صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

موضوع: سخنرانی دکتر منتصری برای دانشجویان ایرانی در آمریکا در خانه ایران در برکلی1

تاریخ سند: 23 خرداد 1347


موضوع: سخنرانی دکتر منتصری برای دانشجویان ایرانی در آمریکا در خانه ایران در برکلی1


متن سند:

گزارش خبر
به: ۳۱۵ شماره: 716 /315
از: آمریکا تاریخ: 23 /3 /47
موضوع: سخنرانی دکتر منتصری برای دانشجویان ایرانی در آمریکا در خانه ایران در برکلی1

دکتر منتصری رئیس دانشگاه تبریز امروز بعد از ظهر در دانشگاه برکلی با عده‌ای از دانشجویان مصاحبه کرده بودند لذا به دعوت دانشجویان قرار شد شب همان روز به خانه ایران در برکلی بیاید و برای دانشجویان صحبت کند. نامبرده طبق قرار قبلی در ساعت ۲۱ به اتفاق على نوری‌شاد به خانه ایران آمدند. قبلاً قرار بود کامبیز قائم‌مقام درباره انقلاب مشروطیت و ابتدای سلطنت رضاشاه کبیر ـ سخنرانی کنند ولی به واسطه آمدن رئیس دانشگاه تبریز قرار شد نامبرده هفته بعد صحبت نماید. عده زیادی آمده بودند و قبل از ورود دکتر منتصری فرهاد پرتوی کمی صحبت کرده و گفت رفقا اخیراً از آنجائی که سازمان امنیت متوجه شده که تمام مردم ایران به کارهای پست و کثیف او متوجه شده‌اند سیاست تازه‌ای را پیش گرفته و آن عبارت از این است که یک عده را می‌فرستد تا بیایند و با محصلین تماس گیرند و از او (سازمان) بد بگویند و در عوض به طور غیرمستقیم افکار و خواسته‌های پلید و خائنانه آنها را ابراز نمایند و ما هرگز نباید اجازه بدهیم که این عده ما را تحت تأثیر قرار دهند و باید سعی کرد تا دست آنها را خواند و حکومت سیاه شاه را رسوا نمود. پس از ورود رئیس دانشگاه تبریز پرتوی از ایشان درباره دانشگاه تبریز سؤال کرد. دکتر منتصری پرسید شما تا چه اندازه درباره دانشگاه تبریز می‌دانید؟ پرتوی گفت هیچ دکتر منتصری گفت از موقعی که من رئیس دانشگاه تبریز شدم سعی کردم که طرز اداره و عمل کردن در آن را عوض نمایم و اقلاً کاری بکنم تا محصلین مجبور نباشند شام و نهار فقط دیزی بخورند و اضافه کرد چندین استاد استخدام کرده‌ام و چند استاد را که مست بودند از کار برکنار کردم. موقعی من رئیس دانشگاه تبریز شدم که وضع دانشگاه در حال خوبی نبود و عده از دانشجویان در زندان بودند و من پس از وارد شدن به تبریز از فرودگاه یکسره به زندان رفتم و با محصلین تماس گرفتم و با آنها صحبت نمودم و بعد هم آنها را از زندان بیرون آوردم همان طوری که می‌دانید فرهنگ ما یک فرهنگ استعماری است و پایه و اساس آن بر این بنا گذاشته شده و هنوز هم از این حالت بیرون نیامده و اضافه نمود که دانشگاه‌های شهرستان‌ها را هم یک عده استاد بوجود آوردند و همیشه سعی می‌کردند تا سطح آنها را به مراتب پایین‌تر از دانشگاه تهران قرار دهند. در تبریز از طرف پان‌ترکیزم تبلیغات زیادی می‌شود به واسطه همین است که عده زیادی از محصلین در دانشگاه ترکیه تحصیل می‌نمایند. نامبرده در تمام وقت طوری صحبت می‌کرد که نشان دهد دولت او را آن طور که باید مجاز نمی‌گذارد تا انجام وظیفه نماید و سعی می‌کرد که خود را در حقیقت مخالف دستگاه نشان بدهد در صورتی که مثلاً جرأت مخالفت کردن علنی را ندارد و در خفا و معنی مخالفت می‌نماید البته از این راه و در گفته‌هایش مرتب کلمه (آنها) را تکرار می‌کرد مثلاً من می‌خواستم که اتحادیه دانشجویان دانشگاه تبریز در کارهای سیاسی هم حق اظهارنظر و عقیده داشته باشند ولی آنها نمی‌گذارند و خلاصه اینکه بعد از ۱۵ دقیقه به صحبت خود خاتمه داد. پس از پایان سخنرانی دکتر منتصری حمید محامدی گفت آقایان دکتر منتصری سعی می‌کند طوری وانمود نماید که در میان دولت دیکتاتور ایران یک دولت کوچک و مخالف تشکیل داده و در معنی می‌کوشد که با دولت دیکتاتور شاه مبارزه نماید و این محال است و اگر مشارالیه بستگی نداشت به این شغل نمی‌رسید و بعداً اسم چند نفر از آقایانی که در دانشگاه تبریز استخدام شدند خواند و به دکتر منتصری گفت من این آقایان را می‌شناسم و با اینکه افرادی تحصیل کرده و با درجه دکترا هستند شما آنها را با ماهی دو هزار تومان استخدام کردید و آن هم به عنوان معلمی نه استادی. دکتر منتصری گفت ما تمام آقایان را اینطوری استخدام می‌نماییم و بعد از دو سال آنها عنوان استادی می‌گیرند و از محامدی سؤال کرد از گفته شما معلوم می‌شود که مدتی ایران نبوده‌اید و از اوضاع اطلاع ندارید. نامبرده گفت خیر بنده یکسال است که از ایران آمده‌ام و سال بعد هم به ایران خواهم رفت و حقایق را هم می‌گویم و از هیچ گونه پیش‌آمدی هم ترس و وحشت ندارم. بعد از محامدی چندین نفر دیگر از دکتر منتصری سؤال‌هایی کردند که چندان جالب نبود تا اینکه دکتر مصطفی چمران گفت من سه سؤال از شما دارم اول اینکه نظر شما نسبت به شخص شاه چیست دوم اینکه آیا قبول دارید که آزادی و انسانیت را در ایران از بین برده‌اند و مردم را در نهایت خفقان و کوبیدگی نگاه داشته‌اند. سوم اینکه فقط می‌توان گفت دو مرتبه در ایران آزادی به معنی واقعی و حقیقی وجود داشت یکی در زمان بعد از مشروطیت با آنکه عده‌ای بی‌سواد به مجلس رفتند ولی نماینده حقیقی و واقعی مردم بودند و دیگری در زمان حکومت مرحوم دکتر مصدق (در این موقع از طرف تمام ابراز احساسات شد و برای چند دقیقه کف زدند) و اضافه کرد که بعد از کودتای نظامی ۲۸ مرداد به وسیله آمریکائی‌ها که خواهر شاه اشرف در آن مستقیماً دخالت داشت و زندانی کردن مصدق بزرگ دیگر آزادی ملت به طور کلی از بین رفت و روز به روز بر فشار توده مردم اضافه گردید و انقلاباتی چون ۱۵ خرداد این موضع را روشن می‌نماید و اضافه نمود دستگاه موفق شده است که یک عده از تحصیل‌کرده‌ها را که با سواد هستند به خود و به وسیله آنها و الفاظ آنها یک عده را بفریبد و شما نیز یکی از آن خودفروخته‌ها هستید که به هیچ وجه نزد ماها ارزش ندارید. دکتر منتصری در جواب وی سعی کرد طوری صحبت نماید که به سؤال‌ها به طور مستقیم جوابی نداده باشد. درباره دکتر مصدق گفت که در همان وقت هم یک عده در حال ایهام بسر می‌بردند و با خود می‌گفتند که آیا چه پیش خواهد آمد و اضافه نمود شماها باید بیائید ایران و دستگاه را درست نمائید و نمی‌شود از بالای گود لنگ کنید بیائید ولو اینکه کاری هم که لیاقت آن را دارید بهتان ندادند کار دیگری بگیرید و کار خود را دنبال کنید. در این موقع دکتر چمران گفت یک عده آمدند و از من خواستند تا بروم ایران و من هم موافقت کردم و گفتم حاضرم با هر شرایطی بیایم و در یکی از دانشگاه‌ها تدریس نمایم با یک شرط و آن اینست که اگر روزی اعلیحضرت بیاید آنجا من حاضر نخواهم شد و برای او و گفته‌هایش کف نخواهم زد و آنها گفتند در این صورت محال است بعداً دکتر منتصری گفت من از طرف پنج دانشگاه آمریکا دعوت شده‌ام و کوچکترین مأموریتی هم از دولت ایران ندارم و هیچ اجباری هم ندارم تا با محصلین تماس بگیرم ولی از آنجائی که دوست دارم امشب آمدم اینجا و به سؤال‌های شما تا آنجا که می‌توانم و در ایران دچار زحمت نشوم جواب خواهم داد. از او سؤال شد که آیا تمام کارهای استخدامی به وسیله سازمان امنیت انجام می‌گیرد وی پس از چند لحظه سکوت گفت بله ولی در دانشگاه تبریز سازمان امنیت شعبه رسمی ندارد حال اگر در بین آنها کسی باشد من نمی‌دانم کما اینکه ممکن است در بین شما هم باشد و فردا این گفته‌های من را گزارش دهد و شاید من هم پس از مراجعت از اینجا از کار برکنار کردم و آن وقت اینجا خواهم آمد و شماها باید خرجم را بدهید (البته این را با خنده گفت) مهندس علی نوری‌شاد که همراه دکتر منتصری آمده بود و محمد خلیلی که از قبل یعنی موقع اقامت وی در شهر او را می‌شناخت و از خود او شنیده بود که عضو سازمان امنیت است موضوع را روی کاغذ نوشت و به بهزادپور که از او فاصله داشت داد و فرهاد پرتوی که کنار بهزادپور بود و از این موضوع نیز مطلع شد رو به دکتر منتصری کرده گفت که اتفاقاً امشب ما اینجا یک مهمان عزیز داریم از آنهایی که شما می‌فرمائید آقای دکتر ... ولی نوری‌شاد پس از چند دقیقه توقف از جلسه خارج شد. سپس یکی دیگر از دانشجویان درباره آمدن دکتر فرمانفرمائیان و دیگران سخن گفت و دکتر منتصری در پاسخ گفت باید بگویم هیچ یک از این عده نمی‌خواهند شماها برگردید زیرا شما که برگردید باید بهتان کار بدهند و در نتیجه رقیب خواهند داشت و شما برای آنها موی توی دماغ خواهید شد چون حال خود آنها به تنهایی می‌خورند و در آن موقع باید شرکت‌کنند و شریک داشته باشند و اضافه کرد مثلاً آن چند نفر که در کابینه کار می‌کنند و به قول دکتر چمران خودشان را فروخته‌اند در عوض در شرکت‌های مقاطع‌کاری سهیم شدند و اضافه کرد من بعد از اینکه از فرانسه فارغ‌التحصیل شدم مثل شما فکر می‌کردم و در تظاهرات علیه فرانسه به خاطر الجزیره شرکت داشتم با این حال برگشتم ایران و مسؤول فرهنگ وقت به من گفت شخصی مثل شما حیف است که بیاید در محیطی مثل اینجا اما من حاضر شدم به عنوان معلمی استخدام شوم. در ساعت ۱۲ شب این جلسه تمام شد.
نظریه منبع: با آنکه سعی می‌شد گفته‌های دکتر منتصری اثری نبخشد ولی ایشان طوری صحبت کردند که عده زیادی تحت تأثیر گفته‌هایشان قرار گرفتند و حتی در موقع خروج از خانه ایران عده با ایشان بودند و به اتفاق ایشان قدم زدند و هزارها مرتبه نتیجه و اثر بهتری از جلسه مصاحبه دکتر فرمانفرمائیان داشت. جریان مصاحبه دکتر منتصری را هنوز که هنوز است تمام موافق و مخالف تأیید می‌نمایند. موضوع دیگری که جلب توجه می‌کند این بود که پس از پایان مصاحبه دکتر منتصری رسولی مقداری از نشریات خانه ایران را به وی داد و گفت با خودشان ببرند به ایران و ایشان گفتند من با نهایت میل آنها را خواهم خواند.
از دکتر منتصری خواسته شد تا مقداری از نشریات دانشگاه تبریز را به آدرس خانه ایران بفرستند و ایشان گفتند خیلی میل دارم شما از نشریات ما مطلع گردید.
در خانه ایران هفتاد و پنج نفر حضور داشتند.

توضیحات سند:

______
1. کلیه مراکز انجمن‌های دانشجویی و سازمان دانشجویان موسوم به خانه ایران بوده‌اند و معمولاً در هر شهر دانشجویی مثل برکلی یک خانه ایران وجود داشته است.
خانه ایران در شهر برکلی از جمله مراکزی بوده که علاوه بر کتابخانه و وسایل ورزشی، کلاس‌های تقویتی زبان و سایر برنامه‌های مورد علاقه دانشجویان وجود داشته است.
خانه ایران در نیویورک، محل استقرار سازمان دانشجویان بوده است. در برهه‌ای از زمان که انشعابی در سازمان دانشجویان توسط علی‌محمد سیف‌پور فاطمی به وجود می‌آید، خانه دانشجو در کنار خانه ایران در نیویورک تشکیل می‌گردد.
همچنین در اثر اختلافی که بین دکتر حیدر رقابی با کنفدراسیون پیش می‌آید و منجر به اخراج وی می‌گردد وی مبادرت به تشکیل کانون ویژه ایران شناسی می‌نماید.

منبع:

کتاب شهید سرافراز دکتر مصطفی چمران به روایت اسناد ساواک صفحه 114




صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.