موضوع: مفقود شدن مجید بختیار نماینده مجلس شورای ملی۱
متن سند:
[گزارش خبر]
به: ۳۱۱ شماره: ۱۸۵۵/ ه
از: ۱۹/ ه تاریخ: ۱۱/۵/۴۸
موضوع: مفقود شدن مجید بختیار نماینده مجلس شورای ملی۱
آقای محمدعلی شریعتی آموزگار روستای بن (از توابع چهارمحال) گفت چند روز پیش دو نفر از اقوام کرمپور مالک در بارده که خانهای ایل چهارلنگ میباشند در بن به خانه یکی از دوستانم آمده بودند و صحبت از مجید بختیار به میان آمد دو نفر ۱ فوق میگفتند که هواپیمای مجید بختیار به خودی خود سقوط نکرده است بلکه مانند حاج ایلخانی۲ و سپهبد آریانا۳ نظر شاهنشاهی آریامهر از او برگشته بود زیرا مجید بختیار محبوبیتی بین ایل بختیاری داشت و اضافه نمودند که تازگیها چند نفر از کلانتران و بستگان حاج ایلخانی را از بین بردهاند که یکی از آنها ابوالفتح خان باردهای میباشد ضمناً چند نفر از خوانین بختیاری را هم توقیف کردهاند.
نظریه منبع: از آقای شریعتی سوال گردید که نام دو نفری که در مورد فوق صحبت کردهاند چیست توضیح داد اسامی آنان به خاطرم نمیباشد زیرا پس از معرفی و آشنائی نام آنان را حفظ نکردم.
نظریه رهبر عملیات:
۱- اینکه گفته شده مجید بختیار محبوبیتی بین ایل داشت چندان صحیح نمیباشد.
۲- اخیر شایعاتی مبنی بر توقیف چند نفر از خوانین بختیاری شایع گردیده است.
۳ - ابوالفتح نامور باردهای ساکن حوزه استحفاظی این ساواک نمیباشد و فوت او طی شماره ۳۶۹۳/۱۰ه - ۷/۵/۴۸ ساواک اصفهان به این سازمان اعلام گردیده است.
۲- در مور مجید بختیار نظر آن اداره کل را به خبر فوت مجید بختیار در روزنامه کیهان مورخه ۹/۵/۴۸ معطوف میدارد.
توضیحات سند:
۱- مجید بختیار بختیاریها نماینده دوره ۲۱ و ۲۲ اردل به سال ۱۳۰۰ شمسی متولد شد. لیسانس حقوق را از دانشگاه تهران اخذ کرد و سپس از دانشگاه سوربن فرانسه دیپلم حقوق گرفت. در ۱۳۲۸ ش معاون فرمانداری بختیاری شد. و مدتی هم مأمور سرکوب طوایف متمرد علیه دولت در کهگیلویه بود. ریاست افتخاری فدراسیون وزنه برداری کشور و نائب رییس فدراسیون بین المللی را عهدهدار بود. سرانجام به واسطه حادثه سقوط هواپیما در دریای خزر به سال ۱۳۴۸ ش درگذشت. در کتاب «ظهور و سقوط سلطنت پهلوی»، روایت فردوست از ماجرا به این صورت است که «پالانچیان از خانوادههای بسیار متمول ارامنه ایران بود و نمیدانم که اشرف برای اولین بار او را کجا دید که به شدت عاشقش شد... پالانچیان به عشق اشرف جواب منفی داد اشرف میبیند که التماس فایدهای ندارد به ساواک دستور دستگیری او را میدهد که شاید بترسد و رام شود. لذا او را گرفتند و پس از یک ماه به دستور اشرف آزادش کردند (لابد تصور کرده بود که تنبیه شده و دیگر دستورش را اطاعت میکند. پس از این جریان، اشرف به فردی به نام مجید بختیار، که فامیل ثریا (اسفندیاری) بود و با پالانچیان صمیمیت داشت، دستور میدهد که من در نوشهر یک میهمانی میدهم و تو پالانچیان را به آنجا بیاور، ولی نگو که من در میهمانی هستم.
پالانچیان دارای یک هواپیمای دوموتوره شخصی بود که با این هواپیما به اتفاق مجید بختیار به نوشهر میرود. در میهمانی، اشرف خودش را نشان نمیدهد و به دستور او، مجید بختیار به اتفاق عدهای دختر پالانچیان را مست میکنند و سپس او را به اتاق طبقه بالا میبرد. در اتاق، ناگهان اشرف ظاهر میشود. با دیدن او مستی از سر پالانچیان میپرد. اشرف به پای پالانچیان میافتد و التماس و گریه میکند که به من رحم کن، دارم از عشق تو از بین میروم. ولی پالانچیان او را از خود دور میکند و باز جواب رد میدهد. اشرف هم عصبانی میشود و باحالت خشم از او جداً میشود و میگوید: «بسیار خوب، دیگر با تو کاری ندارم!» و از اتاق خارج میگردد. او به اتاق دیگری که ۲-۳ نفر از دوستانش بودهاند میرود و در آنجا به مأمورین ساواک دستور میدهد که هواپیمای پالانچیان را دستکاری کنند. یکی دو ساعت بعد، پالانچیان که سردرد داشته مجید بختیار را برمی دارد و برای هواخوری به کنار دریا میبرد و ناگهان هوس میکند که سوار هواپیما شود. در این موقع هواپیمای پالانچیان توسط ساواک دستکاری شده بود و مجید بختیار هم اطلاع نداشت، ولی تصور اشرف این بود که پالانچیان فردا صبح به تهران پرواز خواهد کرد و در راه با کوه تصادم خواهد نمود و مرگش طبیعی جلوه خواهد کرد.
ولی پالانچیان همان شب هوس پرواز روی دریا میکند و به اتفاق مجید بختیار سوار میشوند. هواپیما پس از چند کیلومتر پرواز ناگهان سقوط میکند و هر دو کشته میشوند. (ظهور و سقوط، ج۱، ص۲۳۵) روزنامه کیهان شماره ۷۸۰۷ مورخ ۹/۵/۴۸زیر عنوان «لاشه هواپیمای گمشده پیدا شد» احتمال تمام شدن سوخت و وجود مه غلیظ را علت احتمالی سقوط هواپیما اعلام نموده و به عنوان احتمال دوم مطرح کرده که امکان دارد هواپیما دچار سانحه شده و آن گاه سقوط کرده باشد.»
۲- حاج ایلخانی نامی است که ساواک در مکاتبات خود، برای تیمور بختیار به کار میبرده است.
۳- ارتشبد بهرام آریانا (حسین معتمدی منوچهری) متولد ۱۲۸۵ شمسی در تهران، از امرای رژیم طاغوت که مناصبی از قبیل فرماندهی تیپ مهاباد، فرماندهی لشکر گارد شاهنشاهی، فرماندهی نیروی زمینی، ژنرال آجودان شاه و ریاست ستاد بزرگداشت ارتشباران را به عهده داشته است. از فرازهای مهم در کارنامه وی میتوان مشارکت در کودتای ۲۸ مرداد و سرکوب قیام عشایر جنوب در سال ۴۲ (با شیوههای خشن از جمله بمباران شدید مناطق عشایری را میتوان نام برد. به دنبال جاه طلبیها و هرزگیهای اخلاقی آریانا و از طرفی شایعه مبنی بر قصد کودتا، آریانا در سال ۴۸ از سمت ریاست ستاد ارتش (عالیترین پست نظامی کشور) کنار گذاشته شد که این امر به اختلاف نظر او با شاه تعبیر گردید. هرچند در مراسمی که دو ماه بعد برای خنثی کردن شایعات که موضوع تحت تعقیب قرار گرفتن و حتی اعدام وی نیز در افواه عمومی، مطرح شده بود، با تجلیل از آریانا و اعلام مراتب رضامندی ملوکانه از خدمات وی، شایعات کاهش یافت. آریانا که در دورهی ۷ سالهی منتهی به انقلاب اسلامی، در پاریس به سر میبرد از سوی سرویسهای غربی، از سایر عناصر نظامی ورشکسته رژیم گذشته فردی جاه طلبتر ارزیابی گردیده و با وعده سقوط قریب الوقوع نظام نوپای اسلامی و با اعتبار یک میلیون دلاری در رأس یکی از نخستین گروههای سلطنت طلب قرار گرفت که با همکاری اویسی، خرابکاری مسلحانه را در مرزهای شمال غربی ایران هدف قرار داده بود. و پس از چندی میان آریانا و اویسی اختلاف پدید آمد. به نوشته نشریات ضدانقلاب خارج از کشور، پس از دریافت ۸ میلیون دلار وجه از سرویسهای اطلاعاتی غرب، در هتل بزرگ آنکارا میان ژنرالها و همسرانشان بر سر تقسیم همان پول اختلاف در گرفت و به نزاع آنان انجامید. آریانا در خرداد ۱۳۶۴ در سن ۸۰ سالگی در بیمارستان نظامی پاریس درگذشت. (کتاب رجال عصر پهلوی، ارتشبد بهرام آریانا به روایت اسناد ساواک، مرکز بررسی اسناد تاریخی، ۱۳۸۱)
منبع:
کتاب
انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک/ استان چهارمحال و بختیاری صفحه 24