تاریخ سند: 28 فروردین 1345
موضوع: تماس سروان حاج یوسف بیژن با اللهیار صالح
متن سند:
از: 20/ﻫ تاریخ:28 /1 /1345
به: 312 شماره: 1576 /20ﻫ
موضوع: تماس سروان حاج یوسف بیژن با اللهیار صالح
در ساعت 2100 روز 26 /1 /45 شخصی که خود را سروان بازنشسته حاج یوسف بیژن معرفی نموده است، ضمن مذاکرات خصوصی با اللهیار صالح اظهار نمود شیخ اسماعیل بوئینی معرف حضورتان هست. این شخص نظر به اعتمادی که مردم به او دارند در مسجد بوئین امام جماعت است، ولی یک نفر به نام شیخ رحیم که آنجا است به جهت مخالفت و دشمنی که با او دارد، عدهای را وادار کرده که گزارشاتی علیه او بدهند که مثلاً بالای منبر از فرهنگیان بدگوئی میکند و در روز عید غدیر هم گویا قرار بوده در آنجا نیایشی به عمل آید، ولی انجام نشده و شیخ رحیم هم از این موضوع سوءاستفاده نموده و به بخشداری و رئیس ژاندارمری گزارش میدهد که این شخص مانع از این کار شده. ضمناً بخشدار هم گویا با شیخ رحیم همدست است. بالاخره پرونده علیه شیخ اسماعیل بوئینی تنظیم میکنند و از طریق بخشداری و ژاندارمری به سازمان امنیت قزوین میفرستند. البته این مرد نه با من فامیل است و نه اینکه من در بوئینزهرا کاری دارم ولی چون واقعاً این مرد مظلوم واقع شده خواستم جنابعالی و دیگر آقایان که در دستگاه قدرتی دارند به دادش برسید.
اللهیار صالح سئوال نموده که این شخص فعلاً در کجا است؟ سروان بیژن پاسخ داد در تاکستان یا در قزوین یا جای دیگر در سازمان امنیت است و شاید به عرضتان رسیده باشد راجع به آن زمینی هم که به زور از صاحبش گرفته بودند و من گرفتم و به صاحبش پس دادم. اللهیار صالح در تأیید مطالب شخص فوقالذکر اظهار نمود شیخ اسماعیل واقعاً آدم خوبی است. چقدر این مردم بیانصاف هستند. اگر او نبود مسجد بوئین درست نمیشد و من هر کاری که بتوانم انجام میدهم. سروان بیژن در خاتمه گفت شیخ رحیم در زمان زلزله بوئین زهرا هم دعوائی راه انداخت که بالاخره به دستور تیمسار خسروانی1 او را گرفتند و کتکش زدند تا آدم شد. این شخص و همچنین نصرت حیدری اصولاً آدمهای ناراحتی هستند البته من با کمک آقایان ملک زاده. ثابت و رفقائی که در سازمان امنیت دارم اقداماتی کردهام.
نظریه. شماره تلفن سروان یوسف بیژن 73434 میباشد.
عیناً جهت اقدام به اداره 1- 312 ارسال میگردد. شماره 28 /1
به قزوین اطلاع داده شود.
همانطوری که در نسخه قبلی دستور دادهام در اجرای اوامر مدیریت کل اقدام کنید. 29 /1
در اجرای دستور مدیریت به ساواک قزوین اعلام گردید.
توضیحات سند:
1. پرویز خسروانى فرزند میرزاهاشم محلاتی(از مالکین و متنفذین محلات) در سال 1301 ش به دنیا آمد. باقر عاقلی سال تولد او را 1299ش نوشته است. او پس از تحصیلات مقدماتی به دبیرستان نظام رفت و سپس در سال 1319 وارد دانشکده افسرى شد. برادر بزرگ او، شهاب خسروانى از چهرههاى سیاسى سالهاى 1320 ـ 1332 و نماینده مجلس بود که با دکتر مصدق روابط حسنه داشت. برادران دیگر او مرتضى و عطاءاله از دولتمردان لشکرى و کشورى پس از کودتاى 28 مرداد 1332 بودند.
پرویز خسروانی که در کنار تحصیل به فعالیت های ورزشی، خصوصاً دوچرخه سواری میپرداخت، در دوران ولیعهدی محمدرضا پهلوی، با او ارتباط برقرار نمود و همین ارتباط موجبات ترقی او را فراهم کرد. در دوران دولت محمد مصدق، که درجه سرگردی داشت، با حمایت محمدرضا پهلوی، باشگاه ورزشى تاج را به راه انداخت. بنا برنقل حسین فردوست، در جریان قیام 30 تیر 1331ش، با همراهی شعبان جعفری، ورزشکاران خود را به سود مصدق و علیه قوام به خیابانها ریخت ولی چندی بعد، که بیگانگان برای کودتای 28 مرداد 1332 درحال برنامه ریزی بودند، به صف مخالفان مصدق پیوست و در حمله به خانهی مصدق شرکت نمود که به همین علت نیز بازداشت شد. دولت مصدق، قصد محاکمه او و شعبان جعفری را داشت که کودتا صورت گرفت و خسروانی نیز با درجه سرهنگی و مقام آجودان مخصوصی محمدرضا پهلوی، به توسعه باشگاه ورزشی خود مشغول شد.
با حضور گستردهی امریکائیها در ایران، پرویز خسروانی نیز برای آموزش به امریکا دعوت شد و پس از آن درجهی سرتیپی گرفت و در ژاندارمری دارای مقام و فرمانده ژاندارمری تهران شد و در همین جایگاه بود که زمین های بسیاری را به تصرف خود درآورد.
پرویز خسروانی که همواره مورد حمایت محمدرضا پهلوی بود، در سال 1345ش، درجه سرلشکری گرفت و در کابینهی امیرعباس هویدا، با عنوان معاون نخست وزیر، رئیس سازمان تربیت بدنی شد. سازمان تربیت بدنی، پیش از این، وابسته به آموزش و پروش بود و به همین علت، خسروانی با حفظ سمت، معاونت آن وزارتخانه را نیز دارا بود.
پرویز خسروانی در سال 1350ش، درجه سپهبدی گرفت و شغل سازمانی او، معاونت ژاندارمری کل کشور و ریاست مرزبانی بود.
همسر خسروانى، به نام ملیحه نعیمى، دختر عبدالحسین نعیمى، از مأمورین قدیمى اینتلیجنس سرویس و از کارگزاران اصلى تشکیلات بهائیت در ایران بود. در تاریخ 10 /7 /1345 ساواک تهران در گزارشی پیرامون او مینویسد: «دختر آقاى نعیمى که همسر سرلشکر خسروانى است، در چند سال قبل توانست به طور محرمانه شوهرش را به دین بهائى گرایش دهد. سرلشگر خسروانى، در حضور آقاى دکتر محمدعلى ورقا، استاد دانشگاه، که از بهائیان متعصب و یکى از روحانیون بهائیان است، با حضور آقاى نعیمى، رسماً به دین بهائى گرویده و قرار بر این شده که از لحاظ حفظ پرستیژ و شئون نظامى و برخى پستهایى که به وى محول گردیده، بهائى بودن وى از چهارچوبه دیوار خانوادگى تجاوز نکند.»
اختلافات پرویز خسروانی با غلامعلی اویسی در ژاندارمری، منجر به بازنشستگی خسروانی شد و پس از آن، وی با جلال آهنچیان به تأسیس کارخانه آجرپزی در اطراف تهران شراکت نمود و نام آن را «پرجلا» گذاشت.
وی قبل از پیروزی انقلاب اسلامی به انگلستان رفت و در لندن مقیم شد. اسناد پرویز خسروانی در کتاب مستقلی به چاپ رسیده است.
اسناد ساواک. پرونده انفرادى
ظهور و سقوط سلطنت پهلوى. جلد 2. نشر اطلاعات. ص 452 ـ 456
باقر عاقلی. شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران. ج 1. ص 612
منبع:
کتاب
اللهیار صالح به روایت اسناد ساواک-جلد دوم صفحه 299

