تاریخ سند: 13 اسفند 1342
گزارش اطلاعات داخلی
متن سند:
شماره : 1420 / ن
موضوع : دکتر عباس ریاضیاستاد دانشگاه
تهران
دکتر عباس ریاضی استاد دانشگاه تهران
که با دکتر بقائی و سید ضیاءالدین
طباطبائی1 ارتباط خصوصی دارد، می گفت
در جلساتی که بعضی اوقات با دکتر بقائی و یا با
سید ضیاءالدین طباطبائی داشته است،
هنگام بحث پیرامون اجرای برنامه اصلاحات
ارضی عقیده سید ضیاءالدین و دکتر بقائی
این بوده که کشور ایران به علت داشتن اراضی
وسیع و زبانهای محلی گوناگون، آذربایجانی،
کردی، گیلانی، لری، عرب و نظائر آن محکوم
است که با رژیم سلطنتی اداره شود و یک نفر به نام شاهنشاه تسلط خود را بر عموم طوایف
مذکور که با هم کمتر هم آهنگی و هم فکری دارند حفظ نماید.
برای این که رژیم سلطنت در
ایران برقرار بماند، باید عواملی که موجب استحکام مبانی سلطنت می باشند پا برجا باشند و این
عوامل عبارتند از مالکیت و روحانیت که هر دو دسته در طول چندین هزار سال تاریخ سلطنتی،
زیردستان، پیروان و مریدان خود را وادار کرده اند این سنت ملی را مانند یک فریضه دینی
محترم بشمارند و در حفظ آن در مقابل تجاوز و تبلیغ بیگانه کوشا باشند.
سید ضیاءالدین طباطبائی گفته است، اگر مالکین و یا روحانیون از وظیفه خود عدول کرده
نسبت به رعایا و زیردستان ظلم و ستم روا می دارند باید از ظلم و ستم آنها جلوگیری کرد و
عوامل فساد را در این طبقه از بین برد وگرنه اگر قرار شود اصولی که در طول تاریخ موجب
استحکام مبانی سلطنت و در نتیجه، حفظ استقلال ایران شده، از بین برود دیگر نمی توان به
بقای قطعی رژیم سلطنت در قرن اتم، امیدواری کامل داشت، هم اکنون هشتاد درصد
روشنفکران ایران چه آنهائی که در کشور ما درس خوانده اند و یا افرادی که در اروپا و آمریکا
تحصیل کرده اند اگر به روحیه آنها پی ببریم خواهیم دید که سلطنت را امر زایدی می دانند و
می گویند مملکت باید با نظر و آرا مردم اداره
شود نه از طریق به ارث رسیدن سلطنت از
یک مقام به مقام دیگر.
دکتر ریاضی می گفت
از نظر دکتر بقائی و سید ضیاءالدین، بهترین
راه برای اصلاح مالکیت در ایران این است که
دولت، خود از طریق سدسازی و حفر
چاههای عمیق اقدام به عمران و آبادی نماید
و کشاورزانی را که از کار کردن در اراضی
مالکین رضایت ندارند در این برنامه عمران و
آبادی مشارکت دهند و از راه ایجاد رقابت با
مالکین هم برای بیکاران کار تهیه کنند و هم
مالکین را وادار سازند تغییری در وضع زندگی
دهقانان بدهند.
دکتر ریاضی اضافه کرده مقامات انگلیسی که
مطالعات دقیقی در روحیه مردم ایران دارند و
علاقه[مند] به حفظ رژیم سلطنتی در ایران می باشند، با از بین بردن قدرت مالکیت و روحانیت
در ایران نظر موافق ندارند و سرنوشت کشور عراق که بعد از تغییر رژیم، کردها درخواست
استقلال کردند، می تواند نمونه ای برای همین اصل تلقی شود.
دکتر بقائی گفته است اگر امروزه،
توده غیر روشنفکر، اعتقاد به مقام سلطنت دارد برای این است که هنوز به مبانی ملی و مذهبی
پای بند است و شاهنشاه را سایه خدا می داند ولی اگر طریق سرکوبی روحانیت و مالکیت ادامه
یابد و تسلط معنوی افراد، در توده مردم از بین برود، [همچنان که ]افکاری که در بین طبقه
روشنفکر ما بوجود آمده و امروز مجبوریم دانشگاه خود را به زور پلیس و مأمورین خفیه و تهدید
اداره کنیم، این وضع در همه نقاط کشور عمومیت خواهد یافت و معلوم است در آن صورت چه
خطری متوجه کشور ما خواهد شد.
باید به جای مبارزه با مالکیت و روحانیت درصدد اصلاح
وضع مالکیت و روحانیت برآمد.
دکتر بقائی همچنین گفته است من چند سال قبل با کمپانی انگلیسی که عملیات حفر
چاههای عمیق را در پاکستان انجام می دهد، مذاکره کردم و گفتم شما تاکنون در نظر مردم ایران
مردمی غارتگر و خرابکار معرفی شده اید، برای این که محبوبیتی در افکار عمومی ایران پیدا
کنید، بیائید با تشکیل کنسرسیومی جهت
حفر چاههای عمیق در ایران اراضی بایر را
آباد کنید و هزینه اینکار را از درآمدی که در
نتیجه عمران و آبادی به دست می آید،
تحصیل نمائید، این عمل شما موجب
می گردد مالکین ایران تغییری در وضع کار
خود بدهند و نسبت به رفاه حال کشاورزان
قدمهائی بردارند و شما نیز از راه
سرمایه گذاری در راه عمران و آبادی ایران
محبوبیتی پیدا خواهید کرد.
دکتر بقائی در پایان اضافه کرده است کمپانی
انگلیسی مذکور می گفت به من اجازه دهید
راجع به این موضوع مطالعه کنم.
بعد از مدتی
به من جواب داد دولت انگلستان با انجام این
برنامه در ایران موافقت دارد و شما می توانید
در این خصوص هر گونه اقدامی که صلاح می دانید، انجام دهید.
دکتر بقائی علاوه کرده من با
مهندس شریف امامی نخست وزیر وقت این مطلب را در میان گذاشتم، او کاملاً با اجرای چنین
نقشه ای روی موافق نشان داد و حتی در جلسات هیأت دولت نیز مطرح گردید ولی این خبر
موقعی که به گوش آمریکایی ها رسید و فهمیدند که دولت مهندس شریف امامی در فکر اجرای
چنین طرحی با نظر انگلیسها می باشد، با دولت او بنای مخالفت را گذاشتند و با سقوط حکومت
او اجرای این نقشه عملی نشد و دکتر امینی و دکتر ارسنجانی برنامه تقسیم ارضی و اصلاحات
ارضی را پیش کشیدند که شعار آزاد شدن دهقانان آن را، همه دیده ایم ولی آیا این آزادی و این
تبلیغات تا چه درجه زندگی کشاورزان را بهبود خواهد بخشید باید منتظر آینده بود.
توضیحات سند:
1ـ سید ضیاءالدین طباطبائی: یکی از عوامل اصلی کودتای 1299 ه ش و نخست وزیر کودتا بود.
در سال 1268 ه
ش در شیراز متولد شد.
پدرش «سید علی آقا یزدی» یک سال پس از تولد او برای خدمت در دربار مظفرالدین میرزا
ولیعهد، عازم تبریز شد و سید درهمین شهرستان به تحصیل ادامه داد و بعد از فراگیری زبانهای فارسی و عربی به
آموختن زبانهای فرانسه و روسی پرداخت.
بعد از مراجعت به شیراز از پانزده سالگی شروع به نوشتن مقالاتی در
روزنامه های شیراز و در 27 سالگی، به انتشار روزنامه ای به نام «ندای اسلام» در شیراز مبادرت نمود.
به علت انتشار
مقالات تند و کوبنده علیه حکام وقت، مورد سوء قصد قرار گرفت.
بعد از این واقعه به تهران آمد و در سال 1293 روزنامه
«شرق» را در تهران منتشر و بعد از توقیف، روزنامه «برق» را به جای آن منتشر کرد، که آن هم توقیف و تعطیل گردید.
سید ضیاءالدین بعد از سفری به خارج در سال 1295 به تهران مراجعت و به انتشار روزنامه جدیدی به نام «رعد» مبادرت
نمود و در دوره جدید روزنامه نگاری خود طرفدار سرسخت سیاست انگلستان و رئیس الوزرای مورد علاقه آنها یعنی
«وثوق الدوله» بود.
در سال 1298 ه ش وثوق الدوله قرارداد معروف 1919 میلادی را با انگلیسیها منعقد نمود.
که عملاً
ایران را تحت الحمایه انگلیس قرار می داد که با مخالفت های ملی شدیدی در مجلس و افکار عمومی مواجه شد.
سید
ضیاءالدین یک تنه به دفاع از این قرارداد پرداخت و دهها مقاله در حمایت از این قرارداد در روزنامه رعد منتشر کرد.
سید ضیاءالدین داوطلب اصلی مورد نظر انگلیسیها برای ریاست دولت کودتا بود، ولی چون در مقابل رضاخان قرار
گرفت، در روز چهارم خرداد 1300 ه ش، سه ماه پس از تصدی مقام نخست وزیری، از این سمت عزل و از ایران اخراج
شد.
ابتدا به اروپا و سپس به فلسطین رفت.
دوران تبعید او بیش از 22 سال به طول انجامید.
سید ضیاء بعد از اشغال
ایران از طرف نیروهای روس و انگلیس در سال 1322 ه ش به ایران بازگشت و حزب «اراده ملی» را تشکیل داد.
در
دوره چهاردهم مجلس شورای ملی از حوزه انتخابیه یزد به مجلس رفت و دکتر مصدق با اعتبار نامه وی مخالفت نمود.
در اوایل سال 1330 ه ش پس از ملی شدن نفت مجددا داوطلب مقام نخست وزیری شد ولی دکتر مصدق به
نخست وزیری رسید.
سید ضیاء سرانجام در سال 1348 در هشتاد سالگی در سعادت آباد تهران درگذشت.
منبع:
کتاب
مظفر بقایی به روایت اسناد ساواک - جلد دوم صفحه 173