تاریخ سند: 23 دی 1341
موضوع : سخنرانی سیدمحمود طالقانی در مسجد هدایت
متن سند:
شماره : 1892 / س ت / 2
ساعت 1930 روز 21 /10 /41 آقای سیدمحمود طالقانی در مسجد هدایت
واقع در خیابان اسلامبول به منبر رفت و درباره مبعث حضرت رسول و تولد
حضرت حجت مفصلاً سخنرانی نمود و ضمن صحبت خود مردم را به اتحاد و
یگانگی دعوت می کرد و به حضار توصیه می کرد که از تحریکات و وسوسه
شیطان برحذر باشند.
در
مورد تحریکات شیطان
مثلی زد و گفت اقبال شاعر
معروف پاکستان راجع به
شیطان مقاله ای بدین توضیح
دارد.
روزی شیطان بزرگ
شیاطین کوچک را دور خود
جمع نموده و از فعالیت هر
یک سئوالاتی نمود و
شیطانهای کوچک
فعالیتهایی که در مورد اغواء
مردم نموده بودند توضیح
دادند.
یکی از شیاطین گفت
من از اغواء و تحریک فرد
فرد بشر دست کشیدم و
مدتها زحمت کشیدم فرد
دیکتاتور و مستبدی را بر مردم مسلط نموده ام که هر کاری دلم بخواهد از قبیل
اشاعه جور ـ فساد به دست او انجام می دهم مدتی دیگر مجددا شیطان بزرگ
شیطانهای کوچک را جمع نمود و درباره فعالیت آنها سئوالاتی نمود و هر یک
بیلان کار خود را دادند ولی همان شیطان غمگین بود شیطان بزرگ از وی سئوال
می کند چرا غمگین هستی؟ جواب می دهد مدتها زحمت کشیدم مرد مستبد و
دیکتاتوری را بوجود آوردم و او هم مطیع من بود ولی مردم سروصدا راه
انداخته اند می گویند ما استبدادی نمی خواهیم باید مشروطه داشته باشیم و
عده ای بر ما حاکم باشند.
شیطان بزرگ به او گفت ناراحت نباش اگر قبلاً یک نفر
دیکتاتور بوده و منظورت را اجرا می کرده است فعلاً چند نفری با هم جمع
می شوند همان دیکتاتوری را به همان ترتیب که خودت می خواهی اجرا می کنند.
مثل مملکت ما (خنده شدید حضار) شیطان بزرگ پس از مدتی باز شیطانهای
کوچک را جمع نمود و از هر یک سئوالاتی نموده است یکی از شیاطین گفت
قربان آن طرف دنیا مثل این که سروصدایی است و شخصی پیدا شده است به نام
مارکس که قوانین مشروطه را باطل می داند و قواعد مخصوصی به وجود آورده
است شیطان بزرگ قهقهه ای
زد گفت او را من وادار کردم
تا قوانینی بوجود آورد که
روی قوانین او همیشه جنگ
و اختلاف باشد.
سپس
شیطان بزرگ گفت ما همه را
می توانیم اغفال کنیم و هیچ
چیز نمی تواند ما را از بین
ببرد مگر کتابی که به وسیله
مردی به نام محمد(ص) که
از جزیره العرب ظهور کرده
است هر وقت صدای قرآن
بلند شود ما باید عقب نشینی
کنیم و به شیطانهای کوچک
توصیه نمود باید جملاتی
درست کرد و آب طلاکاری
نمود که ظاهر مثل قرآن باشد و باطنا معنی دیگری داشته باشد.
سپس اشاره به
دولتها کرده است که اینها تحریک شده شیاطین هستند و به تحریک آنها مرتکب
هزاران اعمال ناشایسته می شوند و اگر آنها مسلمان بودند و مورد اغفال شیاطین
نبودند برای چه علما اسلام این همه اعلان در مورد منع دخالت نسوان در انجمنها
نمودند نگذاشتند در روزنامه چاپ کنند ولی سرفلان فاحشه را بریدند هر روز
در روزنامه می نویسند و این قدر هیاهو کردند اگر اینها تا به امروز متظاهر به دین
بودند ولی مخالفت آنها با علما اسلام دیگر بر احدی پوشیده نیست که اینها به
دین اسلام اهمیت نداده و اعتنایی ندارند.
در خاتمه یک خطبه از نهج البلاغه را قرائت نمود و درباره ظهور
حضرت صاحب(ع) مطالبی ایراد نمود.
ضمنا قبل از آقای طالقانی دانشجویی
در مورد ظهور حضرت حجت و اتحاد مسلمانها مطالبی از روی نوشته قرائت نمود.
جمعیتی که در مسجد
اجتماع نموده بودند در حدود 1000 نفر بود.
بخش / 2 23 /10 /41
1ـ اطلاعیه شود
2ـ در گزارش روزانه درج گردد
23 /10 /41
توضیحات سند:
تاریخ : 21 /10 /41
بعدازظهر روز جمعه گذشته
21 /10 /41، عده ای در حدود
یکهزار نفر از طبقات مختلف
مردم، در مسجد هدایت حضور
داشتند.
ابتدا یاسری، (معمم)،
درباره تولد حضرت حجت
صحبت نمود و ضمن سخنان
خود، گفت: عده ای زن ـ که در
حدود سی یا چهل نفر می شوند ـ
دور هم جمع شده و درباره
آزادی حقوق خود ـ که در
اجتماع از بین رفته است ـ
صحبت کرده اند و این
روزنامه های مزدور هم، با آب و
تاب و تیتر درشت، مطالب آنها
را نوشتند.
ولی این زنها ـ که به
اصطلاح خودشان، دلشان به
حال اجتماع زنان ایران
می سوزد ـ در دو سال پیش ـ که
برای خدمت به بیماران جذامی،
دو نفر زن خواسته شد ـ حتی
یک نفر از این بانوان حاضر به
این کار نشد و دو زن راهبه
مسیحی، از کشور خارج آمدند
و هنوز در آنجا کار می کنند!
نامبرده، در خاتمه به مطبوعات
حمله کرد و گفت: بعضی از این
روزنامه ها، علما را رجاله و دعا
نویس خواندند.
بعد سیّدمحمود
طالقانی، به منبر رفته و ضمن
تائید سخنان یاسری، اظهار
داشت: یک نفر قزاق را مامور
آذربایجان کرده اند و علمای
آنجا، دیگر نمی توانند آزادی
داشته باشند.
این افسر، با شدت
هر چه تمامتر، جلو هر گونه
آزادی آنها را گرفته است.
بعد
نامبرده، اشاره به بهائیها کرده،
گفت: دولت، دست بهائیها را باز
گذاشته و تلویزیون را در اختیار
آنها قرار داده است.
سیّدعلی
محمّد باب، در زمان روسیه
تزاری و به وسیله آنها، برای
ما ملت به وجود آمد.
بعد هم انگلیسها، از آن حمایت
کردند.
نامبرده، در خاتمه
سخنان خود، اظهار داشت: ما
منتظر ظهور حضرت
صاحب الزمان، رهبر بزرگ
هستیم؛ تا دنیا پر از عدل و داد
شود و پلیدیها از بین برود.
در
ساعت 10:21 جمعیت، متفرق
شد.
ضمنا در این مسجد، روز
پنجشنبه 20 /10 /41 نیز،
عده ای در حدود 250 نفر، جهت
استماع سخنان سیّدمحمود
طالقانی، اجتماع داشتند.
نامبرده، اظهار داشته: در اجتماع
ما، به جای کارهای خیر و
شایسته، دروغ رواج دارد.
ملت
ما، در قدیم زیر یوغ استعمار
بود و حالا استعمار نمی گذارد که
مردم، متحد شوند.
عده ای زن ـ
که در حدود چهل نفر هستند ـ در
آرامگاه رضاشاه جمع می شوند
و داد از آزادی زنان می زنند و
می گویند: ما محروم اجتماع
هستیم.
آیا در ایران، فقط سی یا
چهل زن است یا ده ملیون زن
دیگر هم می باشد؟ بر اولیای
امور است که ملت را در یک
جبهه واحد متمرکز کنند و از
نیروی آنها، برای ایجاد یک
مملکت مترقی و آباد استفاده
کنند و این القاب و دروغگویی
و قسم خوردن ـ که در ملت ما
رواج یافته ـ در این اجتماع،
برای همیشه از بین برود.
نامبرده، در خاتمه سخنان،
درباره مردان خدمتگذار و
کسانی که به ملت و مملکت
خدمت می کنند، از خداوند
یاری طلبید و از خدا خواست که
کسانی را که باعث سرشکستگی
ملت و مزدوران اجانب هستند،
محو و نابود کند.
منبع:
کتاب
آیتالله سید محمود طالقانی به روایت اسناد ساواک - جلد اول صفحه 336