صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

درباره : آیت اله سید محمدرضا گلپایگانی عطف به 61836/316 ـ 16/10/46

تاریخ سند: 19 دی 1346


درباره : آیت اله سید محمدرضا گلپایگانی عطف به 61836/316 ـ 16/10/46


متن سند:

شماره : 3883 /21 از : ساواک قم به : مدیریت کل اداره سوم 316 بدین وسیله دو برگ پیش نویس تذکاریه موردنظر به پیوست تقدیم می گردد.
رئیس ساواک قم.
مهران آقای صابری باسابقه ارائه شود...
فوری به پرونده 9292 ضمیمه و ارائه شود 27 /10 /46 تذکاریه الناس عبیدالاحسان این جمله را که از کلمات عالیات است می خواهم برای خوانندگان محترم معنی کنم.
قبلاً عرض کنم معنی دو گونه است.
مثلاً وقتی می گوئیم «تیشه» همه معنای آن را می دانند که یکی ازافزار لازمه نجاری یا بنائی و غیره است اما یک معنی دیگر هم دارد و آن این است که : ترا تیشه دادم که هیزم کنی ندادم که دیوار مردم کنی باری جمله عالیه فوق هم یک معنی دارد که آدمی در برابر نیکی رسان سر اطاعت و فرمانبرداری خم می کند (حالا سر اطاعت خم کردن معانی و مفاهیم و مصادیقی دارد که آن هم بماند برای یک موقع دیگر) یک معنی دیگر هم دارد که : زمستان فرا رسیده هوا سرد شده است و بشر از کمترین وسیله گرم شدن ناچار است از هر طبقه که باشد ولیکن اگر غریب باشد وسیله [ناخوانا] نداشته باشد.
طالب علم باشد.
در راه تحصیل دین و هدایت مردم رنج سفر و غربت را بر خود هموار کرده باشد.
از آشیانه گرم زندگانی پدر و مادر فاصله گرفته باشد نیازمند احسان است.
آن هم احسان بیشتری.
اگر منصفانه به حجرات مدارس دینی نگاه کنیم این حجرات شباهت تامی به سلولها و زندانهای مجرد اروپا دارد.
نه اکسیژن دارد و نه نور.
بلکه نم و رطوبت در کف حجرات و اطراف آن نفوذ کرده است.
متأسفانه زندانها (ندامتگاهها) و دارالتأدیب ها اصلاح شده است ولیکن مدارس دینی به صورت عهد قرون وسطی باقی مانده است.
مخلص نمی دانم با این حسن سلیقه معماران ایران این طرز حجره را کدام بی همتی پی ریزی کرده است.
در هر حجره یک یا دو خانوار زندگی می کند یعنی دو طلبه که بلاتشبیه دکان پوستین دوز آنان را در آنجا جمع آوری کرده است.
چه بسا طلاب که با استفاده از ذغال و کرسی در اثر عدم تجربه یا مسموم شده اند و یا سوخته اند.
باید شخص یک سوزن به خود بزند تا طعم زدن جوالدوز را به دیگران احساس کند و بالنتیجه از زدن خودداری کند.
اگر آنان که در زمستان از بخاری گرم و در تابستان از یخچال و پنکه و بالاخره از تختخواب و میز تحریر و صندلی و چراغ رومیزی استفاده می کنند برای یک مرتبه هم شده است در یکی از این حجرات چند ساعتی بسر ببرند آن وقت احساس می کنند که مخلص چه می گویم.
البته با تحولات مملکتی این تحول در تمام شئون مملکت باید اجراء شود و محصلین و طلاب علوم دینی هم مانند تمام محصلین دیگر از کمترین امور لازمه زندگانی بایستی بهره مند شوند یعنی برای هر حجره یک بخاری ـ یک یخچال 5 فوت ـ یک پنکه ـ یک تختخواب ـ یک میز و یک صندلی و یک چراغ مطالعه از لوازم است.
طلبه اگر بیمار شود پرستار و طبیب او کیست؟ و چه کسی برای او غذائی و دوائی می خرد و به مصرف او می رساند؟ متأسفانه سبک معماری این سلولها در بعضی مدارس اصفهان و در بعضی مدارس قم و مشهد و...
به صورت متحدالمآل اجرا شده است.
اکنون وقت این رسیده است که باید یک عمل تقسیم هم انجام شود : 1ـ پیشوازادگانی که از جهت فقدان وسائل در آن سلولها بسر برده اند از جمله این مخلص است که شرح مرارتها و تلخیها و ناکامیهای خود را در تذکاریه جداگانه ای باید تشریح کنم (که بسیار شنیدنی و عبرت افزا و جالب و خواندنی و شنیدنی است).
2ـ پیشوازادگانی که الحمداللّه برای آنان همه گونه وسائل فراهم است.
3ـ افراد معمولی که مقاماتی را طی کرده اند.
4ـ افراد معمولی که مقاماتی را به عللی طی نکرده اند.
البته آنان که مقامات لازمه را طی کرده اند تز علمی خود را به جامعه عرضه کرده اند.
یکی از استادان این مخلص آیه اللّه العظمی مرحوم آقا شیخ محمدرضا نجفی اصفهانی روزی در تشییع جنازه یکی از علماء بزرگ (مرحوم آیه اللّه حاج آقا منیر اصفهانی) که از کثرت مشیعین طبق مثل معروف جای سوزن انداختن نبود شعری خواندند به زبان عربی که مفادش این است : بسا اشخاصی که از روی حسد منکر فضیلت شخص دیگر و تز علمی او هستند.
تا آن شخص فضیلت زنده است ولیکن همین که آن صاحب فضیلت مرد آن منکران آرزو می کنند یکی از نکات علمی را از او فرا بگیرند و با آب طلا بنویسند.
آن گاه استاد به مزاح به مخلص فرمودند آیا مایلی بمیری تا حاسدان بر تو حسد نبرند و بگذارند فضائل تو آشکار گردد؟ ولیکن امروز می یابم که فرموده آن عالم بزرگ از روی مزاح نبوده بلکه پیش بینی ای فرموده که بارها نمونه آن برای مخلص مشهود گردید از جمله خیانتهای حاصله در مقدمه کتاب «مهدی موعود» است که طی شش صفحه بزرگ تحت رسیدگی است و از جمله واقعه هائله وهن آمیزی است که چند روز قبل نسبت به مخلص اتفاق افتاد ـ ضمنا شرح مدافعات اینجانب نسبت به کتاب بی اساس ناسخ و منسوخ قرآن کریم هم بعدا به عرض خوانندگان محترم خواهد رسید ـ والسلام علی من اتبع الهدی.
به تاریخ 28 /9 /1346 مطابق با 17 رمضان المبارک سال هزار و سیصد و هشتاد و هفت هجری مخلص ـ سیدعبدالحجۀ بلاغی مؤلف تفسیر قرآن کریم طی ده جلد به نام «حجه التفاسیر» سید عبدالحجۀ بلاغی

منبع:

کتاب آیت‌الله العظمی حاج سید محمدرضا گلپایگانی به روایت اسناد ساواک - جلد اول صفحه 544



صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.