صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

موضوع: شیخ عبداللّه‌ نظرى

تاریخ سند: 13 شهریور 1357


موضوع: شیخ عبداللّه‌ نظرى


متن سند:

سند شماره (651)
به: 312 0613 تاریخ: 13 /6 /37
از: 2 ه‍ 1 شماره: 2906 /2 ه‍ 1
موضوع: شیخ عبداللّه‌ نظرى
نامبرده بالا در ساعت 1330 مورخه 10 /6 /57 پس از خاتمه نماز جماعت در بالاى منبر سخنانى به شرح زیر ایراد نموده است:
آخرین جمعه ماه مبارک رمضان است وظیفه دارم آنچه که در مملکت مى‌گذرد مسلمانان را آگاه سازم ممکن است پیرزنها و پیرمردها بگویند چرا امسال آخوندها روضه نمى‌خوانند، آنها نمى‌فهمند که مملکتشان، دینشان در خطر است اخیرا در کابینه دولت تغییراتى بوجود آمده و عده و نویدهائى نیز داده‌اند اما در مقابل مبارزه 15 ساله ملت غیور ایران صفر است، یعنى هیچ، رئیس دولت دستور داد قمارخانه‌ها را بندند اول کدام... بازکرده بود حالا بابا مى‌رود خارج قمار مى‌کند خواسته ما اینست که بدانیم دخل و خرج مملکت چگونه است، پول نفت کجا مى‌رود، پول معادن غنى ایران کجا مى‌رود آقاى رئیس‌الوزرا خودش شریک دزد است و رئیس قافله دو سال پیش بود که آیت‌اللّه‌ گلپایگانى در مورد تغییر تاریخ اسلام و اهانت به پیغمبر اکرم نامه شدیداللحنى به همین آقا که رئیس مجلس سنا بود نوشت لیکن گوش کسى بدهکار نبود معلوم نیست چه نقشه‌اى دارند و با روى کار آمدن احزاب چه کلاهى مى‌خواهند بر سر روحانیت بگذارند ولى این حنا دیگر رنگى ندارد، باید بدانند که ملت مسلمان ایران دیگر نمى‌ترسند هر چه بیشتر کشته بدهند مقاومتر مى‌شوند، همان تماشاچى که کنار خیابان و پیاده رو ایستاده در مواقع لزوم انعکاس خارق‌العاده نشان مى‌دهد ملت ایران و جامعه روحانیت با نهضت 15 ساله که خون عده کثیرى از جوانان رشید خود را نثار کرده با این وعده [و] وعیدها آشتى نمى‌کند در نقاط مختلف ایران چه رشادتها نشان دادند چه شهادتها رسیدند در مازندران همین سارى مفتاحیها1، فرهودیها2 چگونه در راه حفظ حقه اسلام رشادت نشان دادند و شهید شدند خود من به عنوان یک طلبه طبرستانى و مرزدار این سرزمین در مواقع بحرانى همراه عشیره‌ام و طرفداران با تمام قوا و قدرت از این آب و خاک دفاع و نگهبانى خواهیم کرد دولت خیال نکند که با تمام شدن ماه مبارک رمضان آخوندها دنبال کارشان مى‌روند، خیر ما جمعه داریم، نماز جماعت داریم دعاى کمیل چه و چه داریم آقاى رئیس مجلس مى‌گوید به مردم آزادى دادیم خیلى مسخره است چرا قبلاً آزادى را گرفتى، مى‌گوید آزادى بیان و چاپ دادیم، پس چرا قبلاً ندادى آى ملت چاپخانه جرأت چاپ رساله آقاى ما را نداشت و از ترس اسم آقا را با علامت (خ) مى‌نوشت تمام این زندانها، تبعیدها، شکنجه‌ها، اهانت‌ها، کشتن‌هاى چند ماهه اخیر ملت مسلمان و شیعه ایران به خاطر رشادت ملت مسلمان ایران براى دفاع از حقوق اسلام بوده است آیا اینها تا حالا به گوش آقاى رئیس دولت که رئیس مجلس سنا بود نرسیده بود ملت ایران اگر جواب را 15 سال پیش به آقا ما مى‌داد همان موقع تکلیف یکسره مى‌شد من چند روزى از میان شما مى‌روم و با علما تماس مى‌گیرم مى‌ترسم سر علماى ما کلاه برود باید خود را یکپارچه کنیم و بگوئیم تام‌الاختیار ما ارتشبد ما است که در نجف‌اشرف مى‌باشد چون ایشان است که در امر سیاست استخوانها خورد کرده است پیشنهاد ما این است که دولت تسلیم شود و زعماى قوم خود را به علماى مرکزى معرفى و با کسب اجازه به نجف‌اشرف بروند و پس از جلب رضایت آقا با تشریفات هر چه تمامتر به ایران بیآورند که هم افتخارى است براى جهان تشیع و هم کشورهاى همسایه حساب کارشان را مى‌نمایند.
در غیر این صورت مسلمانان ما با کسى سرآشتى نداریم واز پاى نخواهیم ایستاد بعد از سخنرانى وى حدود 50 نفر از جوانان سارى و حومه تظاهراتى در خیابانهاى سارى انجام که بدون درگیرى خاتمه یافت.3
نظریه شنبه: صحت خبر مورد تأیید است.
نظریه دوشنبه: عنوان مطالب مندرج در متن خبر به وسیله نامبرده صحت دارد در مورد مراقبت از وى اقدام گردید. رومى
ارسال شد. 13 /6 /37

توضیحات سند:

1. منظور عباس و اسداله مفتاحى است که بیوگرافى آنان در سندهاى پیشین آمده است.
2. احمد فرهودى فرزند على در سال 1320 در سارى بدنیاآمد. وى کارمند اداره دارائى قائم‌شهر قبل از انقلاب بود. براساس سند بیوگرافیک ساواک: «نامبرده از سال 1341 با همکارى شخصى بنام حسین صیادى به نفع جبهه ملى فعالیت داشته و سپس با عباس مفتاحى معدوم ارتباط برقرار نموده و کتب و نشریات کمونیستى و مارکسیستى را از او دریافت و با مطالعه این کتب به افکار کمونیستى معتقد و در سال 1348 از اداره دارائى شهرستان شاهى [قائمشهر] استعفا و به تهران آمده و به عضویت گروه کمونیست طرفدار جنگهاى چریکى درآمده و توسط حمید اشرف معدوم به عباس دانش‌بهزادى (معدوم) معرفى و بگروه 9 نفرى تیم کوه پیوسته و پس از آن با دریافت یک قبضه مسلسل از گروه در کلیه عملیات حمله به پاسگاه سیاهکل و مقابله با مأمورین ژاندارمرى شرکت که در اثر اصابت گلوله بدست راستش مجروح و به وسیله مأمورین دستگیر و تحت تعقیب واقع و به اعدام محکوم گردید که سرانجام در مورخه 26 /12 /1349 حکم صادره درباره وى اجرا و مشارالیه معدوم مى‌گردد.» اسناد ساواک، پرونده‌هاى انفرادى
3. شهربانى مازندران 11 /6 /57 طى گزارشى به ساواک مازندران در این باره چنین نوشت: «اطلاع واصله حاکیست ساعت 1515 روز 10 /6 /2537 بعد از اتمام سخنرانى شیخ عبداللّه‌ نظرى خادم‌الشریعه حدود یکصد نفر از جوانان بابل، حومه سارى و سارى به رهبرى یک نفر طلبه از مسجد جامع سارى خارج پس از عبور از خیابانهاى نادر، پهلوى و شاه سارى در حالى که شعارهاى جاوید شاه کدام شاه شاه نجف خمینى، دانشجو، روحانى فلسطین پیوند تو مبارک، اتحاد، مبازه، پیروزى، درود بر خمینى، بت‌شکن، رستاخیز رسوا شد، مسلمان بپا خیز برادرت کشته شد، را میداده‌اند، بدون هیچگونه برخوردى مجددا به مسجد جامع سارى وارد و متفرق شده‌اند%
ارزیابى خبر: صحت دارد.»

منبع:

کتاب انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، روزشمار استان مازندران(ساری)، جلد 1 صفحه 496


صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.