تاریخ سند: 29 مهر 1357
گزارش خبر
متن سند:
شماره: 26339 /20 ه 12
موضوع: جلسه در محل حزب زحمتکشان
از ساعت 30 /17 الی 21 مورخ 26 /7 /57
جلسه ای با شرکت دکتر مظفر بقائی کرمانی،
احمد درخشان حنفی، قوانینی، دکتر
موسی زادگان، رضا فعال، حسنی،
(چوبفروش) اخباری، آئینه چی، کریمی (به
ندرت در جلسات شرکت می کند و دلال بازار
می باشد) علی غنائیان، محمد غلامعلی بیک
و محمدعلی غلامی و عده ای از اصفهانی ها و
چند نفر از کرمان بسرپرستی شخصی به نام
محمدی تشکیل گردید ابتدا راجع به جمعیت
حاضر در میدان ژاله در 17 شهریور1 بحث
گردید دکتر بقائی خطاب به اصفهانی ها کرد که هدف این افراد چه بوده و وقتی حکومت نظامی
اعلام شد غلط کردند آمدند یک آخوند هر چقدر هم محترم باشد ولی به چه اسمی مردم را به
خیابان می کشاند و چون مطلب دکتر بقائی تند و توهین آمیز بود رضا فعال و یکی از اصفهانی ها
قصد اعتراض داشتند که با صدای بلند دکتر مواجه شدند که شما امشب حرفی نزنید من
جمعیت روز قبل 17 شهریور را قبول دارم و هر شعاری هم دادند ایرادی ندارد ولی از این که روز
17 شهریور در میدان ژاله بیایند و روی زمین بنشینند قبول ندارم و جواب چنین جمعیتی با
این دولت فاسق غیر ملی خواهی نخواهی همان گلوله هست در اینموقع محمدی عکس هائی از
جریان زدوخورد اخیر مردم کرمان را برای دکتر آورده بود و بعد از ارائه عکس ها به دکتر بقائی
بین حاضرین در مجلس انتقادهائی از حزب و راه و روش دکتر بقائی شروع گردید بحث های
افراد منجر شد که جلسه از حالت منظم خارج شود افراد به اطاق های دیگر حزب مراجعه کنند و
اکثریت قریب به اتفاق نظرشان این بوده که بر خلاف اعلامیه های سابق و اخیر خمینی، دکتر
بقائی راه و روش بخصوصی انتخاب کرده و یکی از اصفهانی ها عنوان نمود خمینی تقریبا ما را
طرد کرده آخر چه قانون اساسی قانون اساسی، وسیله ای شده برای ادامه سلطنت و منصور2 هر
کاری بخواهد انجام می دهد و چهارده سال از
یک مرد دلقک به عنوان نخست وزیر استفاده
کرد و وقتی که اوضاع مملکت باین روز نکبت
بار رسیده برای ادامه سلطنت یاد قانون
اساسی افتاده اند شنیدم که دکتر میرعمادی
یکی از اساتید دانشگاه و عضو حزب
زحمتکشان در اصفهان گفته که بقائی برنامه
نخست وزیر شدن دارند من اعتقاد دارم اگر
چنین باشد از بیست روز تا دو ماه دولت ایشان
دوام نخواهد داشت چون قبل از ورود بنده
دکتر گفته بچه های مدارس چه حق دارند در
امور سیاسی دخالت کنند و سپس دو نفر از
دانشجویان تازه وارد به حزب اشاره کردند که
اعلامیه اخیر حزب مسخره بود به هر که دادیم
پاره کردند و بصورت ما زدند و یکی از آن ها
تعریف می کرد که یکی از دوستان مورد اعتماد من به بنده گفت چرا تو عضو حزب دکتر بقائی
شدی مگر دکتر در اعلامیه های قبل دولت شریف امامی را به کثافت نکشیده بود و حالا که استاد
(منظور کادر علمی دانشگاه ها) و مردم بپا خواسته اند ما برویم سرکلاس این چه منطقی است
این مرد خائن (منظور دکتر بقائی) در زمان حکومت دکتر مصدق به حمایت از شاه و کشاندن
آیت الله کاشانی که هیچوقت با شاه موافق نبوده پرداخته و در سال 1341 در دادگاه نظامی
جبهه ملی دوم را محکوم کرده و حالا باز هم نفاق افکنی را شروع کرده و در صورت جلسات دکتر
مصدق خواندم که دکتر سنجابی در پارلمان به وی گفته بود که تو منافق هستی و واقعا مثل این
که همینطور هم باشد رضا فعال اظهار داشت من زندگیم را توی این حزب گذاشته ام و حالا باین
صورت درآمده من می روم فرانسه و اصلاً هم برنمیگردم و دکتر اجازه صحبت در حزب به من
نمی دهد و دراین جلسه افرادی نظیر قوانینی، وحیدی ،دکتر سعید پارسی و مهندس عقیلی
کرمانی خودشان را آماده وزارت می دانستند و بطریقی از مطالب دکتر حمایت می کردند.
نظریه شنبه: در هر صورت با وضع موجود با توجه بانکه جمعیت حزب زحمتکشان از نظر کمیت
ناچیز می باشد لیکن از نظر داخلی انفجارآمیز شده که با یک دسته بندی کوچک از هم متلاشی
خواهد شد ضمنا دکتر بقائی در لفافه از نظام شاهنشاهی دفاع می کند و بدون این که اسمی از
خمینی ببرد، ندانسته مخالفین رژیم شاهنشاهی را دنباله رو حزب توده قلمداد می کند که این
امر موجب خشم و نفرت عجیب افراد حزب گردیده و برداشت افراد حزبی بر این است که دکتر
بقائی از نظر سیاسی 180 درجه تغییر کرده است.
نظریه یکشنبه: شنبه در جلسه مذکور شرکت نموده و با توجه بصداقت شنبه خبر صحت دارد
ضمنا گزارش مذکور نمایانگر این واقعیت است که اعلامیه چهارده صفحه ای اخیر دکتر بقائی
خطاب به دانشجویان مفید واقع نگردیده است.
چون افراد عقیده دارند که متن اعلامیه باید
خیلی تندتر از این باشد ولی دکتر بقائی حد اعتدال را در متن اعلامیه در رابطه با اعلامیه های
نظریه چهارشنبه: نظریه سه شنبه تأیید می گردد.
توضیحات سند:
1ـ جمعی از مردم تهران در حالی که زنان محجبه پیشاپیش آنان بودند، در میدان شهدای تهران تجمع کردند.
از
طرفی دولت شریف امامی به طور غافلگیرانه، از ساعت شش صبح در تهران، حکومت نظامی اعلام کرد.
در نتیجه مردم
بی پناهی که در این میدان تجمع کرده بودند و از اعلام حکومت نظامی اطلاعی نداشتند ،در حالی که راهی برای گریز
نداشتند و از هر طرف میدان مورد محاصره ارتش بود.
به طور دسته جمعی قتل عام شدند.
هفت هزار روز، ج2، ص 8 و 9
2ـ مقصود از منصور محمدرضا شاه می باشد.
منبع:
کتاب
مظفر بقایی به روایت اسناد ساواک - جلد دوم صفحه 550