آغاز فعالیتهای تشکیلاتی و تنظیم سازمانهای جبهه ملی بر اساس اصول علمی تشکیلاتی حزب سوسیالیست با توجه بضرورتهای تاریخی انحلال خود را اعلام میکند
متن سند:
یک مرحله جدید
در حیات سیاسی جبهه ملی
آغاز فعالیتهای تشکیلاتی و تنظیم سازمانهای جبهه ملی بر اساس اصول علمی تشکیلاتی حزب سوسیالیست با توجه بضرورتهای تاریخی انحلال خود را اعلام میکند
تجدید فعالیت جبهه ملی و نظری به نتایج مبارزات آن از ۳۰ تیر ۱۳۳۹ تا بامروز- آیا پیروزیهای درخشان اخیر با توجه بجمیع امکاناتی که در اختیار جبهه ملی بوده است حداکثر ممکن را نشان میدهد؟- فقدان تشکیلات و عوارض آن- بین تکیه بر احساسات مردم تا تکیه بر نیروی متشکل آنها فاصله عمیقی وجود دارد- چگونه باید بر نیروی مردم متکی شد؟ - تعریف تشکیلات- مسئله وحدت سازمانی جبهه ملی- مسئله احزاب- تعریف حزب و جبهه- احزاب جبهه ملی بر کدام یک از طبقات اجتماع تکیه دارند؟- نظری بمبانی ایدئولوژیک احزاب ملی- نظری به هدفهای جبهه ملی و مبانی ایدئولوژیک آن تأمین وحدت سازمانی جبهه ملی از چه طریقی میسر است- وحدت سازمانی جبهه ملی یک ضرورت تاریخی است- وظیفه احزاب ملی در قبال این ضرورت تاریخی چیست؟- حزب سوسیالیست انحلال خود را اعلام میدارد و سایر احزاب ملی را به پیروی از همین رویه دعوت میکند.
تجدید فعالیت جبهه ملی- بعد از انتشار نامه سرگشاده جناب آقای اللهیار صالح در خرداد ماه ۱۳۳۹ و جنب و جوشهائی که بدنبال آن ایجاد شد در سیام تیر ماه سال گذشته جبهه ملی تجدید فعالیت خود را طی اعلامیه کوتاهی باطلاع عموم رسانید و از آن تاریخ با استفاده از موقعیت خاص سیاسی و با توجه بموضوع انتخابات مجلس شورای ملی- مبارزات دامنهداری تحت رهبری شورای مرکزی جبهه ملی صورت گرفت که کم و کیف آن بر همه آشکار است. تحولات اوضاع بینالمللی از طرفی و بنبستهائی که هیئت حاکمه فاسد در آن گرفتار است و بخصوص موقعیت خاصی که در اثر پیش آمدن امر انتخابات در مملکت پدیدار گشت و عوامل اجتماعی و سیاسی دیگر سبب شد که جبهه ملی بتواند علیرغم مشکلات داخلی خود و بعضی بینظمیها به پیشرفتهای سریع نایل آید و گروههای بیشماری از مردم کشور را بمیدان مبارزه بکشاند. پس از هفت سال خفقان برای نخستین بار تودههای انبوهی از مردم که امیدهای خود را بازیافته بودند با اعتماد کامل نسبت به جبهه مقدس ملی در میدان مبارزه گام گذاردند و تا آنجا که در قوه داشتند از فداکاری و تلاش و جد و جهد دریغ نورزیدند. انتشار اعلامیههای پی در پی جبهه ملی (که در سختترین شرایط و با فقدان وسایل لازم تهیه و نشر میشد) و تشکیل جلسات متعدد در دانشگاه و اجتماعات چندین ده هزار نفری در محل باشگاه جبهه ملی و جلسات سخنرانی که علیرغم محدودیتها و فشارهای غیرقانونی دستگاه حاکمه صورت میگرفت- تحصن بیسابقه سران جبهه ملی و اعتصاب و تحصن بینظیر دانشجویان دانشگاه و مقاومت شگفتآور آنها در برابر فشارهای هیئت حاکمه- تعطیل عمومی و یکپارچه بازار تهران و شنبه ۲۱ بهمن ۱۳۳۹ و نیز مبارزات پرارزش و تاریخی مردم کاشان که به پیروزی درخشان آنها منجر شد و بالاخره مبارزات دانشجویان و سایر افراد مردم در اصفهان- آبادان- تبریز- مشهد- شیراز و سایر نقاط هریک بنوبه خود نمونهای از عمق نفوذ جبهه ملی در میان تودههای ملت ایران و نشانهای از پیشرفتهای بزرگی بود که در مدتی قلیل بدست آمد تا آنجا که امیدهای خفته یکباره بیدار گشت و انظار جهانیان بار دیگر بسوی این سرزمین کهنسال دوخته شد.
نظری به تاریخ مبارزات چند ماه اخیر- مبارزات جبهه ملی از سیام تیر ماه سال قبل تا بامروز نتایج درخشانی ببار آورد که میتوان آن را بشرح ذیر خلاصه کرد:
1۔ جبهه ملی در داخل و خارج کشور به عنوان یک قدرت سیاسی موجود شناخته شد. جریان این مبارزات وسیع که در سختترین شرایط صورت میگرفت نشان داد که جبهه ملی یک قدرت سیاسی واقعی است و به این ترتیب بر تبلیغات سوء دشمنان مملکت که سعی میکردند وانمود سازند در ایران یک قدرت ملی وجود ندارد یکباره قلم بطلان کشیده شد.
۲- مبارزات چند ماه اخیر نه تنها موجودیت جبهه ملی را نشان داد بلکه عمق و وسعت دامنه نفوذ آن را در میان قشرهای مختلف جامعه ظاهر ساخت و معلوم نمود که جبهه ملی تا چه میزان در افکار عمومی دارای نفوذ و اعتبار است. جهانیان دیدند که جبهه ملی بتمام معنی کلمه از حمایت اکثریت قریب باتفاق افراد ملت برخوردار است و قشرهای وسیعی از جامعه طرفدار هدفهای آن هستند و در راه تحقق آن هدفها حاضرند بمشکلات گوناگون تن در دهند. به عبارت دیگر جبهه ملی به عنوان تنها جریان سیاسی ایران شناخته شده که از اعتماد کامل مردم این مملکت برخوردار است.
۳- در اثر مبارزات چند ماه اخیر پایههای فکری نهضت ملی ایران در نسل جوان تحکیم یافت. دستگاه حاکمه تصور میکرد که با گذشت هفت سال دوره خفقان و جلوگیری از فعالیتهای ملی- نسلهای جوان را از پیروزیها و افتخارات گذشته بیخبر گذارده و پایههای فکری نهضت را در میان آنها معدوم ساخته است. هیئت حاکمه بخود امید میداد که با ادامه آن وضع موفق شود بتدریج نسلهای جوان را بسوی امور مبتذل و مشغولیات ذهنی بیثمر و مضر سوق دهد و بدینسان آنها را از جنبشهای اجتماعی مطلقاً دور گرداند. تجدید فعالیت جبهه ملی و گسترش مبارزات اخیر- آن تصورات واهی را بباد داد و نسلهای جوان را نه تنها بصفوف مبارزات اجتماعی کشانید بلکه چنان که دیدیم دانشجویان فعلی دانشگاه در پیشاپیش صفوف قرار گرفتند و اعتبار و موقعیت ممتازی نیز کسب نمودند.
۴- جبهه ملی با مبارزات اخیر خود فساد و بطلان انتخابات مجلس قانونگذاری را بنحو اتم و اکمل بجهانیان نشان داده و تمام صحنه سازیهای دستگاه حاکمه و تلاشهای متصدیان امور را برای آزاد جلوه دادن انتخابات بباد داده و کوس رسوائی آنها را بر سر هر بام و برزن بصدا درآورد.
5- فعالیتهای اخیر جبهه ملی نه تنها بطلان و فساد انتخابات اخیر را بر ملاء ساخت بلکه اصولاً عدم قابلیت هیئت حاکمه را برای ادامه حکومت بار دیگر آشکار گردانید. امروز همه مردم در داخل و خارج کشور بر این حقیقت وقوف یافتهاند که ادامه زمامداری و تسلط هیئت حاکمه فعلی جز تباهی و بحرانهای سیاسی و اقتصادی خطرناک و سقوط مملکت نتیجه دیگری ندارد.
امروز همه به این واقعیت مسلم معتقد شدهاند که بحکم تاریخ عمر هیئت حاکمه کنونی سرآمده و توسل بروشهای قرون وسطائی و ادامه تجاوز بحقوق مردم و حبس و زجر و شکنجه آزادیخواهان نمیتواند در سرنوشت آن تغییری بدهد. در اثر مبارزات جبهه ملی فسادهائی که هیئت حاکمه تصور میکرد برای همیشه در پرده خواهد ماند آشکارتر گردیده و افکار عمومی جهانیان متوجه این حقیقت شد که ادامه حکومت هیئت حاکمه فاسد کنونی که کوچکترین تکیهگاهی در میان ملت ایران ندارد نه تنها این کشور را با خطرات سهمگین مواجه میسازد بلکه برای منطقه خاورمیانه نیز زیانها و صدمات جبرانناپذیر ببار خواهد آورد.
آیا نتایج فوق حداکثر ممکن را نشان میدهد؟نتایج حاصل از مبارزات اخیر البته بسیار قابل ملاحظه است و جبهه ملی حق دارد که از این پیروزیها شادمان باشد و بر خود ببالد ولی با توجه به دو عامل اساسی باید گفت که نتایج مذکور نه تنها حداکثر ممکن را نشان نمیدهد بلکه در حدود حداقل است زیرا:
۱- جبهه ملی بخصوص در دوره اخیر بتمام معنی کلمه یک جبهه ملی بوده است و به این معنی که اکثریت قریب باتفاق افراد ملت از آن حمایت و پشتیبانی میکنند و راهنمائیهای آن را بکار میبندند. نفوذ جبهه ملی در قشرهای وسیع جامعه در دوره اخیر واقع بیسابقه بوده تا آنجا که موجب اعجاب و شگفتی خبرنگاران خارجی شده است که خود ناظر تظاهرات و جلسات سخنرانیها بودهاند. این نفوذ و حیثیت در حال حاضر اعتباری بیحد و حصر به جبهه ملی بخشیده است.
۲- جبهه ملی دارای موقعیت ممتاز سیاسی از نظر بینالمللی است. مردم اروپا و آمریکا و آسیا و آفریقا نه تنها با نام جبهه ملی آشنا هستند و بآن با دیده احترام مینگرند بلکه از قدرت و میزان نفوذ و اعتبار آن در میان ملت ایران نیز باخبرند و آن را یگانه قدرت سیاسی موجود در ایران میشناسند که از حمایت اکثریت قریب باتفاق جامعه ایرانی برخوردار است.
با توجه به دو عامل فوق با جرئت میتوان گفت که نتایج حاصل از مبارزات چند ماه اخیر نه تنها حداکثر ممکن را نشان نمیدهد بلکه چنان که گفته شد در حدود حداقل بشمار میآید. اگر ما توانسته بودیم از حداکثر نیروها و امکاناتی که زمینه آن موجود بوده استفاده کنیم به نتایج مهمتری میرسیدیم و لااقل در مرحله فعلی موفق بابطال انتخابات فاسد اخیر میشدیم. علت را باید در کجا جستجو کرد؟ از مطالب فوق نباید چنین استنباط کرد که دستگاه رهبری جبهه ملی در فعالیتهای خود دچار قصور گردیده است. با مجموع اطلاعاتی که در دست است و با توجه بشرایط و اوضاع و احوال موجود و عوامل مثبت و منفی- جبهه ملی موفق شد به بهترین وجه ممکن رهبری مبارزات ملی را بر عهده گیرد. اگر نتایج حاصل به حداکثر مورد انتظار نرسیده علت را باید در امر دیگری جستجو کرد.
علت اساسی که سبب شد ما نتوانیم از حداکثر قدرت و امکانات خود بهرهبرداری کنیم آن بود که از عامل نخستین که در بالا تشریح شد یعنی از نیروی مردم نمیتوانستیم حداکثر استفاده را بعمل آوریم.
فقدان تشکیلات و عوارض آن- این همواره یکی از خصوصیات جبهه ملی بوده است که در تمام ادوار فعالیت خود در حالی که از حداکثر حمایت و پشتیبانی مردم برخوردار بوده- نمیتوانسته است از حداکثر نیروی آنها استفاده کند و یگانه علت امر هم این بوده که جبهه ملی فاقد تشکیلات بوده است و در نتیجه نمیتوانسته از تمام نیروی کسانی که نزد آنها دارای اعتبار و حیثیت بوده بهمان نسبت استفاده کند. در دوره حکومت ملی اگر ما نتوانستیم پیروزیها را حفظ کنیم علت آن بود که بر احساسات تودههای انبوه مردم متکی بودیم نه بر نیروی متشکل آنها. بین اتکاء بر افکار و احساسات مردم تا تکیه بر نیروی متشکل آنها فاصله بسیار است. تا زمانی که افراد مردم از جبهه ملی حمایت میکنند ولی بین آنها و جبهه ملی ارتباط منظم تشکیلاتی بمعنی علمی کلمه وجود ندارد جبهه ملی بر احساسات مردم متکی است و تنها وقتی که آنها را با ارتباطات منظم تشکیلاتی در اختیار گرفت آن وقت بر نیروی آنها متکی میشود.
ما بر احساسات مردم متکی هستیم نه بر نیروی آنها- میلیونها نفر از زنان و مردان و پیران و جوانان کشور از صمیم قلب جبهه ملی را دوست میدارند و به آن احترام میگذارند و چشم امید خود را بآن دوختهاند. بدون اغراق جبهه ملی در حال حاضر کعبه آمال و آرزوهای ملت ایران است و این همان عامل اساسی است که پیروزیهای اخیر را تحقق بخشید و ضامن پیروزیهای دیگر در آینده خواهد بود. ولی این کافی نبوده و نیست. باید بر نیروی مردم تکیه کرد نه بر احساسات و عواطف آنها. نباید به بهرهبرداری و برخورداری از احساسات حمایتآمیز مردم اکتفا کرد بلکه باید آنها را در اختیار گرفت و به نیرو مبدل ساخت. تنها یک قدرت سیاسی متکی به نیروی مردم است که میتواند زمام یک حکومت ثابت را در دست بگیرد و تا زمانی که این شرط اساسی تحقق نیابد پیروزیهای حاصل همیشه در معرض خطر قرار خواهد داشت.
وضع تشکیلاتی جبهه ملی در حال حاضر- قبلاً لازم است متذکر شویم منظور از تشکیلات مفهوم علمی و صحیح کلمه است یعنی تنظیم ارتباطات مستمر در یک قالب معین سازمانی توأم با انضباط دقیق و در اختیار گرفتن تمام افراد عضو و اقدام به تربیت سیاسی و هدایت آنها در مبارزات اجتماعی و استفاده از کلیه نظرات و ابتکارات فردی در مرحله اخذ تصمیم و جلوگیری از نظرات و ابتکارات فردی در مرحلۀ اجراء تصمیم و تضمین اجرای کامل دستورهای رهبری از طریق ایجاد انضباط و تأمین استفاده از افکار و پیشنهادی افراد عادی از طریق سلسله مراتب تشکیلاتی- و تنها با تحقق چنین شرایطی است که جبهه ملی میتواند در عین برخورداری از احساسات و عواطف مردم بر نیروی آنها نیز متکی شود و بحداکثر ممکن بهرهبرداری از موقعیت ممتاز خود نزدیک گردد. بخوبی روشن است که فقط یک تشکیلات یکپارچه و وسیع در جبهه ملی میتواند شرایط مذکور در فوق را تأمین کند. برای رسیدن به این هدف دو امر ضرورت تام دارد:
١- وحدت سازمانی تمام عناصر فعال و مؤمن و معتقد بجبهه ملی.
٢- وحدت ایدئولوژیک یعنی وحدت در روش و وحدت در ملاک قضاوت نسبت بامور اجتماعی و سیاسی.
وحدت سازمانی- در موضوع وحدت سازمانی و لزوم تأمین آن جمیع عناصر معتقد بجبهه ملی متفقالقول هستند.
رهبران و افراد مؤثر جبهه در موارد مختلف ضرورت آن را متذکر شدهاند و خلاف این عقیده تاکنون در هیچجا دیده نشده است. منتها مسئله مهم اینست که از چه طریق و چگونه بدون اتلاف وقت- وحدت سازمانی را تحقق بخشیم و عملاً- نه در بیان و گفتار- تشکیلات عظیم و یکپارچه برای جبهه ملی بوجود آوریم. در این راه صرفنظر از مشکلات گوناگون که هر سازمان اجتماعی بخصوص در جوامعی نظیر کشور ما با آن مواجه است یک مشکل اساسی دیگر نیز- در جبهه ملی- وجود دارد و آن مسئله وجود احزاب ملی و چگونگی روابط تشکیلاتی آنها با جبهه ملی است که تا راهحل اساسی برای آن اندیشیده نشود وحدت سازمانی جبهه نمیتواند تحقق یابد.
مسئله عبارت از اینست که آیا باید احزاب و جمعیتها بصورت مجزا و مستقل همچنان در داخل جبهه ملی باقی بمانند یا راه دیگری در نظر گرفته شود. آیا حفظ جمعیتهای سیاسی مستقل و هر یک با تشکیلات خاص خود با اصل وحدت سازمانی جبهه ملی مغایرت دارد یا نه؟ بنظر ما تا زمانی که وضع فعلی و سازمانهای متعدد وجود داشته باشند اگر در کنار آن سازمانهای جدید بنام جبهه ملی نیز بوجود آید و هر چند که این سازمانهای جدید رشد و توسعه نیز بهم رسانند باز هم ممکن است وحدت سازمانی تحقق نیابد و ما بر هدف اساسی خویش دست نیابیم. در صورتی که ما «جبهه» و «حزب» را بمفهوم علمی آن در نظر بگیریم و ماهیت و کیفیت واقعی جبهه ملی و احزاب وابسته را دقیقاً مورد مطالعه قرار دهیم این حقیقت بخوبی روشن خواهد شد که تحقق وحدت سازمانی جبهه ملی با حفظ تشکیلات احزاب وابسته ولی پراکنده و متفرق در داخل و یا در کنار آن مشکل بنظر میرسد.
حزب و جبهه- چنان که میدانیم «جبهه» عبارت از همکاری و وحدت عمل در مسائل معین و محدود و موقت بین چند حزب و جمعیت است که هر یک متکی بر طبقات مختلف اجتماع و دارای ایدئولوژی متفاوت باشند. این احزاب که هر یک دارای مشخصات خاص خود هستند بخاطر آن مسائل معدود و موقت برنامه واحدی تنظیم میکنند و کوششهای خود را در آن جهت به عنوان «جبهه» هماهنگ میسازند- در حالی که «حزب» بخاطر مسائل محدود و موقت بوجود نمیآید و یکی از مختصات اساسی آن وجود یک ایدئولوژی مشخص و سازمان واحد متکی بیک قشر یا چند قشر معین و مشابه و مشترکالمنافع جامعه میباشد. حال با توجه به توضیحات بالا و با اولین نگاه اجمالی بوضع فعلی جبهه ملی این نکته بخوبی روشن میشود که جبهه ملی در حالی که عنوان «جبهه» به آن اطلاق میشود و با وجود آن که عناصر مختلف را در بر میگیرد از نظر مفهوم واقعی کلمه یک جبهه نیست زیرا:
اولاً- جبهه ملی تنها از چند حزب مختلف که دارای ایدئولوژیهای متضاد باشند و نیز برای یک امر محدود و موقت بوجود نیامده است.
ثانیاً- توده انبوه و قسمت اعظم قریب بتمام افرادی که بگرد جبهه ملی حلقه زدهاند غیر حزبی هستند و در هیچیک از احزاب و جمعیتهای سیاسی عضویت ندارند- و احزاب و جمعیتهای فعلی از نظر کمیت نسبت بأنها جزء بسیار ناچیزی از جبهه ملی بشمار میآیند.
البته باید اذعان کرد که احزاب ملی با وجود قلت افراد- از نظر کیفی دارای اهمیت هستند و افراد بسیار باارزش و مجربی در داخل صفوف آنها وجود دارند که تأثیر فوقالعاده آنها در طی مبارزات اخیر بخوبی ظاهر گردیده است- ولی مطالعه ما در اینجا از نظر کمیت است نه کیفیت و ارزش عده معدود. موضوع تکیه کردن بر نیروی دهها و صدها هزار عناصر فعال و مؤمن و معتقدی است که بگرد جبهه ملی حلقه زدهاند و در هیچیک از احزاب عضویت نداشته و ندارند.
ثالثاً- کلمه «حزب» با توجه به تعریف صحیح و علمی آن بر هیچیک از احزاب کنونی قابل اطلاق نیست زیرا:
1- آنچه احزاب مختلف را بوجود میآورد و آنها را از یکدیگر متمایز میسازد تکیه آنها بر قشرهای معین و مختلف جامعه و بالنتیجه وجود ایدئولوژیهای متفاوت است. با مطالعه عناصر تشکیل دهنده احزاب ملی و نحوه تفکر آنها کاملاً این نکته روشن میشود که بین آنها اختلاف ایدئولوژیک وجود ندارد زیرا بین عناصر تشکیل دهنده آنها از لحاظ تعلق به قشرهای مختلف جامعه هیچگونه اختلافی دیده نمیشود و هیچیک در میان طبقات مختلف اجتماع ایران تکیهگاهی که متمایز از تکیهگاه سایر احزاب ملی باشد ندارند و همگی آنها از عناصر مترقی طبقه متوسط تشکیل شدهاند اگر بدور جبهه مقدس ملی گروههای انبوهی از کارگران و دهقانان و سایر زحمتکشان نیز دیده میشوند نه از جهت وابستگی باحزاب ملی است بلکه آنان مستقیماً و بدون عضویت در احزاب بگرد جبهه ملی مجتمع شدهاند و این نشان میدهد که جبهه ملی بر خلاف احزاب ملی که تنها از عناصر طبقه متوسط تشکیل یافتهاند دارای پایگاههای وسیع در میان قشرهای کارگری و دهقانی نیز میباشند.
بهر حال با توجه به این حقایق روشن است که نه از لحاظ ایدئولوژیک و نه از جهت عناصر تشکیل دهنده بین هیچیک از احزاب جبهه ملی تفاوت و اختلافی نیست و حتی از لحاظ برنامههای حزبی نیز تفاوت چندانی بین آنها دیده نمیشود و بطور کلی اعضای آنها چه از نظر منافع اجتماعی و چه از لحاظ مبانی فکری در وضع یکسانی هستند و برای پیشرفت اجتماع ایران در مرحله کنونی دارای افکار مترقی مشابهی میباشند و این تشابه بین احزاب ملی کنونی بحدی است که بزحمت میتوان بین افراد آنها در عقاید و مبانی فکری اختلاف اساسی کشف کرد- و آن تفاوتهائی که در بادی امر بچشم میخورد بیشتر ناشی از تعبیراتی است که بدنبال بعضی اسامی و اصطلاحات در ذهن شنوندگان ایجاد میشود والاّ در اساس هیچگونه تفاوتی نیست و نمیتواند باشد. پس احزاب ملی کنونی که جزء جبهه ملی هستند دارای اختلاف ایدئولوژیک نیستند و ایدئولوژیهای مختلف و منابع اجتماعی متضاد سبب تفرقه و تمایز آنها نشده است. احزاب ملی در مرحله کنونی تکامل تاریخی ایران تا زمانهای بسیار دور دیگر خط مشی و برنامه و هدفهای مجزا و مستقل از یکدیگر نخواهند داشت و نمیتوانند داشته باشند. روشنتر بگوئیم جز همان اصول و هدفهای جبهه ملی هدف دیگری را نمیتوانند دنبال کنند- زیرا تحقق هدفهای دیگر منوط به تحقق هدفهای جبهه ملی است که بسیار وسیعتر از آنست که در نظر اول بچشم میخورد و تحقق واقعی آنها و تثبیت نتایج حاصل از آن نیز خود مدتهای مدید بطول میانجامد. بدیهی است احزابی که در حال حاضر فعالیت میکنند نمیتوانند علت وجودی خود را در عواملی که ممکن است در پنجاه یا صد سال آینده ظاهر شود جستجو نموده بر آنها تکیه کنند.
٢- نه تنها از لحاظ تضاد منافع اجتماعی و اختلاف ایدئولوژیک و ملاحظات کیفی دیگر نمیتوان احزاب ملی کنونی را احزاب جداگانه و متمایز شناخت و کلمه «حزب» را بر آنها اطلاق کرد- بلکه از نظر کمی نیز کلمه «حزب» را بمعنی صحیح در این مورد نمیتوان بکار برد- زیرا برای آن که «حزب» و «جمعیت» و «انجمن» و یا امثال آنها بوجود آید از نظر کمیت در هر مورد حداقل لازمی وجود دارد که بدون تحقق آن- کیفیاتی که بر وجود یک حزب مترتب است بظهور نخواهد پیوست. با سی یا پنجاه و یا دویست و سیصد نفر و در این حدودها نمیتوان حزب ساخت و چنین سازمانهائی بیشتر صورت محافل اجتماعی دوستانهای بخود میگیرند که اعضای آنها با یکدیگر خو گرفته و سبق همکاری و علائق و روحیات مشابه آنها را به یکدیگر پیوند میدهد.
با توجه به ماهیت جبهه ملی و احزاب وابسته به آن این نتیجه حاصل میشود که تشبیه جبهه ملی به جبهههائی از نوع «جبهه توده» (Front Populaire) در فرانسه و یا «جبهه توده» در جمهوری اسپانیا و نظایر آنها به هیچ وجه درست نیست. در جبهه توده که در ۱۹۳۶ در فرانسه تشکیل یافت اتحادیهها و احزاب مختلف با ایدئولوژیهای متضاد و مرکب از عناصر اجتماعی مختلف عضویت داشتند در حالی که در جبهه ملی ایران چنین امری بچشم نمیخورد: اولاً- بیش از نود و نه درصد افرادی که بگرد جبهه ملی حلقه زدهاند عضو احزاب نیستند. ثانیاً- احزابی که جزء جبهه ملی هستند از نظر ترکیب حزبی دارای منافع اجتماعی متضاد و ایدئولوژی متضاد و عناصر اجتماعی متضاد نمیباشند بلکه از جمیع جهات فوق یکسانند. ثالثاً– از نظر برنامههای سیاسی و اجتماعی نیز جبهه ملی ایران کوچکترین شباهتی به جبهه توده در فرانسه ندارد. اصولاً جبهه ملی از نظر هدفهای واقعی همان نهضت بزرگ مشروطه ایران است و تحقق آرزوها و هدفهای انقلابیون مشروطه را در قلمروهای اقتصادی- اجتماعی و سیاسی در مرحله کنونی دنبال میکند. جبهه ملی یعنی همان نهضت بزرگ مشروطه که در اثر برخورد بجنگ جهانی اول و حوادثی که بدنبال آن روی داد متوقف ماند و مایه کمال تأسف است که امروز پس از پنجاه سال باز ناگزیر است از همان نقطه شروع کند یعنی تحصیل «حقوق ملت ایران» و ایجاد ضمانت اجراء برای آن حقوق که این خود مستلزم توجه بمسائل اقتصادی و اجتماعی و سیاسی و تنظیم روابط اقتصادی و اجتماعی بنحوی است که اصول اقتصاد کهنه کشاورزی دیگر نتواند حقوق مقدس ملی را در معرض خطر قرار دهد. البته اگر مجلس اول و دوم بطور کلی اگر انقلابیون صدر مشروطه توانسته بودند در برنامههای اقتصادی و اجتماعی خود از قبیل اصلاحات ارضی و خاتمه دادن بنفوذهای اقتصادی و اجتماعی محلی و اجرای تعلیمات ابتدائی عمومی و حفظ و حیثیت آزادیهای اساسی از قبیل آزادی اجتماعات و آزادی مطبوعات و آزادی نطق و بیان و آزادی انتخابات توفیق حاصل نمایند بدیهی است که ما امروز از نقطه دیگری شروع میکردیم گو این که امروز کار ما از جهاتی بمراتب سهلتر است زیرا لااقل «حقوق ملت ایران» برسمیت شناخته شده و در قانون اساسی و متمم آن قید گردیده است و بعلاوه دنیا در پنجاه سال اخیر گامهای بلندی بجلو برداشته که ما نیز از ثمرات آن برخوردار شدهایم و در داخل کشور صنایع جدید توام با فرهنگ نوین توسعه یافته است و این خود عوامل مساعدتری را در اختیار ما قرار میدهد و نیز ما میتوانیم با روشهای جدیدتر و استفاده از اصول علمی تشکیلات از امکانات وسیعتری بهرهمند شویم. این عوامل مساعد اجازه میدهد که این بار برخلاف گذشته هدفهای نهضت مشروطیت را تحقق بخشیده بحذف کامل اصول قرون وسطائی کشاورزی ایران توفیق حاصل نمائیم و نهضت انقلاب مشروطه را بداخله تمام دیهای ایران رسوخ داده آنها را به پایگاههای نهضت مبدل سازیم و در سایر قلمروهای اقتصادی نیز اصول سالم و متضمن بهرهبرداری از کلیه امکانات انسانی و طبیعی را برقرار و راه را برای توسعه صنعتی کشور هموار گردانیم. کوشش در راه تحقق این هدفها بیشک برنامه اجتماعی و سیاسی جبهه ملی را تشکیل میدهد اگر چه جزئیات آن بر روی کاغذ هم آورده نبوده باشد. جمیع افرادی که در سراسر کشور بگرد جبهه ملی حلقه زدهاند- با توجه یا بدون توجه- به همین هدفهای مشترک را دنبال میکنند و با آن که در حال حاضر اصول سه گانه مرامنامه جبهه ملی برای مرحله کنونی مبارزات اجتماعی کافی بنظر میرسد معتقدند که برنامه عمل نیز در موقع خود دقیقاً تدوین شود. وسعت این هدفها و مدت زمانی که برای تحقق آنها لازم است کم نیست و تا تحقق آنها هدفها و برنامههای دیگر قابل تعقیب نیست. پس «جبهه ملی» با آن که کلمه «جبهه» بآن اطلاق میشود بمفهوم واقعی کلمه از حد یک «جبهه» جلوتر است و وضع پایدارتری دارد.
بنابراین تمام آن عواملی که یک تشکیلات یکپارچه و با دوام را بوجود میآورد در مورد جبهه ملی وجود دارد و وجود همین عوامل یعنی وحدت منافع اجتماعی و وحدت در مبانی فکری و وحدت هدف و آرزوهای اجتماعی است که وحدت سازمانی جبهه ملی را ایجاب و دوام و استحکام آن را تضمین میکند.
وحدت سازمانی جبهه ملی از چه طریق باید بدست آید؟ در این خصوص دو نظریه دیده میشود که عبارتند از:
۱- تشکیل یک حزب بزرگ جدید در داخل جبهه ملی از عناصر حزبی و غیرحزبی که دارای تفاهم و طرز تفکر کاملاً مشابه هستند و متشکل ساختن آن عناصر در سازمانهای حزب مذکور.
۲- ایجاد تشکیلات عظیم و یکپارچه برای جبهه ملی و تدوین برنامهها و تحکیم مبانی فکری مشترک که سبب تجمع این گروههای عظیم شده است.
در مورد راه اول باید گفت تشکیل حزب بزرگ جدید با خصوصیاتی که ذکر شد نه عملی است و نه بمصلحت است.
اولاً- عملی نیست- زیرا:- وجه تمایز بین احزاب فعلی اختلاف ایدئولوژیک نیست بلکه حالات روانی و شخصی افراد است که در مورد تشکیل حزب بزرگ هم وجود خواهد داشت و مانع از تحصیل نتایج مورد نظر خواهد شد.- از طرف دیگر اکثریت توده مردم طرفدار جبهه ملی و آماده متشکل شدن در چهارچوب تشکیلات آن هستند و کوشش برای جلب آنان بحزب بزرگ بکار جبهه ملی لطمه زده مقداری از نیروی افراد به عنوان تشکیلات حزب بزرگ بهدر میرود. ثانیاً- تشکیل حزب بزرگ بفرض آن که عملی باشد برای هدف اصلی نه تنها مفید نیست بلکه مضر نیز واقع میگردد زیرا:- مانع از متشکل ساختن تمام عناصر فعالی میشود که هم اکنون بگرد جبهه ملی حلقه زدهاند. و از طرف دیگر تجویز تشکیل حزب جدید سبب میشود عناصری که تمایلات روانی و شخصی خود را در حزب بزرگ نتوانند ارضاء کنند بنوبه خود بفکر تأسیس حزب بیفتند و در داخل صفوف جبهه ملی دست بکار ایجاد سازمانهای مختلف زنند که این خود ما را از هدف اصلی یعنی وحدت سازمانی دورتر میسازد . در حالی که اگر وحدت سازمانی از طریق متشکل ساختن کلیه افراد فعال در داخل تشکیلات یکپارچه جبهه ملی تأمین گردد خطر اخیر بکلی از بین میرود زیرا اگر کسی نتواند تمایلات خصوصی خود را در جبهه ملی ارضاء نماید قادر نخواهد بود در داخل آن به تشکیلات سازی متوسل شود و اگر قادر به غلبه بر حالات روحی منحط خود نگردد ناگزیر بدون آن که بتواند صدمهای بزند از جبهه ملی خارج میشود و از خارج نیز هیچ عملی که مخل وحدت سازمانی داخل جبهه ملی باشد نمیتواند انجام دهد.
پس تنها راه عملی و صحیح متشکل ساختن تمام عناصر فعال ملی در یک تشکیلات یکپارچه یعنی در تشکیلات جبهه ملی است.
پاسخ بیک ایراد- ممکن است ایراد کنند که جبهه ملی دارای ایدئولوژی معینی نیست که بتوان یک سازمان سیاسی و اجتماعی را بر آن بنا کرد. این ایراد با توجه بحقایق و واقعیتهائی که ذکر شد صحیح نیست. در همان نظر اول بخوبی قابل تشخیص است که صدها هزار نفر از مردمی که بگرد جبهه ملی حلقه زدهاند چه خود توجه داشته باشند و چه متوجه نباشند دارای ایدئولوژی مشترک هستند زیرا اصولاً با توجه به وسعت هدفها و برنامههای اجتماعی- اقتصادی و سیاسی که جبهه ملی دنبال میکند اگر این صدها هزار نفر افرادی که بدور آن جمع شدهاند دارای اشتراک در هدف و اشتراک در اساس طرز تفکر و اشتراک در منافع اجتماعی نبودند این وحدت فکر و وحدت عمل که امروز مشاهده میشود میسر نمیشد. ممکن است گفته شود بعکس چون هدفهای جبهه ملی کلی است و از تأمین آزادی تجاوز نمیکند این امر سبب شده که دارندگان ایدئولوژیهای مختلف علیرغم تضاد منافع اجتماعی و افکار مختلف بگرد آن جمع شوند. این استدلال صحیح نیست زیرا: صدها هزار از مردمی که دور جبهه ملی حلقه زدهاند و در اجتماعات آن علیرغم فشارهای غیرقانونی شرکت میکنند و آن میلیونها افرادی که چشم امید به آن دوختهاند همه آنها در قلب خود امور دیگری را هم از جبهه ملی انتظار دارند و تنها بخاطر هدفهای کلی نیست که بسوی آن روی آوردهاند بلکه در عین توجه به آن هدفها- پایان دادن به بیعدالتیها و بینظمیهای اقتصادی و اجتماعی براساس دموکراسی و اموری در این ردیف نیز جزو آرزوهائی است که از جبهه ملی انتظار دارند. برای توجه بصحت این مطالب کافی است در نظر خود مجسم کنیم که اگر جبهه ملی زمام حکومت را بدست گیرد.- این میلیونها مردم غیر از تأمین آزادی در انتظار اقدامات دیگری نیز خواهند بود که اگر انجام نگیرد معتقد میشوند که جبهه ملی رسالت خود را انجام نداده است. آن اقدامات چیست؟ اگر چه در اذهان مردم آن انتظارات بسیار مبهم است و در یک جمله کشدار یعنی «اصلاح اوضاع» خلاصه میشود ولی برای آشنایان بامور اجتماعی با توجه بمرحله فعلی تکامل تاریخی ایران و با التفات بموقعیت اجتماعی عناصری که جبهه ملی ایران را حمایت میکنند تشریح جمله «اصلاح اوضاع» مشکل نیست و صاحبنظران بخوبی میتوانند اقدامات وسیعی را که مردم از جبهه ملی انتظار دارند روشن و مشخص سازند و تحت برنامه مدون درآورند.
صدها هزار نفر از عناصر مؤمن جبهه ملی دارای وحدت در مبانی فکر یعنی در ایدئولوژی هستند چه خودشان متوجه این امر باشند و چه نباشند و این بر رهبران ارجمند جبهه ملی است که در موقع خود اصول عقاید مشترک آنها را تدوین نمایند و دوباره بخود آنها بطور روشن و با توضیحات علمی برگردانند تا قدرت معنوی و استحکام تشکیلاتی جبهه ملی صدچندان گردد. هدفهای مشترکی که این مردم را بگرد جبهه ملی در آورده است بسیار وسیع است و تحقق بخشیدن به آنها بقدری تلاش و کوشش و طول زمان لازم دارد که بجرئت میتوان گفت تا نیم قرن دیگر هم وحدت هدف و وحدت منافع این گروهها برای ادامه مبارزه و حفظ وحدت تشکیلاتی کاملا ًتأمین است آن هم بشرط آن که وقفهای در پیشرفتهای جبهه ملی روی ندهد والا اگر دورههای خفقان جبهه ملی را از پیشروی باز دارد این مدت بس طولانی خواهد شد. ممکن است عدهای بگویند بعد از تأمین آن هدفها چه پیش میآید؟- آیا در آن مرحله باز هم میتوان از وحدت منافع و وحدت هدفها سخن بمیان آورد؟ و در آن هنگام آیا وحدت تشکیلاتی جبهه ملی بجای خود باقی خواهد ماند؟ جای تعجب خواهد بود اگر عدهای این استدلال را پایه قرار داده معتقد شوند که چون در پنجاه یا صد سال بعد ممکن است در اوضاع فلان و فلان تغییرات پدید آید پس باید از حالا چنین و چنان کنیم و تشکیلات پراکنده و مختلف را حفظ نمائیم. هیچ فرد یا اجتماعی برای اقدامات فعلی خود نباید شرایط و واقعیتهای موجود را رها کند و بجای آن اعمال خویش را منطبق با شرایط نامعلوم و غیر موجودی بکند که ممکن است در نیم قرن یا یک قرن دیگر تحقق یابد یا نیابد. واضح است که نام چنین رویهای «دوراندیشی» نیست بلکه اصلاً «ندیدن» است. باید شرایط و مقتضیات فعلی را دید و متناسب با آن گام برداشت- ما نمیتوانیم اعمال و برنامههای فعلی خود را تابع شرایط زمانهای آینده قرار دهیم- این عمل هیچ تفاوتی ندارد با آن که کار امروز را تابع شرایط یکصد سال قبل قرار دهیم.
با توجه بحقایق فوق باید قبول کنیم مردمی که بگرد جبهه ملی حلقه زدهاند از وحدت ایدئولوژیک برخوردارند و اگر ما متوجه این ایدئولوژی مشترک نباشیم فقط دلیل آنست که ما متوجه نیستیم نه این که آن ایدئولوژی وجود نداشته باشد. پس برای تأمین وحدت سازمانی جبهه ملی از این جهت اشکالی وجود ندارد و نباید بیهوده موانع خیالی تراشیده و در اطراف آن بحث کرد.
برای تأمین وحدت سازمانی از کجا شروع کنیم؟ نقطه شروع برای رسیدن به این هدف با توجه بوضع فعلی روشن است و ما میتوانیم خلاصه اقدامات اولیه را بترتیب زیر شرح دهیم.
١- متشکل ساختن تمام عناصر جبهه ملی اعم از حزبیها و غیر حزبیها (منفردین) در داخل حوزهها و سازمانهای جبهه ملی.
تشکیلات جبهه ملی که بر اساس علمی پیشبینی شده و بموجب اساسنامه کوچکترین واحد آن «حوزه» نامیده میشود باید کلیه عناصر فعال جبهه اعم از حزبیها و منفردین را در بر گیرد و آنها را در داخل خود تحت نظام صحیح و تابع انضباط واقعی قرار دهد.
۲- کلیه احزاب و جمعیتهای سیاسی موجود در داخل جبهه ملی باید بدون قید و شرط انحلال خود را اعلام نمایند و به افراد خود دستور دهند که بطور منفرد در تشکیلات جبهه ملی ثبت نام کنند و در حوزههائی که از طرف تشکیلات جبهه ملی تعیین میشود شرکت جسته وظایف محوله را مستقیماً تحت نظر مقامات و سلسله مراتب تشکیلاتی جبهه ملی انجام دهند. در اینجا لزوماً دو نکته را هم اضافه مینمائیم: اولاً- منظور از انحلال احزاب و دستهها فقط جمعیتهای سیاسی است و این انحلال شامل بعضی اتحادیههای صنفی یا هیئتهای مذهبی که از عناصر ملی تشکیل یافته یا متمایل به جبهه ملی هستند نمیباشد و احتیاجی به انحلال آنها نیست و بمصلحت هم نیست و بقای آنها بسیار مفید هم خواهد بود. منظور فقط جمعیتهای سیاسی است که بنام احزاب چهارگانه جبهه ملی شناخته شدهاند. ثانیاً- برای انحلال احزاب مذکور اگر در حال حاضر موانعی از نظر نکات روانشناسی و روحیات خاص بعضی افراد حزبی وجود داشته باشد میتوان توصیه کرد که در مرحله فعلی لااقل ترتیبات مقدماتی زیر تأمین گردد:
١- الزام جمیع افراد حزبی از همین ابتداء بشرکت در حوزههای جبهه ملی و اصالت بخشیدن بحوزههای جبهه ملی.
٢- خودداری از نشر روزنامهها و جراید و جزوات و اعلامیههای اختصاصی از طرف احزاب و متمرکز ساختن تمام فعالیتهای افراد حزبی در توسعه انتشارات جبهه ملی و توزیع و تکثیر آن.
٣- خودداری از تبلیغات حزبی و اجتناب از جلب افراد جدید بحزبهای مختلف و انحصار دادن مطالب سخنرانیها به هدفها و اصول جبهه ملی و عدم اشاره به عنوانهای خاص حزبی در سخنرانیهائی که از طرف افراد احزاب وابسته به جبهه ملی انجام میگیرد.
۴- در حوزههای حزبی تا زمانی که عمل انحلال بنحو کامل تحقق نیافته- گویندگان و مسئولین حزبی باید سعی کنند ضمن بحث و تجزیه و تحلیل روحیه افراد را برای بیرون آمدن از قالب محدود و قبول همکاری و تفاهم با افراد احزاب و عناصر دیگر جبهه ملی آماده سازند و روحیات انفرادی و تکروی را تعدیل نمایند و توجه کنند که امر وحدت سازمانی جبهه ملی که یک ضرورت تاریخی است تنها در نطق و بیان منعکس نشود و وسیله جالبتر نمودن سخنرانیهای ناطقین بخاطر جلب عواطف و احساسات شنوندگان نباشد بلکه واقعاً و عملاً با محو موانع سطحی و صوری و عدم توسل به بهانهجوئی و بحثهای لفظی با غلبه بر حالات روانی تشکیلات حزبی خود را بسوی انحلال بنفع سازمان وسیع و یکپارچه جبهه ملی سوق دهند.
تأکید و اصرار در این امر از این جهت است که تنها تشکیل سازمان یکپارچه و عظیم جبهه ملی میتواند پیروزیهای ملت ایران را محقق سازد و به همین جهت هیئت حاکمه از یک طرف و عوامل اقلیت منفور دیگر نیز بنوبه و بشیوه خود با تشکیل سازمان یکپارچه جبهه ملی شدیداً مخالفند. عناصر هیئت حاکمه فاسد که تشکیلات یکپارچه جبهه ملی را یک خطر جدی برای خود تلقی میکنند با توجه بشرایط خاص جهانی از طرق مختلف برای جلوگیری از تحقق این آرزو باقداماتی متوسل میشوند و اکنون که نتوانستهاند مستقیماً با اعمال فشار مانع از موجودیت جبهه ملی بشوند بیشک آرزو دارند که بعضی از عناصر متشکل جبهه ملی هر یک تحت تأثیر فعالیتها و سوابق طولانی خود در یک چهارچوب مأنوس و نیز تحتتأثیر تعصبات خصوصی که ناشی از علائق و صمیمیت آنان نسبت بدوستان و همکاران مؤمن و صدیق حزبی خویش میباشد موقعیت حساس فعلی را درک نکرده رویه گذشته و تفرقه و پراکندگی تشکیلاتی فعلی را همچنان ادامه دهند و به همین جهت بود که با تمام قوا سعی کردند از بکار رفتن عنوان «جبهه ملی» جلوگیری کنند و حتی میتوان گفت دستگاه حاکمه برای ممانعت از ایجاد تشکیلات یکپارچه جبهه ملی تا آنجا مصر است که بقیمت جلوگیری از این امر شاید حاضر باشد فعالیتهای جداگانه و پراکنده حزبی را ندیده گرفته و تا حدود زیادی تحمل کند.
جلوگیری از تشکیل دستههای جدید برای ایجاد وحدت سازمانی علاوه بر ملاحظات فوق باید دو نکته اساسی زیر را نیز در مدنظر قرار داد: ۱- از تشکیل هر دسته جدید تحت هر عنوان باید جلوگیری کرد- فیالمثل نباید عده ی به عنوان کوشش برای تأمین وحدت سازمانی و جلوگیری از فعالیتهای دستهای و حزبی بنوبه خود دسته جدیدی تشکیل دهند چنان که در مواردی عدهای به این عمل دست زدهاند و جلساتی تشکیل دادهاند. باید دانست که این نوع اقدامات جز آن که دستهای بر گروههای موجود بیفزاید حاصل دیگری نخواهد داشت. منفردین نیز مانند حزبیها فقط باید در جلسات جبهه ملی شرکت کنند و از پیش خود و بدون اطلاع مقامات جبهه ملی به تشکیل جلسه اقدام نورزند ولو آن که به عنوان تأمین وحدت باشد. اصولاً محل هر گونه بحث و مذاکره حوزهها و جلسات سازمانی است که از طرف تشکیلات جبهه ملی تنظیم میشود. هر کس در هر موضوع سخنی دارد باید در حوزهها مطرح سازد و مورد بحث قرار دهد و این نکته از لحاظ استحکام مبانی تشکیلات بسیار مهم و اساسی است. ۲- برای تأمین وحدت سازمانی لازم است توجه کرد که هر حزب نباید منتظر گردد تا قدم اول از طرف حزب دیگر برداشته شود و از این بالاتر اگر احیان حزبی موافق با انحلال نباشد و موجدیت خود را حفظ و یا فعالیت حزبی را ادامه دهد سایر احزب جبهه ملی نباید به عنوان عکسالعمل همان رویه را برای خود تجویز کنند چه با این اقدام فعالیتهای دستهای را بعوض آن که تضعیف و محدود سازند با عکسالعمل های خود تشدید مینمایند و بر وسعت دامنه آن میافزایند. افراد گرامی و عزیز احزاب وابسته به جبهه ملی که مبارزات پرارج آنان تأثیر اساسی در بیداری ملت ایران و تجدید حیات نهضت ملی داشته است برای رسیدن این هدف مقدس یعنی تأمین وحدت سازمانی جبهه ملی باید بطور یک جانبه و بدون قید و شرط در این مرحله وارد شده بدون انتظار اقدام از طرف سایرین در این راه گام بردارند. به همین ملاحظه است که حزب سوسیالیست خود توصیه خویش را بکار بسته و بر طبق پیشنهاد هیئت اجرائیه و شورای حزبی و با تصویب اعضای حاضر در مرکز بدون قید و شرط و بطور یکجانبه انحلال خود [ناخوانا] تشکیلات جبهه ملی اعلام میدارد و کلیه افراد حزبی موظف شدهاند هر یک بطور منفرد بر طبق آئین نامههای تشکیلاتی جبهه سوم به کمیتههای مربوط مراجعه و ثبت نامه نمایند و مانند سایر افراد تحت نظام و مقررات داخلی جبهه ملی در حوزه ها و سازمانها فعالیت کنند. وجوه صندوق و اموال و اثاثه حزبی نیز بکمیسیون مالی جبهه ملی تحویل میگردد.
توضیحاً یادآور میشود حزب سوسیالیست گروهی از افراد هستند که در آغاز جنبش ملی در سالهای ۱۳۲۸ و ۱۳۲۹ تحت عناوین «سازمان جوانان مبارز» و «سازمان نگهبانان آزادی» و «سازمان نظارت بر آزادی انتخابات» و «سازمان مبارزه برای ملی کردن صنعت نفت در سراسر کشور» فعالیت میکردند و در اردیبهشت سال ۱۳۳۰ با تأمین وحدت تشکیلاتی بین چهار سازمان مذکور نام «حزب زحمتکشان ملت ایران» را برای خود انتخاب نمودند و بعداً به عنوان «نیروی سوم» که شعار سیاسی آنها بود شناخته شدند.
بعد از مرداد ۱۳۳۲ با آن که فعالیت خاص حزبی نداشتند و کاملاً در حول هدفهای نهضت ملی ایران جد و جهد خود را ادامه میدادند نام حزب را تغییر داده عنوان «حزب سوسیالیست» را اختیار کردند و اکنون برای آن که بطور کامل و بنحو شایستهتر در اختیار نهضت مقدس ملی ایران قرار گیرند تشکیلات حزبی را منحل و بطور منفرد در حوزههای جبهه ملی شرکت نموده از هر جهت تابع نظامات و سلسله مراتب تشکیلاتی جبهه ملی خواهند بود.
افراد حزب سوسیالیست انتظار دارند که سایر احزاب ملی گرامی و ارجمند نیز با توجه بضرورتهای تاریخی همین رویه را پیش گیرند و در راه وحدت سازمانی کامل جبهه ملی گامهای استوار بردارند تا پیروزی جبهه مقدس ملی از یک طرف و حفظ و صیانت و توسعه آن پیروزیها از طرف دیگر تأمین و تضمین گردد.
هیئت اجرائیه حزب سوسیالیست شورای حزب سوسیالیست
منبع:
کتاب
خلیل ملکی به روایت اسناد ساواک صفحه 87