تاریخ سند: 8 آبان 1342
موضوع: غلام یحیی دانشیان
متن سند:
شماره: 362 /315
بطوریکه شنیده شده غلام یحیی دانشیان سعی دارد که کمیته مرکزی حزب توده در خارج از کشور را در اختیار گرفته و برای رسیدن به این منظور سعی می نماید که ایرج اسکندری را که از مخالفین سرسخت فرقه دموکرات می باشد از کمیته مرکزی اخراج کند بدیهی است که بعد از تشکیل پلنوم یازدهم مطلب فوق روشن خواهد شد.
1
در پرونده ایرج اسکندری بایگانی شود 11 /8 /42
توضیحات سند:
1 .
حسن نظری درباره وی می نویسد: « غلام پسر یحیی در سراب چشم به جهان گشود و در نوجوانی با پدرش برای کار در کانهای نفت به باکو رفت.
در آنجا او به عضویت سازمان جوانان کمونیستی به نام «کامسامول» و سپس حزب کمونیست درآمد.
او با فعالیتش در میان کارگران، بویژه کارگران ایرانی، توانست اعتماد سازمانهای حزبی و دولتی شوروی را جلب نماید.
بهطوری که به مقام شهردار صابونچی، مهمترین بخش نفت خیز باکو، گمارده شد.
هنگام بیرون راندن ایرانیان از آذربایجان شوروی (1937-1938) او را نیز به ایران فرستادند.
برای اینکه رفتن او، که فردی شناخته شده بود، به ایران توجیه گردد شایعه پخش کردند که او پول شهرداری را گرفته و به ایران فرار کرده است.
گویا به وی ماموریتی نیز داده بودند.
زیرا پس از آتش زدن قورخانه ارتش در خیابان خیام در سال 1318 (یا 1319) او را نیز که در میانه بود بازداشت کرده و به تهران آوردند.
اما نتوانستند ارتباط وی را با گروه خرابکار ثابت نمایند.
با اشغال ایران او نیز آزاد شد و در سراب و میانه به فعالیت حزبی می پردازد شورویها چند واگن باربری راه آهن ایران را، که کاملاً در دست آنها بود، به وی دادند تا او با بهره گیری از آن برای بردن بارهای بازرگانان درآمدی داشته باشد و بتواند هزینه سازمانهای حزب توده در آذربایجان را برآورده سازد.
او با قدی بلندتر از متوسط، چشمانی نیمه آبی و سبیل چهارگوش چارلی چاپلینی همواره در برخورد با دیگران لبخندی نشان می داد که چهرهاش را پسندیده میکرد.
زبان تودهها را به خوبی می دانست و میتوانست با سخنرانیش آنها را جلب نماید و این هم از تجربه ای بود که در میان کارگران نفت باکو به دست آورده بود.
بنا به گفته اش او خدمت سربازی را نیز در ارتش شوروی گذرانده و درجه ستوانی احتیاط داشت».
(حسن نظری.
گماشتگیهای بدفرجام.
لندن: مرد امروز.
1371، ج 1، ص 71-72).
دانشیان در واپسین سالهای پیش از انقلاب به علت بیماری و کهولت از فعالیت کناره گرفت و صدر افتخاری فرقه شد امیرعلی لاهرودی به عنوان دبیر اول امور فرقه را به دست گرفت.
دانشیان در حوالی 1362 درگذشت.
او دارای پسری به نام نادر دانشیان است که با مقامات حزبی آذربایجان شوروی رابطه نزدیک داشت.
منبع:
کتاب
چپ در ایران - حزب توده در آلمان شرقی به روایت اسناد ساواک صفحه 96