با فرا رسیدن اربعین شهداى تبریز که مصادف با نوروز 1357 ش بود، غمهاى ملت ایران تجدید شد.
متن سند:
با فرا رسیدن اربعین شهداى تبریز که مصادف با نوروز 1357 ش بود، غمهاى ملت ایران تجدید شد.
حضرت امام خمینى (ره)، در پیامى به همین مناسبت فرمودند:
«ملت مظلوم ایران باید در هر چند صباحى پرچمهاى سیاه افراشته کنند و در سوگ بنشینند براى جوانان عزیز و عزیزان اسلام که به دست عمال امریکا و به امر شاه در خاک و خون کشیده شدند و هنوز چشمها گریان و دلها بریان است براى یک قتل عمومى که دست امریکا و سایر اجانب از آستین شاه بیرون آمده و ملت را به عزاى دیگر مىنشاند...
کشتار بىرحمانه قم، ایران را به هیجان آورد و تبریز عزیز را به قیام همگانى مردانه در قبال ظلم و بیدادگرى کشاند...»
در این اوضاع و احوال، شعرى بر در و دیوار سالن آموزش هنرستان صنعتى شهرستان قم، نصب شد که داراى عنوان: «بسماللّه القاصم الجبارین» بود و در صدر آن تقاضا شده بود تا آن را تکثیر و توزیع نمایند. این شعر که عید گرفتن در شرایط کشت و کشتار مظلومانه مردم ایران به دست رژیم ستمشاهى را، به نقد کشیده است، داراى مطلعى به این شرح است:
بود آن روز بر ما عید مطلق
که در جنبش درآید پرچم حق
ساواک قم در روز 24 /12 /1356 این شعر را از دیوار جدا کرد و به اداره کل سوم ساواک ارسال نمود.
عید ما روزى بود کز شاه آثارى نباشد
پهلوى بىحیا را کاخ و دربارى نباشد
از حکومت منعزل باشد رود در گوشهاى
میهن ایران گرفتار سگ هارى نباشد
زاده شوم رضاخان با رژیم قلدرش
بهر پیشرفت یهودان دست در کارى نباشد
عید ما روزى بود کز قاتلین قم و تبریز
هم ز رسواخیز و از ساواک آثارى نباشد
قلدران قدارهبندان نوکران خارجه
یعنى از عمال اسرائیل جبارى نباشد
اسلحهداران ناصالح شوند خلع سلاح
یعنى در رأس حکومت گاو شاخدارى نباشد
عید ما روزى بود کز دودمان پهلوى
مذهب پاک تشیع نقش نادارى نباشد
اسلحه از دست ضحاک زمان بیرون شود
خون این ملت به نفع دیگران جارى نباشد
لولههاى نفت از بهر خرید توپ و تانک
سوى آمریک و اروپا جارى و سارى نباشد
عید ما روزى بود که مرجع تقلید در ایران
دست اوباش و اجامر در عزادارى نباشد
طالقانىهاى کشور هم خمینىهاى میهن
بهر اضمحلال بدعت در گرفتارى نباشد
سلب آزادى نباشد از خطیبان شریف
مسلمین آزاد باشند و ستمکارى نباشد
عید ما روزى است که احکام خدا اجرا شود
پیکر زنهاى ایران از حجاب عارى نباشد
پایههاى تخت این خان سیاه جنگلى
سرنگون باشد تا لکه عارى نباشد
ثروت و قدرت برآید بر کف مردان پاک
عدل و حق برپا شوند و مردمآزارى نباشد
عید ما روزى است که در کشور نباشد اختناق
حبس و تبعید و شکنجه قتل و جبارى نباشد
ارتجاعیون نخوانند شیعیان را مرتجع
شاه دیکتاتورمنش را همچه گفتارى نباشد
خون فرزندان ایران را نریزند بىجهت
مادران و خواهران در گریه و زارى نباشد
عید ما روزى بود رامبد و همفکران او
از وطن بیرون شوند و این تبهکارى نباشد
بوقهاى لعنتى یا صفحههاى دوزخى
یعنى نشریات ایران دست اغیارى نباشد
نوکر حلقه به گوش جیمى کارتر از وطن
رانده باشد در گلستان وطن خارى نباشد
عید ما روزى است که فرزند رشید خاک ما
از غم و اندوه مذهب سربه دیوارى نباشد
بیند استقلال دانشگاه و دانشجوى ما
ارتش ما اینچنین در ذلت و خوارى نباشد
کارگرها و کشاورزها و هر زحمتکشى
نقطه فقر سیاه همچو پرگارى نباشد
عید ما روزى بود کز ظلم آثارى نباشد
در کمند درد و رنج و غم گرفتارى نباشد
عید ما روزى بود کز پرتو امن و عدالت
هیچ مظلومى اسیر ظلم جبارى نباشد
عید ما روزى بود کاندر محیط کشور ما
از خیانتپیشگان سفله آثارى نباشد
عید ما روزى بود کز فتنه سرمایهداران
در جهان آشوب و قتل و جنگ و پیکارى نباشد
عید ما روزى بود کز ظلم آثارى نباشد
در میان تودهها دیگر ستمکارى نباشد
روز عید قلدران روز عزاى عالمان
عالمان را با چنین عیدى سروکارى نباشد
* * *
همیشه در تجلّى پرچم توحید مىماند
همیشه خون مردان خدا جاوید مىماند
مگر با اینهمه کشتار بیرحمانه و خونریزى بسیار
دگر بهر مسلمانان عالم عید مىماند
ریاست تا بود در دست ... جنایتکار
ابوذر سالهاى سال در تبعید مىماند
منبع:
کتاب
فریاد هنر صفحه 153