تاریخ سند: 14 مرداد 1353
متن سند:
زندگی اینطور افراد پیسی گری، دانسینگ بازی و بگفته یکی از دوستانم
بیامرا ...
است
هفده سال زحمت کشیدم تا توانستم رشته حقوق سیاسی از دانشگاه
فارغ التحصیل شوم تا در این مملکت عزیزم ...
داشته باشم و بکشورم خدمت
نمایم.
من برای ادامه تحصیل امریکا یا اروپا را انتخاب نکردم چون ...
را دوست
داشتم ولی آخرش تو باعث
بدبختی من شدی.
همیشه و
همه جا مرا تحت نظر داشتی
و ...
منیژه ...
سرگردان و
بیمار کردی فقط برای
ثروت.
پول و موقعیت شغلی
یا (69)شب و روز رنج
می بردم، وجدانم ناراحت
بود؛ [زیرا] که نمی توانم
منیژه را بدبخت و یا رهایش
کنم.
آخر کجا می توانست
برود.
از من بچه دارد.
پناه او
من بودم.
قسم میخورم عشق
و ایمان مقدس و از جان و دل
همدیگر را دوست داشتیم.
میدانی مثل تو در این جهان
پیدا می شوند که باعث بدبختی فرزندان خودشان هستند.
جوانی مثل من هفده
سال زحمت می کشد و در اثر اشتباه پدری مثل تو احمق در یک لحظه خودکشی
و زندگیش را از بین میبرد تا قیافه کثیف مثل تو پدر دیوانه را نبیند در خاتمه و در
آخرین لحظه زندگی مادر مهربان و عزیز خودم [را که ]باعث آلودگی وی شدی
می بوسم [به] برادرم عبدالرحمان که در امریکا[ست] و هزاران کیلومتر از او
دورم سلام برسانید و در آخرین دقیقه برادر را فراموش نکردم.
شهناز و سوری
را ببوسید.
وصیت می کنم که خانه تهرانم.
زمینی که در شمال و ویلا و ماشینم که
در اصفهان است و منزلیکه در مشهد مقدس خریداری کردم و دویست هزار
تومان پس انداز تمام وسایل زندگیم، همه اینها تعلق به منیژه دارد تا بتواند فرزندم
را [که] به زودی متولد میشود بزرگ نماید و مثل پدرش در برابر ناملایمات
زندگی روبرو نگردد.
منیژه! ترا هیچوقت فراموش نمی کنم.
بمن قول دادی
همیشه دوستم داشته باشی و هیچ مرد دیگری را انتخاب نکنی.
منیژه! من در یک
اطاق کوچک و در عین حال کثیف در یکی از شهرهای استان خوزستان بخاطر
تو بوسیله اسید اسیدتیک [استیک] دست بخودکشی زدم تا هیچوقت مرا از مرگ
نجات ندهند.
مرا به بخش.
پدر دیوانه آخرین لحظه
زندگیم ترا بخشیدم.
امیدوارم که طبیعت یا دست
الهی از تو انتقام بگیرد.
فرزند ساده و پاک تو
عبدالرحیم ولیان
منبع:
کتاب
عبدالعظیم ولیان به روایت اسناد ساواک صفحه 275