربانی.
5- تحقیق در مورد مسئله ترور و ارتباط آن با کمیته مرکزی هیئتهای مؤتلفه اسلامی.
6- آیا عناصر اجرائی ترور در کدام شاخه بودهاند.
دو قطعه نمودار هیئتهای مؤتلفه اسلامی قبل از ترور و بعد از ترور به پیوست میباشد.
رئیس ساواک استان مرکز. مولوی
[حاشیه پائین صفحه اول سند:]
کمیته مذهبی ـ آقای تهامی گزارش عرضی تهیه شود، در مورد پیشنهادات ساواک تهران در آخر نامه نیز مراتب به عرض برسد و بخش مستقل قضائی در جریان امر قرار گیرد. 15 /12 /43
[حاشیه سمت راست صفحه دوم سند:] رئیس ساواک تهران اظهار نمود در تهران....
[حاشیه سمت راست صفحه 10 سند:] به ساواک تهران اعلام شود به تهران آمده است.
آقای شهاب چه اقدامی کردهاند؟ محترماً به عرض میرساند. 15 /12/
توضیحات سند:
1. عزتالله خليلى، فرزند حيدر در سال 1311 ﻫ ش در اراك متولد شد. وى پس از شكلگيرى هيئتهاى مؤتلفه به شوراى مركزى آن راه يافت و در تاريخ 12 /12 /43 به اتهام اقدام بر عليه امنيت داخلى دستگير و به 18 ماه حبس تأديبى محكوم شد. او در پل سيمان شهررى داراى مغازه لباسشويى بود و در ارتباط با حجتالاسلام سيد على غيورى جلسات و فعاليتهايى داشت كه از ديد ساواك پنهان نماند. وى در زمانى كه مدير عامل شركت كفش پلاستيك كامل بود در تاريخ 23 /5 /1351، به اتهام پخش اعلاميه مجاهدين خلق و ارتباط با محمد مفيدى دستگير و به سه سال حبس تأديبى محكوم شد ولى بيشتر از سه سال در زندان بود و در تاريخ 11 /2 /55 از زندان آزاد شد. خليلى كه در مبارزات و فعاليتها شركت داشت، در تاريخ 27 /8 /57 جهت ديدار امام به پاريس رفت. (ر.ک: سرنوشت منصور، کاظم استادی، قم، نشر قدس، 1382)
2. آيتالله العظمي سيد محمدرضا گلپايگاني، فرزند سید محمد باقر در سال 1275 ﻫ ش در روستاي گوگد در شش كيلومتري گلپايگان ديده به جهان گشود. تحصيلات مقدماتي را نزد پدر، آيتالله ملاتقي گوگدي، آقا ضياءالدين اراكي و آيتالله شيخ عبدالكريم حائري يزدي گذرانيد. پس از تأسيس حوزه علميه قم، به دعوت آيتالله العظمي حائري يزدي به قم رفت و مدارج عالي علوم حوزوي را در اين شهر كسب نمود. تبحر ايشان در علم فقه موجب شد كه هفتاد سال مدرس اين علم در حوزه علميه قم باشد. وي همچنين از مهاجرت علماء و زعماي حوزه علميه نجف به قم در سال 1302 كمال بهره را برد و براي مدتي هر چند كوتاه از محضر درس برخي از آنان همچون آيتالله سيد ابوالحسن اصفهاني، آيتالله نائيني و غروي اصفهاني بهرهمند گرديد. با درگذشت آیتالله حائري، آقاي گلپايگاني مسئوليتهاي سنگينتري را متقبل شد و به تدريس دروس خارج فقه و اصول همت گماشت و تا پيش از ارتحال، همواره كلاس درس خارج معظمله در مسجد اعظم قم، يكي از بزرگترين مكاتب تدريس علوم ديني بود. در پي درگذشت آیتالله بروجردي نيز بخش اعظم وظائف آن عالم رباني در اداره حوزه علميه قم به ايشان واگذار شد. با شروع نهضت اسلامي مردم ايران به رهبري حضرت امام خميني (ره) ايشان همواره حامي نهضت و پشتيبان امام بود. بيشتر اعلاميههاي مراجع در مسير مبارزه با رژيم شاه را امضا ميكرد و در جلساتي كه علماي قم در اوايل نهضت تشكيل ميدادند، شركت مينمود. همگام با امام و ديگر مراجع، عيد 1342 را به دليل اصرار رژيم بر اجراي لوايح ششگانه (انقلاب سفيد) تحريم و بعد از تبعيد امام به تركيه نيز از اين اقدام رژيم به شدت ابراز ناخشنودي كرد. واكنشهاي سياسي حضرت آیتالله العظمي گلپايگاني نسبت به مسائل روز ايران و جهان اسلام، رژيم پهلوي را همواره وادار ميكرد كه از موضعگيريهاي ايشان بيمناك باشد. مراسم نيايشي كه ايشان در سال 1352 براي پيروزي مسلمانان در جنگ با اسرائيل برپا كرد، در آن زمان واكنش قابل توجهي به همراه داشت. اعلاميههايي كه عليه رژيم شاه در مناسبتهاي مختلف به ويژه در سالهاي 56 و 57 از سوي ايشان صادر ميشد، تنور مبارزه مردم را عليه رژيم شاه گرم نگاه ميداشت. در آستانه پيروزي انقلاب اسلامي در زمستان 1357 ايشان با انتشار اعلاميههايي از ارتش خواست كه به ملت بپيوندد و اعلام كرد: «هر كس مردم را به گلوله ببندد، قرآن را به گلوله بسته است.» پس از پيروزي انقلاب اسلامي در مقاطع حساس شاهد حمايت ايشان از نظام اسلامي و جمهوري اسلامي بودهايم. در طول جنگ تحميلي نيز همواره مشوق رزمندگان اسلام بود و بارها نمايندگان ايشان براي تقويت روحيه رزمندگان به جبهه رفتند. در تمام انتخابات در صحنه بود و مردم را تشويق و ترغيب به رأي دادن ميكرد. ايشان علاوه بر انجام اقدامات خيريه از قبيل احداث مدارس، بيمارستانها و ساير خدمات عامالمنفعه، چندين اثر تأليفي از خود به يادگار گذاشتهاند كه از آن جمله است: حاشيه بر عروۀالوثقي، حاشيه بر رسائل، مناسك حج. حضرت آیتالله العظمي گلپايگاني در 19 آذر 1372 به ملكوت اعلي پيوست و پس از تشييع پرشكوه در تهران و قم، در جوار حضرت معصومه (سلامالله عليه) به خاك سپرده شد. (نك: حضرت آیتالله العظمی حاج سید محمدرضا گلپایگانی، به روایت اسناد ساواک، مرکز بررسی اسناد تاریخی)
3. آیتالله العظمى سيد شهابالدين مرعشى نجفى، فرزند سيد محمود در سال 1276 ﻫ ش در نجف اشرف متولد شد. نسب شريف او با 29 واسطه به حضرت امام سجاد(ع) مىرسد. تحصيلات ابتدايى و مقدمات علوم را نزد پدر فرا گرفت و پس از ادامه تحصيل در محضر اساتيد بزرگ آن زمان، در علوم گوناگون از جمله رجال، فقه، كلام، اديان، انساب، حديث و علم حروف سرآمد شد. وى در ادبيات، علم طب و هيأت نيز صاحب نظر بود. آیتالله مرعشى در جوانى به مقام اجتهاد نائل آمد و مدرسان مشهور همچون ضياءالدين عراقى، فشاركى، يثربىكاشانى، شيخ عبدالكريم حائرى يزدى و ميرزا محمدحسين نائينى به وى اجازه روايت و اجتهاد دادند. ايشان پس از فوت آیتالله العظمى بروجردى به عنوان يكى از مراجع مطرح شد. از جمله اقدامات فرهنگى و علمى مهم وى، تأسيس يك كتابخانه با بيش از 90000 جلد كتاب است كه 25000 جلد آن به صورت خطى و بعضا كمياب مىباشد و به عنوان يكى از گنجينههاى كمنظير و ارزنده اسلامى به حساب مىآيد. از آیتالله مرعشى 70 اثر نفيس علمى در زمينههاى مختلف به جاى مانده و از ديگر خدمات ايشان بناى مساجد، حسينيهها و مراكز درمانى در داخل و خارج كشور مىباشد. فعاليت سياسى ايشان از سال 1341 آغاز شد. وى مانند بيشتر علماى مشهور قم با لايحه انجمنهاى ايالتى و ولايتى مخالفت كرد. در ماجراى قيام 15 خرداد و حوادث پس از آن از طريق انتشار اعلاميه رژيم را نسبت به اقدامات ضداسلامى و خشونت بار مورد انتقاد قرار مىداد. با اوجگيرى انقلاب اسلامى در سالهاى 1356 و 1357 ايشان با اعلاميههاى متعدد به رفتار دولت اعتراض مىكرد. پس از پيروزى انقلاب اسلامى نيز همواره از نظام اسلامى حمايت مىنمود. آیتالله مرعشى نجفى در روز 8 شهريور 1369 بر اثر سكته قلبى در سن 96 سالگى به رحمت ايزدى پيوست و در محل كتابخانه خويش به خاك سپرده شد. (آیتالله العظمی سید شهابالدین مرعشی نجفی به روایت اسناد ساواک، مرکز بررسی اسناد تاریخی)
4. آیتالله سیدكاظم شریعتمدارى، فرزند حسن در سال 1283ﻫ ش در تبریز متولد شد. تحصیلات مقدماتی را در تبریز شروع کرد و سطوح و فقه و اصول را از میرزا ابوالحسن انگجی فرا گرفت. سپس در سال 1305 به قم رفت و در حوزۀ درس مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری حاضر شد. بعد از مدتی به نجف اشرف رفت و از اساتید آنجا از جمله مرحوم نائینی، آقا ضیاءالدین عراقی و آقا سید ابوالحسن اصفهانی کسب علم کرد و سپس اجازۀ اجتهاد یافت. در سال 1313 به تبریز مراجعت نمود. در ششم خرداد 1326 هنگامی که شاه به مدرسۀ طالبیۀ تبریز آمده بود، از شاه استقبال به عمل آورد. این موضوع ادامه کار وی در آذربایجان را دشوار ساخت، لذا راهی قم شد. از آن زمان تا پیروزی انقلاب اسلامی ارتباط خود را به طور پنهانی با دربار حفظ کرد. اگرچه در بعضی موارد مخالفتهایی نیز با اقدامات رژیم مینمود. موسسۀ دارالتبلیغ اسلامی، بنا به دستور وی در قم در سال 1344 افتتاح شد. به ادعای طرفداران این موسسه، دارالتبلیغ جهت احیای دین اسلام پایه ریزی شد؛ اما مخالفان آن از جمله امام خمینی(ره) آن را با توجه به شرایط اجتماعی و سیاسی به نفع رژیم شاه میدانستند. اواخر سال 1345، مقامات ساواک با وی ملاقات کردند و طرح آزمایش طلاب و اعزام آنها را به سربازی مطرح کردند و شریعتمداری طرح را تایید کرد. بعد از درگذشت آیتالله حکیم، شاه در دوازدهم خرداد 1349 تلگرامی به همین مناسبت خطاب به وی ارسال داشت و وی در شانزدهم همان ماه به تلگرام شاه پاسخ گفت. وی با عناصر رژیم شاه ارتباط داشت و رهنمودهایی را به رژیم ارائه میداد که چگونه با عناصر انقلابی برخورد کند و امام خمینی(ره) را محدود نمایند. وی بارها با بهبودی و انصاری به عنوان نمایندگان شاه ملاقات داشت. مدتی پس از انقلاب و اندکی پس از تشکیل حزب جمهوری اسلامی، حزب خلق مسلمان با تایید و حمایت او شروع به فعالیت کرد. این حزب نظرات انتقادی نسبت به نظام داشت و در عوض آیتالله شریعتمداری را قبول داشتند. در 15 آذر سال 1358 رادیو و تلویزیون تبریز توسط حزب خلق مسلمان اشغال شد و با قطع خبر ساعت 14 صدای جمهوری اسلامی، اعلامیههای شریعتمداری و حزب خلق را قرائت کردند و ضمن آن خواستار آن شدند تا متجاوزان به خانۀ شریعتمداری، دستگیر و مسئولان غیر بومی تبریز اخراج شوند و انتصابات حتماً با تایید شریعتمداری باشد. سه روز بعد رادیو و تلویزیون از اشغال خارج شد و کار عادی خود را شروع کرد. روز 14 دی ماه دوباره رادیو و تلویزیون تبریز اشغال شد. در قم نیز طرفداران وی تظاهرات کردند و شعار «رهبر ما شریعتمدار، زنده باد شریعتمدار» را سر دادند و سپس با سپاه پاسداران و حزبالله درگیر شدند و در نهایت در ساعت 2 بعداز ظهر، معرکه را ترک کردند.
در پی این حادثه، جامعۀ مدرسین حوزۀ علمیۀ قم طی اعلامیهای از شریعتمداری انتقاد کرد. فردای آن روز مردم به کمک سپاه پاسداران، رادیو و تلویزیون را بعد از ساعتها درگیری خونین از دست طرفداران شریعتمداری خارج کردند. چندی نگذشته بود که پس از دستگیری توطئهگران کودتای نوژه، آنها اعتراف کردند که آیتالله شریعتمداری را در جریان کودتا قرار دادهاند و ضمن تایید، متعهد شده است که از آنها حمایت کند. بعد از افشای این توطئه و جریان کودتا و همکاری شریعتمداری با آنان، وی در سال 1361 ش از طرف جامعۀ مدرسین حوزۀ علمیۀ قم از مرجعیت خلع شد و سرانجام در سال 1365 ش به دنبال یک بیماری سه ماهه از دنیا رفت.
5. حسین مافینژاد قاقازانی معروف به مطیعی فرزند محمّد در سال 1316 ﻫ ش در شهرستان قزوین به دنیا آمد. مشارالیه که در تعمیرگاه ولولیلاند به آهنگری اشتغال داشت به علّت سرودن اشعار مذهبی و انتخاب تخلّص مطیعی به حسین مطیعی معروف شد. وی در پانزدهم فروردین سال 1344 به اتهام عضویت در هیأتهای مؤتلفه اسلامی دستگیر و به مدت سهماه زندانی شد و در تاریخ 24 /6 /44 به علت رفتن به ملاقات زندانیان مؤتلفه احضار و مورد بازجوئی قرار گرفت. حسین مطیعی به علّت شرکت در هیأتهای بینالطلوعین و انصارالمهدی (عج) و گفتن مسئله از روی رسالۀ حضرت امام (ره) و دعا به معظم له دائماً تحت مراقبت قرار داشت و در همین ارتباط در سال 1352 به ساواک احضار شد.
6. میرزا محمدتقی متبحری تهرانی، مداح اهل بيت و از بنيان گذران مسجد موسىبن جعفر(ع) و همراهان آيتالله سعيدى، در سال 1301 در محله دولاب تهران متولد شد. در دوران نهضت فدائيان اسلام از ياران شهید نواب صفوی محسوب شد و در جريان نهضت 15 خرداد 1342 از اعضاء هيئتهاى مؤتلفه اسلامی و هيئت كاظميه دولاب بود. نامبرده در مراسم تدفين پيكر مطهر شهيد آیتالله سعیدی حضور داشت و بالاخره در ماه رجب سال 1375 ﻫ ش در محراب مسجد موسی بن جعفر علیهماالسلام (مسجد شهید آیتالله سعیدی) به جوار رحمت حق شتافت.
7. مهدی احمد فرزند حسین در سال 1312 ﻫ.ش در تهران متولد گردید. مشارالیه که به شغل آهنگری اشتغال داشت در تاریخ 31 /3 /42 در رابطه با واقعۀ پانزدهم خرداد به مدت 11 روز به زندان رفت و در تاریخ 6 /4 /42 نیز به اتهام توهین به مأمورین دستگیر و 4 روز بازداشت شد. در دهم فروردین سال 44 به اتهام عضویت در هیأتهای مؤتلفه اسلامی دستگیر گشت و به مدت سه ماه در زندان به سر برد. وی که برادر بزرگ احمد احمد از اعضای حزب ملل اسلامی بود، در تیرماه سال 52، پس از دستگیری وحید لاهوتی اشکوری، تحت تعقیب قرار گرفت و متواری شد که در گزارش ساواک علت تحت تعقیب بودن وی تماس با عباس آقا زمانی از اعضای حزب ملل اسلامی عنوان شد. مهدی احمد پس از تحت تعقیب قرار گرفتن، به همراه همسر و فرزندش به مشهد رفت و بنا برگزارشهای موجود با نام مستعار حاجعلی ترقی به معماری پرداخت و در سال 56 مورد شناسائی قرار گرفت و دستگیر شد، وی پس از مدتی آزاد شد. (اسناد ساواک)
8. مصطفی حائریزاده یزدی فرزند محمد صادق، متولد اصفهان، مشارالیه با تحصیلات سوم متوسطه در تجارتخانه قماش در بازار تهران به حسابداری اشتغال داشت. در تاریخ 8 /12 /43 به همراه یکی از دوستانش به علت به همراه داشتن 20 شماره از نشریۀ انتقام دستگیر و منزل مسکونی وی نیز مورد بازرسی قرار گرفت. در تاریخ 3 /4 /46 در جمع 12 نفری منزل حاجی تقی الهی جهت تهیه مقدمات توزیع اعلامیه شرکت کرد و دستگیر شد. وی در خرداد 1347 یکی از طرفداران امام خمینی (ره) و از اعضاء هیئت انصارالحسین (ع) که با بازاریهایی که دارای فعالیتهای افراطی مذهبی میباشند مرتبط است، معرفی گردیده است. یکی از مشاغل قبل از انقلاب وی، فعالیت در شرکت فرگاز ثبت گردیده است. حائریزاده پس از پیروزی انقلاب اسلامی به عنوان مسئول امور اداری و مالی حزب جمهوری اسلامی به فعالیت پرداخت و در سال 1363 به عنوان کاندیدای مجلس شورای اسلامی در انتخابات شرکت کرد. آقای حائریزاده پس از پیروزی انقلاب اسلامی عضو شورای مرکزی حزب مؤتلفه اسلامی شد.
9. كاپيتولاسيون يا حق قضاوت كنسولهاي بيگانه در ايران به موجب فصل هشتم عهدنامۀ تجارتي بين ايران و روس در قرارداد ننگين تركمانچاي به ايران تحميل شد. فصل هشتم قرارداد ميگويد: چون وزير مختار و شارژدافر و قنسول حق قضاوت دربارۀ هموطنان خود را دارند لذا در صورتي كه بين اتباع روس قتل و جنايتي به وقوع بپيوندد، رسيدگي و محاكمه آن راجع به مشاراليهم خواهد بود. اگر شخصي از اتباع روس متهم به جنايتي گردد مورد مزاحمت و تعرض نخواهد گرديد مگر در صورتي كه شركت او در جنايت مدلل و ثابت شود و در اينصورت نيز در صورتيكه تبعه به شخصه منصوب به مجرميت شده باشد محاكم مملكتي نبايد بدون حضور مأمورين از طرف سفارت يا كنسول به مسئله جنايت رسيدگي كرده و حكم دهد ..... به تدريج ساير دول كه با ايران روابط سياسي داشتند براساس حق دولت همان امتيازات و مصونيتها را به وسيله عقد معاهدات جداگانه به دست آوردند و در مدت يك قرن روابط ايران و دول بيگانه براساس رژيمي كه مصونيت بيگانگان را تأمين ميكرد استوار گرديد. متعاقب انقلاب روسيه و سقوط رژيم سلطنتي تزاري در 1917 ميلادي (1296 ش) رئيس دولت وقت ايران، نجفعلي صمصامالسلطنه بختياري با صدور تصويبنامهاي در هيئتوزيران كاپيتولاسيون را لغو كرد، اما كشورهاي خارجي كه از اين حق استفاده ميكردند زير بار نرفته، آن را مورد قبول قرار ندادند .... در سال 1306 ش علياكبر داور وزير دادگستري وقت، عدليه را منحل و سازمان جديدي بنيانگذاري كرد. در روز افتتاح عدليه فرمان لغو كاپيتولاسيون از طرف رضاشاه خطاب به نخستوزير كه ميرزاحسنخان مستوفيالممالك بود صادر گرديد و يك سال به دول خارجي مهلت داده شد تا قرارداد جديد با دولت ايران منعقد نمايند. يك سال پس از صدور فرمان، مهديقلي هدايت رئيسالوزراء گزارش خاتمه كار را به مجلس شوراي ملي داد و اضافه كرد: «لانفّرق بين أحدٍ منالملل» (يعني تفاوتي بين هيچ يكي از ملتها قايل نيستيم) و همه در تحت يك قانون و به يك محكمه رجوع خواهند كرد، مردم ايران از لغو كاپيتولاسيون خوشحال شده و به چراغاني و جشن پرداختند و همه به يكديگر تبريك ميگفتند، تا اينكه حدود سيوپنج سال بعد در سال 1343 دولت ايران به اتباع يك دولت ديگر (آمريكا) حق كاپيتولاسيون اعطا كرد و تاريخ معاصر ايران را با اين اقدام ننگين مخدوش كرد ..... و بالاخره حضرت امام خميني با نطق تاريخي خود در قم و اظهارات كوبنده در اينباره پرده از روي جنايت پهلوي دوم برداشته و خود را آماج حمله و يورش دستگاه حاكمه و زجر و تبعيد قرارداد و سرانجام با اتكا به خداوند و اتحاد مردم ايران توانست انقلاب عظيم اسلامي را به پيروزي رسانده و جيرهخواران استكبار و بردگان شيطان را رجم كرده و بر حيات كاپيتولاسيون ظاهر و پنهان خاتمه دهد. (نک: نخستوزيران ايران از مشيرالدوله تا بختيار، دكتر عاقلي، صفحات 966 و 967)
10. اسدالله بادامچیان در سال 1320 ﻫ ش در تهران متولد شد. وى با علوم حوزوى در حد سطح آشنایی داشت و در رشته علوم سياسى لیسانس و سپس دکتری گرفت. بادامچیان مبارزات خود را از طريق همكارى با فداييان اسلام و گروه شيعيان آغاز کرد و در رابطه با مؤتلفه اسلامى و گروههاى مخفى اسلامى سه بار دستگير و زندانى شد. وى در جريان راهپيماييهاى تاسوعا و عاشوراى 1357 در امور تبليغاتى ايفاى نقش مىكرد. پس از انقلاب اسلامى در سمت مديريت تبليغاتى حزب جمهورى اسلامى مشغول فعاليت شد و از سوى مردم تهران به نمايندگى مجلس شوراى اسلامى انتخاب و به عنوان نايب رئيس و مخبر كميسيون اقتصاد و دارايى مشغول به كار شد. از جمله سمتهاى ديگر وى مىتوان معاونت سياسى قوه قضائيه و مشاور امور اجتماعى و فرهنگى رياست سازمان تربيت بدنى اشاره کرد. آقای بادامچیان نماینده مجلس در دوره هشتم بود و در حال حاضر عضو شورای مرکزی حزب مؤتلفه اسلامی و مدیر بنیاد هفتم تیر است. كتابهاى روش آسان با موضوع آموزش عربى، چگونه احزاب و منافقين را بشناسيم و كتاب مبانى روش تحليل سياسى از جمله تاليفات وی میباشد.
11. محمدمتین وفا فرزند محمدحسین در سال 1297 ش در تهران متولد شد. وی که به شغل جوراب فروشی در بازار اشتغال داشت در مورخه 14 /12 /43 به اتهام عضویت در هیئتهای مؤتلفه اسلامی دستگیر شد. گزارش ساواک در خصوص وی چنین است:«از تحقیقات معموله معلوم میگردد که نامبرده عضو دستهای است که وابستگی تام به هیئتهای مؤتلفه داشته و مخفیانه در جلسات آنان شرکت نموده و به تبعیت از بعضی روحانیون در فعالیتهای مضره شرکت میکرده است». متینوفا در مورخه 14 /4 /44 از زندان آزاد شد. وی در اواخر سال 51 نیز به اتهام شرکت در مضروب نمودن جواد مناقبی از روحانیون درباری به مدت 5 روز بازداشت شد. محمدمتین وفا چند سال پس از پیروزی انقلاب اسلامی دارفانی را وداع گفت. (اسناد ساواک)
12. عباس نوشاد حقيقي، فرزند محمد در سال 1302 ﻫ ش در تهران متولد شد. در گزارش ساواك شغل وي تاجر قماش در بازار عنوان شده است. وي در مورخه 12 /12 /1343 به اتهام اقدام عليه امنيت داخلي كشور و عضويت در هيئتهاي مؤتلفه اسلامي دستگير و منزلش مورد بازرسي قرار گرفت. وي پس از مدتي در مورخه 12 /4 /1344 از زندان آزاد شد. عباس نوشاد هماكنون در قيد حيات نميباشد. (اسناد ساواك - پرونده انفرادی)
13. غضنفر یمینی شریف، فرزند محمد در سال 1310 ﻫ ش در شميران متولد شد. ساواك وي را فردي بيسواد که از سال 1332 تا 1335 در كارخانه چوب بري تيمشان مازندران کار میکرده معرفی کرده است. يميني شريف پس از آمدن به تهران در سال 1339 به عضويت حزب زحمتكشان دكتر بقائي در آمد و همراه شهيد دكتر حسن آيت در جلسات كارگري اين حزب شركت میکرد، وی پس از اينكه به شغل سراجي در بازار وارد شد در حوزه 21 اصناف حزب زحمتكشان نيز شركت ميكرد، اما در تاريخ 1342 به علّت سخنان خارج از محدوده دستورات حزب، اخراج موقت شد. وی در خرداد 1342 دستگير و پس از چهار ماه در تاريخ 7 /7 /43 آزاد شد. يميني شريف در دوازدهم اسفند 1343 به همراه تعدادي ديگر به اتهام اعدام انقلابي منصور دستگير و در بازجوئي اوليه گفت: «اينجانب در تيرماه سال 43 بنا به دعوت سيد محمود حسيني در منزل نامبرده در يك كميته ده نفري شركت نموده و تصميم داشتيم اقداماتي انجام شود تا دولت آقاي خميني را به ايران برگرداند.» وی در تاريخ 21 /5 /1344 از زندان آزاد شد.
14. محمد دليلي ديدار، فرزند حسن در سال 1323 ﻫ ش در تهران متولد شد. در گزارش ساواك شغل وي چينيفروشي در تيمچه حاجبالدوله عنوان شده و آمده است: «مشاراليه از اعضاي فعال حزب زحمتكشان بوده كه در تاريخ 15 /1 /42 پس از پايان مجلس ختمي كه به مناسبت فوت حاج سيد جوادي در مسجد ارك برپا بوده است به اتفاق تعدادي در بازار تهران ضمن تظاهرات له مصدق، بازار را مغشوش و مبادرت به شكستن شيشهها نموده است به همين جهت دستگير و ده روز بعد با اخذ تعهد آزاد ميگردد. پس از آزادي در جلسات نهضت آزادي شركت و اقدام به پخش اعلاميه نموده و در تظاهرات عاشوراي 43 شركت میکند و در تاريخ 1 /4 /43 بازداشت و در تاريخ 2 /7 /43 آزاد ميشود.» پس از ترور حسنعلي منصور ساواك اقدام به دستگيري و بازداشت او در تاریخ 12 /12 /43 مینماید. وي در مورخه 20 /5 /44 پس از تحمل بيش از 5 ماه حبس از زندان آزاد شد. (اسناد ساواك - پرونده انفرادی)
15. حسین مصدقی فرزند محمد در سال 1282 ﻫ.ش در شهر تهران به دنیا آمد. مشارالیه در بازار تهران، به کاغذ فروشی اشتغال داشت و در سال 1341 در جریان مخالفت با قانون انتخابات انجمنهای ایالتی و ولایتی دارای فعالیتهای گستردهای بود. در راستای همین فعالیتها در تاریخ 1 /3 /42 به ساواک احضار شد و 23 روز بعد به اتهام همکاری با روحانیون در نشر اعلامیه دستگیر و به مدت 8 روز زندانی شد. حسین مصدقی در تاریخ 11 /12 /43 به اتهام عضویت در هیئتهای مؤتلفه اسلامی دستگیر و 6 روز بعد از او رفع سوءظن گردید. مشارالیه در تاریخ 17 /11 /43 به ساواک گفت: «حدود سه ماه است با حضرت آیتالله خمینی مربوط هستم و رساله ایشان را چاپ میکنم» حسین مصدقی مجدداً در تاریخ 2 /8 /46 مورد سوءظن قرار گرفت و دستگیر شد، ولی زندانی نگردید. وی در تاریخ 1 /5 /50 به علت سکته قلبی به رحمت خدا پیوست. (اسناد ساواک)
16. عبدالله پارساپور (تربتي)، فرزند محمدحسن در سال 1319 ﻫ ش در تهران متولد شد. در گزارش ساواك شغل وي كاسب در بازار عنوان شده است. وي در مورخه 23 /12 /42 در مراسم سالروز درگذشت آيتالله كاشاني كه در مسجد صحن حضرت عبدالعظيم(ع) برپا بود شركت و به علت دادن شعارهاي مذهبي به نفع امام خميني(ره) دستگير و پس از چند روز آزاد شد. وی مجدداً در مورخه 25 /2 /43 به اتهام توهين به رئيس مملكت بازداشت و به دو ماه حبس تاديبي محكوم شد. پارساپور در مورخ 12 /12 /43 به اتهام عضويت در هيئتهاي مؤتلفه اسلامي و سرپرستي يكي از حوزههاي فرعي مؤتلفه دستگير و به زندان افتاد. وي پس از طي بيش از پانزده ماه حبس در زندانهاي قزل قلعه و شهرباني در مورخه 20 /5 /44 از زندان آزاد شد. (اسناد ساواك - پرونده انفرادی)
17. مرتضی محمدحسین تجریش، معروف به تجریشی، فرزند حسین در سال 1306ﻫ ش در تهران متولد شد. وی به شغل آلومینیوم فروشی در بازار تهران اشتغال داشت و از آغاز نهضت امام خمینی(ره) نقش فراوانی در امر مبارزه با رژیم شاه داشت. در مورخه 27 /3 /44 دستگیر و بازداشت گردید. ساواک در گزارش خود آورده است: « نامبرده بالا از طرفداران سرسخت روحانیون مخالف دولت به خصوص خمینی بوده و در فرصت مناسب علیه دولت سمپاشی مینماید. وی چند بار به ساواک احضار شد و تعهد سپرده که دیگر فعالیت مضره ننماید. برابر اطلاع واصله وی از اعضای هیأتهای مؤتلفه اسلامی میباشد.» تجریشی در مورخه 21 /7 /1354 به علت توزیع اعلامیهها و نوشتههای امام خمینی(ره) دستگیر و پس از احاله پرونده به اداره دادرسی نیروهای مسلح به ده سال حبس محکوم گردید. مرتضی تجریشی پس از انقلاب اسلامی دارفانی را وداع گفت. (اسناد ساواک - پرونده انفرادی)
18. سیدمحمود حاج حسینی معروف به سعید حسینی، فرزند اسدالله، در سال 1318 ﻫ ش در تهران متولد شد. وی که به شغل سراجی در بازار تهران اشتغال داشت، پس از اعدام انقلابی حسنعلی منصور، به اتهام شرکت در یکی از جلسات فرعی وابسته به هیئتهای مؤتلفه اسلامی دستگیر و بازداشت شد. پس از بازجویی نهایتاً به حکم اداره دادرسی ارتش قرار بازداشت وی به قرار عدم خروج از حوزه قضایی تهران تبدیل و در مورخه 12 /4 /44 از زندان آزاد گردید.
(اسناد ساواک ـ پرونده انفرادی)
19. علي فتوگرافي فرزند اسماعيل در سال 1307 ش متولد شد. وي كه به شغل سراجي اشتغال داشت يكي از اعضاي فعال حزب زحمتكشان بوده و در جلسات حزبي آنها شركت مينمود. وي در مورخه 31 /3 /43 به اتهام شركت در تظاهرات عليه رژيم دستگير و نزديك به 4 ماه بازداشت شد. پس از واقعه اعدام انقلابي منصور وي نيز از جمله افرادي بوده كه منزلش مورد بازرسي و در مورخه 12 /12 /43 دستگير و روانه زندان شد. وي پس از طي مدتي بازداشت در خرداد 44 آزاد شد. نامبرده در قيد حيات نيست و مرحوم شده است.
20. بندر معشور همان بندر ماهشهر کنونی است. نام کهنتر آن ریواردشیر(ریشهر) و ماجول یا ماچول بوده که بعدها به صورت ماشول و معشور در آمده و سپس با تصویب فرهنگستان زبان و ادب فارسی در سال 1344 این نام به ماهشهر تغییر پیدا کرد. مردم بومی به آن مهشور میگویند.(نک: سفرنامه ابن بطوطه، جلد اول، صفحه 234؛ فرهنگ جغرافیائی ایران، جلد 6، صفحه 51 و لغت نامه دهخدا)
21. سيفالله فروزين، فرزند يحيي در سال 1299 ﻫ ش در شهرستان رشت متولد شد. نام خانوادگي قبلي وي امير طالشي بود كه به فروزين، تغيير یافت. وی كه داراي مدرك دكتراي حقوق از كشور فرانسه بود، در تير ماه سال 1336 با درجه سرهنگ دومي توپخانه، به ساواك منتقل شد و پس از طي دوره دانشگاه فرماندهي و ستاد در اداره كل سوم ساواك مشغول به خدمت گرديد و در سال 1338 با قبول سرپرستي امور تلويزيون در ساواك، از 3000 ريال فوقالعاده شغل برخوردار شد. دكتر فروزين در مردادماه سال 1340 به سمت رياست اداره سوم اداره كل سوم منصوب شد. در سال 1342 به عنوان جانشين مدير كل، نامههاي اداري را امضا ميكرد و در اسفند ماه 1343 به عنوان مدير كل اداره يكم منصوب شد و در سال 1342 به فرمان شاه با حفظ شغل سازماني در ساواك، مأمور تشكيل دادگاههاي فرمانداري نظامي تهران و حومه شد و مدتي نيز رياست دايرۀ قضايي را به عهده داشت و در سالهاي آخر عمر ساواك به سمت معاونت اداري ساواك منصوب شد و نشانها و تقديرنامههاي مختلفي دريافت كرد بعد از پيروزي انقلاب اسلامي دستگير شد و پس از مدتي مورد عفو جمهوري اسلامي قرار گرفت. (اسناد ساواك ـ پرونده انفرادي)
22. قزلقلعه یا «قزل قلاع» به معنای قلعه سرخ، از جمله یادمانهای دوران قاجار و پهلوی اول و دوم است. محل این زندان که دارای دیوارهای کاهگلی بلند بود، در دوران قاجار به عنوان مکان اطراق کاروانهایی که از زنجان و گیلان و همدان و گلپایگان و.... عازم پایتخت بودند، مورد استفاده قرار میگرفت و پیشتر از آن، محل نگهداری مهمّات قشون بود و در زمان رضاشاه نیز به عنوان انبار مهمّات و وسایل اسقاطی مورد استفاده قرار میگرفت.
قزلقلعه بعد از کودتای 28 مرداد 1332 ش، تبدیل به زندان شد و در آن جنایت بسیاری رخ داد. پس از ساخته شدن زندان اوین، در سال 1350 ش، زندان قزلقلعه نیز کارآئی خود را از دست داد.
سرگرد جانب، سروان آشتیانی نسب، سرگرد خلج هدایتی و سرهنگ سیفالدین عصار از جمله رؤسای زندان قزلقلعه بودند که از بین آنان، سرگرد سیفالدین عصار، مأمور خدمت از ارتش به ساواک بود و در سالهای حضور خود در قزلقلعه، در بسیاری از دستگیریها مشارکت داشت.
استوار ایوب ساقی، یکی از سرشناسترین چهرههای نظامی زندان قزلقلعه شخصیتی متضاد است. او متولد شهر اهر بود و رگهای از لوطیگری داشت. تا پنجم ابتدای درس خوانده بود و پیشتر انباردار قزلقلعه بود و بعدها همه کاره قزلقلعه شد زندانیان مقاوم مورد احترام او بودند و در مقابل، با زندانیانی که از خود ضعف نشان میدادند، رفتاری خشن داشت و گاه برای تحقیر آنان میگفت: «آخه تو که جونش رو نداشتی، چرا چریک شدی؟» یا «چرا کمونیست شدی؟»
زمانی که قزلقلعه منحل شد، استوار ساقی نیز به اوین آمد و وارد کادر اداری شد و علیرغم آن که در سال 1353 ش بازنشسته شد، ولی تا زمان پیروزی انقلاب در دستگاه ساواک باقی ماند.
بخشی از این زندان بزرگ، پس از پیروزی انقلاب اسلامی به «میدان میوه و ترهبار» تبدیل شد که در حال حاضر نیز دارای همین کارآئی میباشد. (برگرفته از: قزلقلعه، زندان سرخ پهلوی، یعقوب لطفی، موزه عبرت ایران)
منبع:
کتاب
حبیبالله عسکراولادی به روایت اسناد ساواک صفحه 59