تاریخ سند: 1 اسفند 1341
موضوع : فعالیت روحانیون
متن سند:
شماره : 2 /12 /4134155 /333
گفته میشود روحانیون قم معتقدند که دولت بعلماء و طلاب علوم دینی توهین
کرده است اکنون تصمیم گرفته اند یکنفر را انتخاب و بعنوان نماینده بمصر اعزام
نمایند تا با عبدالناصر مذاکره و حمایت ویرا نسبت به پشتیبانی روحانیون جلب
نمایند.
گیرنده
ساواک تهران جهت اطلاع و اقدام مقتضی
رونوشت بساواک قم جهت اطلاع و اقدام مقتضی ایفاد میگردد.
رئیس دبیرخانه ساواک
تهران
فتوحی
توضیحات سند:
1 ـ مواضع خصمانه شاه علیه
روحانیت
روز 2 بهمن 1341 آیت الله
خمینی طی اعلامیه ای که در
تهران و شهرستانها پخش شد،
رفراندوم را خلاف اصول و
قانون، و اجباری دانست و آن را
تحریم کرد.
در این بیانیه گفته
شده بود «در قوانین ایران،
رفراندوم پیش بینی نشده است
و تاکنون سابقه نداشته جز یک
مرتبه، آن هم از طرف مقاماتی
غیر قانونی اعلام شد.
[رفراندوم دکتر مصدق برای
انحلال مجلس ] چرا آن وقت
این عمل غیرقانونی بود و امروز
قانونی است؟...
»
روز 4 بهمن، شاه به عنوان
زیارت و در حقیقت برای
قدرتنمایی وارد قم شد و پس از
انجام مراسم زیارت، در فلکه
آستانه، نطقی ایراد کرد و
مخالفین مذهبی را مورد حمله
قرارداد.
بخشی از سخنان او
بدین شرح بود:
«...
یک عدّه نفهم و قشری که
مغز آنها تکان نخورده، همیشه
سنگ در راه ما می انداختند
[...
.
] ارتجاع سیاه اصلاً
نمی فهمد و از هزار سال پیش
تاکنون فکرش تکان نخورده.
او
فکر می کند زندگی عبارت از
این است که چیزی یا مالی به
ظلم و بی کاری و بطالت و یا از
این قبیل به دست آورد و غذایی
بخورد و سر به بالین بگذارد
[...
] ولی مفتخوری دیگر از بین
رفته است.
در لوایح ششگانه
برای همه فکر مناسبی شده است
[...
]امّا چه کسانی با این مسائل
مخالفت می کنند؟ ارتجاع سیاه،
کسان نفهمی که درک ندارند و
بد نیّت هستند.
مخرّبین سرخ
تصمیمشان روشن است و اتفاقا
کینه من نسبت به آنها کمتر است.
او علنا می گوید من می خواهم
مملکت را تحویل خارجی بدهم،
دروغ و تزویر در کارش
نیست...
»
سپس شاه ملّیون را به باد حمله
گرفت و از جمال عبدالناصر و
رژیم او انتقاد کرد و گفت:
«...
در این 22 سال سلطنت من
آنها چه کرده اند؟ در واقعه
آذربایجان کجا بوده اند؟ همینها
بودند که چند روز پیش در
تهران، جمعیت کوچک و
مضحکی از یک مشت بازاری
احمق ریشو؟ در بازار راه
انداختند که سر و صدا بکنند.
همینها بودند که رفتند با
پیشه وری ائتلاف کردند و با او
شراب خوردند [شرکت حزب
ایران در دولت قوام السلطنۀ در
سال 1324 در جریان همدستی
با پیشه وری ] [...
] سرمشق این
بدبختها حکومت مصر است.
حکومت مصر که همه اعمالش
برخلاف ماست [...
]ما، پانزده
میلیون دهقان را صاحب زمین
کردیم، ولی لیدر آقایان
عبدالناصر مصری، حداقل
پانزده هزار زندانی سیاسی
دارد[...
] اینها صد برابر خائنتر
از حزب توده هستند...
»
محمدرضا شاه از لحاظ نظامی
و سیاسی در موضع استواری
قرار داشت.
وی، همه مخالفان و
نیروهای اپوزیسیون را، جز
جامعه سنتی مذهبی و
روحانیون، از صحنه خارج کرده
بود و اکنون درصدد سرکوب این
گروه برآمده بود.
شاه در طول بیست و دو سال
زمامداری خود، هیچ گاه با
جامعه روحانی و مذهبی درگیر
نشده بود.
او با تظاهر به
دینداری و شعائر اسلامی، و نیز
به طرق مختلف، با مراجع و
علمای مذهبی کنار آمده بود،
حتی در مواردی مورد تأیید و
حمایت برخی از آنها قرار گرفته
بود.
در گرما گرم مبارزه
برای ملی شدن صنعت نفت و در
جریان رویارویی با دکتر محمد
مصدق، در اسفند 1331
آیت الله سید ابوالقاسم کاشانی،
با نفوذ چشمگیری که در میان
جامعه مذهبی و بازار و کسبه
داشت جانب شاه را گرفت و
مانع سفر او به خارج از کشور
گردید.
آیت الله بروجردی نیز
بازگشت شاه را به ایران، پس از
کودتای 28 مرداد 1332 و فرار
شاه به بغداد و رم تبریک گفته
بود.
ولی شاه با همه مهارتش در
اعمال سیاست فریب و سرکوب،
در ارزیابی عامل مذهب و
درجه نفوذ آن در جامعه ایران
اشتباه کرده بود، همچنین
شایستگی، قدرت و مهارت
آیت الله خمینی را در بسیج و
رهبری مردم، و به حرکت
درآوردن توده ها، دست کم گرفته
بود.
نجاتی، سرهنگ غلامرضا ـ
تاریخ بیست و پنج ساله ـ صفحه
225
منبع:
کتاب
پایگاههای انقلاب اسلامی، مدرسه فیضیه به روایت اسناد ساواک صفحه 40