تاریخ سند: 12 بهمن 1338
موضوع: سیدضیاءالدین طباطبائی
متن سند:
تاریخ: 12 /11 /38
موضوع: سیدضیاءالدین طباطبائی
سیدضیاءالدین طباطبائی فرزند سید علی آقا یزدی است در یزد در سال ۱۲۷۸ شمسی متولد شد.
تحصیلات: تحصیلات مقدماتی و ابتدائی را در یزد سپس شیراز و تهران به پایان رسانیده است.
فعالیتهای سیاسی: سیدضیاءالدین هنگامی که ۱۶ ساله بود در دوره اول مجلس شورای ملی روزنامه کوچکی با مرکب سبز به اسم (ندای اسلام) در سال ۱۳۲۴ مینوشت روزنامه مزبور عامل اصلیش مؤیدالشعرای شیرازی بود که از جهت توجهی که به سیدضیاءالدین داشت به این روزنامه مساعدت و از او حمایت مینمود.
این روزنامه به دستیاری و کارگردانی مؤیدالشعراء و به حمایت دولتیان و محمد علیشاه بر ضد مشروطه خواهان نوشته میشد. آزادیخواهان فارس مؤیدالشعراء را تحت فشار قرار دادهاند او این رباعی را ساخته منتشر کرد:
در دولت و دین من که چنین گمراهم سید پسری فکنده اندر چاهم
در روز قیامت بخدا میگویم اولاد پیمبر تو برد از راهم
روزنامهنویسی سیدضیاءالدین مصادف با اوقاتی است که سید علی آقای یزدی ابوی ایشان در تهران به کمک شیخ فضلالله نوری در میدان توپخانه بر ضد مشروطهخواهان داد سخن میداد.
یک روز که پدر سیدضیاء سخنرانی میکرد، میرزا هدایتالله خان که از مشروطه خواهان بود در مجلس آقا سید علی کشته شد و نقیبالسادات که از پیروان سید علی آقا بود با چاقو چشم یکی از مشروطهخواهان را از کاسه بیرون آورد در قضیه بمباران مجلس سیدضیاءالدین از شیراز به تهران آمد و تا با کمک پدرش بر ضد مشروطهخواهان اقدام کند. او شروع به نوشتن شب نامهها و فوقالعادهها بر علیه مشروطه طلبان کرد در همین اوان پدرش از ترس مشروطه طلبان در حضرت عبدالعظیم متحصن شد.
سیدضیاءالدین روزنامه شرق را دائر کرد و بر علیه مجلس دوم مقالات تندی مینوشت در یکی از شمارهها نوشت (روح ملت از این وکلاء خبر ندارد) مجلس به عدلیه شکایت کرد و در نتیجه عدلیه او را مجبور به نفی بلد کرد.
پس از یک سال سید به تهران برگشت و شروع به انتشار روزنامه (برق) و پس از توقیف روزنامه (رعد) کرد. این روزنامه طرفدار روسها بود و در دو دسته سپهسالار تنکابنی1 و سردار محی2 کار میکرد. اما داخل هیچ حزبی نبود، اعتدالیها با او خوب نبودند، دموکراتها هم او را غیر ملی میدانستند. حربه سید هتاکی و منفی بافی بود او در برق یک مقاله زننده بر علیه مستوفیالممالک نوشت روزنامه ستاره در جواب او نوشت (اول مشت بعد دلیل) این مقاله سید را ترسانیده ساکت کرد.
با آغاز جنگ بینالمللی اول، رسماً از متفقین حمایت کرد و وطنپرستان رسماً با او لقب خائن و اجنبیپرست دادند در قضیه مهاجرت میدان برای سید خالی شد سال ۱۳۳۶ هجری چون مورد تنفر شدید مردم بود روزنامه رعد را تعطیل کرده بود به روسیه رفت تا با پتروگراد بند و بست کند. ولی در همین حال در روسیه انقلاب شد و سید ضیاء به ایران آمد.
در این سفر شخصی به نام (شعبانی) که هماکنون در ده ونک مسکون است به همراه بود این شخص تا امروز از دوستان و مشاورین سید و در کودتا از پشت پرده جریان را اداره میکرد. شعبانی سالها منشی سفارت روس در تهران بوده و پس از ورود به ایران مجدداً روزنامه رعد را دائر و از انگلیسیها طرفداری کرد تا قرارداد ۱۹۱۹ به رضایت کامل او منعقد شد و در نتیجه طرف علاقه شدید سفارت انگلیس قرار گرفت در نتیجه خدماتی که به دولت انگلستان نمود مأمور کودتا شد ولی چون مورد تنفر عامه بود به دستور رضاشاه دستگیر و تبعید شد علاوه بر وجوهی که قبلاً به خارج منتقل کرده بود هزار تومان با خود خارج کرد و بدین ترتیب کوشش کلنل اسمایس و وابسته نظامی سفارت انگلیس به هدر رفت.
سید از ایران به مونترو سویس رفت و با زنی که در ایران دوست داشت زندگی کرد. در سال ۱۹۳۳ در شهرهای اویان- مونترو و ژنو بنام مسیر روحانی قالیفروشی میکرد. در همین وقت دولت انگلیس برای همکاری با اعراب و ضدیت با یهود او را کاندید (جامعه عرب) کرده به فلسطین رفت (۱۹۳۵) و در دبیرخانه انجمن مسلمین مشغول کار شد.
بعد از شهریور ۱۳۲۰ شمسی مسیو ترات3 کنسول انگلیس در اهواز از طرف سفارت انگلیس مأموریت یافت که به فلسطین رفته سید را ملاقات و او را به مراجعت به ایران تشویق کرد.
پس از بازگشت ترات، مظفر فیروز به دستور سفارت انگلیس و به عنوان مسافرت به قاهره به فلسطین رفت و او را به ایران آورد.
در مراجعت به ایران حزب اراده ملی تشکیل داد و در دوره ۱۴ از یزد کاندید و انتخاب شد. دکتر مصدق روز 16 /12 /1322 هنگام طرح اعتبار نامهاش نطقی ایراد کرد و گفت: چطور مردم یزد پس از ۲۲ سال آقا را انتخاب کردند و ۲ میلیون تومان برای تشکیلات حزبی آقا پول دادند.
احمد قاسمی4 در یکی از جلسات محاکمه ۱۵ بهمن هنگام دفاع در محکمه گفت: چون سید ضیاء با کمک سفارت انگلیس بر علیه سلطنت پهلوی اقدام میکرد اعلیحضرت شاه شبها با بعضی از سران حزب توده ملاقات میکرد.
از اوایل سال ۱۳۲۴ حزب اراده ملی تغییر روش داده و با دربار و سازمانهای دولتی تماس حاصل کرده بر علیه شورویها اقدام و چند اعلامیه مشهور به امضاء سید منتشر شد. و تمام سازمانهای شوروی و حزب توده بر علیه او شروع به فحاشی کردند.
در آخر اسفند ۱۳۲۴ قوامالسلطنه او را دستگیر و سه ماه زندانی کرد و حزب اراده ملی نیز تعطیل شد.
در ۱۳۳۰ مجدداً چهار هسته حزب اراده ملی تشکیل و تعطیل شد. سید ضیاء از آن وقت به بعد کماکان مشغول مسافرت به خارج- عربستان و سوئد و اروپا بوده و- در مزرعهاش در سعادتآباد مشغول کشاورزی شد.
در مجلس ۱۸ و ۱۹ بیش از ده وکیل طرفدار دارد که در بین آنها صرافزاده- جلیلی- فرود- طباطبائی مشخص هستند.
در جشن انقلاب ۱۹۵۸ برای اولین بار در سفارت شوروی شرکت کرد و چند روز بعد پکوف سفیر شوروی به دیدن او رفت و از همین ملاقات زمینه مذاکره ایران و شوروی و مسافرت هیئت شوروی به ریاست (پاولوف) به ایران آماده شده تا منجر به شکست شد.
بهمن ۱۳۳۸
موارد مورد لزوم از مطالب فوق در بیوگرافی نامبرده منعکس گردد. 12 /11 /38
توضیحات سند:
1- سپهسالار تنکابنی: محمد ولی خان تنکابنی متولد ۱۲۶۴ ه ق. پسر حبیباله خان ساعدالدوله سردار و نواده ولی خان سرتیپ تنکابنی است. نامبرده سالهای متمادی حکومت تنکابن را داشت. محمد ولی خان در سال ۱۳۱۷ق حاکم گیلان شد و حکومتش چهار سال و چهار ماه طول کشید و بعد معزول گردید و به تهران آمد و در اوایل سال ۱۳۲۲ ق از طرف محمدعلی میرزا ولیعهد و والی آذربایجان به حکومت اردبیل منصوب شد و حکومتش در این نواحی یک سال به طول انجامید و پس از بازگشت به تهران وزیر تلگراف و امیر توپخانه شد و ملقب به سپهدار اعظم گردید.
پس از توپ بستن مجلس در سال ۱۳۲۶ ق سپهدار از طرف محمدعلی شاه رئیس اردوی اعزامی به آذربایجان و مأمور متفرق نمودن مشروطه خواهان تبریز شد. پس از چند ماه توقف در خارج از شهر و ناسازگاری با شاهزاده عینالدوله فرمانفرمای آذربایجان متغیراً به تنکابن بازگشته و ندای عدالتخواهی را بلند کرد و ضمناً انجمنی هم به نام «انجمن عدالت» تشکیل داد. سپهسالار یکی از فاتحین تهران بود و پس از خلع محمدعلی شاه از سلطنت اگر چه ظاهراً رئیس ملیون بود و اظهار آزادیخواهی مینمود ولی باطناً برخلاف ملیون رفتار میکرد و از اینجا نفاق و دو دستگی ایجاد گردید. در ۲۶ تیرماه ۱۲۸۸ شمسی در هیأت دولتی که پس از فتح تهران بدون نخستوزیر بود و به عضدالملک نایبالسلطنه معرفی شد سپهدار اعظم وزیر جنگ بود و در مهرماه همان سال رئیسالوزراء شد و تا سال بعد نخستوزیر بود و بعد مستعفی شد و وکیل مجلس گردید. در اسفند ۱۲۸۹ دوباره و به مدت پنج ماه نخستوزیر شد. در سال ۱۳۳۱ قمری به استانداری آذربایجان منصوب گردید و چون تبریز و بیشتر نواحی آذربایجان در اشغال روسها بود و آنان نیز از طرف خود صمدخان شجاعالسلطنه را حاکم کرده بودند.
سپهدار نتوانست کاری از پیش ببرد بنابراین به تهران بازگشت و قریب سه سال بیکار بود. در اسفند ۱۲۹۴ در ایام جنگ جهانی اول پس از فرمانفرما، نخستوزیر و ملقب به سپهسالار اعظم شد و نخستوزیریش شش ماه طول کشید. تصرف املاک خالصه استرآباد به عنوان داشتن فرمان از ناصرالدین شاه و اجاره دادن املاک خود را به روسها و برافراشتن بیرق روس در املاک خود یکی دیگر از کارهای خائنانه او بود و او را در انظار مردم به کلی منفور نمود.
محمد ولی خان سپهسالار اعظم در هشتم محرم سال ۱۲۴۵ قمری برابر با ۲۷ تیرماه ۱۳۰۵ شمسی در سن ۸۱ سالگی با اسلحه خودکشی کرد. از قراری که گفته شد علت خودکشی او بر اثر فشار وزارت دارائی برای وصول بقایای مالیات چندین ساله و مبالغ زیادی بدهی به بانک سابق استقراضی روس که به ایران واگذار شده بود، بوده است.
۲- سردار محی: عبدالحسین خان معزالسلطان فرزند وکیلالرعایا در سال حاجی کاظم ۱۲۸۷ ه ق متولد شد. وی برادر بزرگتر میرزا کریم خان رشتی (خان اکبر) بود.
ملکزاده مینویسد: «سردار محی و میرزا کریم خان سری پرشور داشتند و در عنفوان جوانی با اشخاص روشنفکر و مترقی آمد و شد میکردند و عقاید نوین را الهام میگرفتند. این دو برادر به واسطه مسافرتی که به اروپا کردند مجذوب تجلیات تمدن نوین شدند.»
در سال ۱۳۲۶ قمری هنگامی که امواج پرخروش قیام مردم تبریز سلطنت محمدعلی شاه را تهدید میکرد میرزا کریم خان در رشت کمیته سری را بنیان نهاد که عبدالحسین خان نیز عضو آن بود و آنان بدین طریق رهبری انقلاب گیلان را به دست گرفتند. عبدالحسین خان در سال ۱۳۲۷ قمری با کشتن آقابالاخان سردار حاکم گیلان در باغ مدیریه رشت اعتباری برای خود اندوخت و به عنوان «سردار انقلاب» به شهرتی دست یافت.
عبدالحسین خان و میرزا کریم خان سپس گیلان را به محمد ولیخان تنکابنی حاکم مستبد و خونریز تنکابنی تسلیم کردند. و بدین سان این نیروی ضدانقلابی در رأس مجاهدین گیلان قرار گرفت. تقیزاده مینویسد: «اول که در رشت خروج کردند. عبدالحسین خان معزالسلطان (بعدش سردار محی شد) که دارای قوم و خویش و قبیله در رشت بود تقریباً بر همه مجاهدین تسلط داشت... سپهدار را آوردند که صورت باشد. نمیشد آدم بی سر و پا را برای این کار گذاشت.
سپهدار را از تنکابن آوردند. اردوی شمال به ریاست و اسم او [محمد ولی خان تنکابنی] ولی در تحت حکم یپرم و معزالسلطان، على محمد خان [تربیت] بود...»
اردوی شمال به ریاست صوری محمد ولی خان تنکابنی و رهبری واقعی عبدالحسین خان معزالسلطان و یپرم خان ارمنی عازم تهران شد و با هماهنگی با سردار اسعد بختیاری تهران را فتح کردند و یپرم خان نخستین رئیس شهربانی حکومت نوین مشروطه شد و معزالسلطان به سردار محی ملقب گردید و عضو کمیسیون عالی شد که در ۲۷ جمادی الثانی ۱۳۲۷ قمری عزل محمدعلی شاه را تصویب کرد.
۳- آلن چارلز ترات: رئیس سرویس اطلاعاتی انگلیس در سالهای جنگ دوم جهانی بود که با پوشش کاردار سفارت بریتانیا در تهران عمل میکرد. ترات یک زبان شناس برجسته بود و به عرف و عادات ایرانی آشنایی کامل داشت و بر ادبیات فارسی مسلط بود و ضربالمثلها و ابیات نغز فارسی را کاملاً به موقع و به جا استفاده میکرد. از اقدامات مهم ترات میتوان به عملیات تدارک سلطنت محمدرضا پهلوی، بازگرداندن سید ضیاءالدین طباطبائی از فلسطین به ایران، عملیات اغتشاش در جنوب ایران اشاره کرد.
۴- احمد قاسمی: از اعضای اولیۀ حزب توده ایران که از کنگره اول تا پلنوم یازدهم حزب همواره در کمیته مرکزی و هیئت اجرایی آن عضو بود، وی مدتی مسئول سازمان ایالتی حزب در گرگان و عضو کمیسیون تفتیش کل بود و پس از سفر به مسکو در ۱۳۳۱ مسئولیت تشکیلات کل شهرستانها را برعهده داشت. او پس از پلنوم دهم (۱۳۴۱) گرایش خود به مائوئیسم را علنی کرد و بعد از اخراج شدن از حزب پلنوم یازدهم ( 30 /10 /1343) «سازمان انقلابی حزب توده ایران» را با همکاری غلامحسین فروتن و سغایی به وجود آورد و پس از آن سازمان مارکسیست- لنینیست طوفان را پایهگذاری کرد.
منبع:
کتاب
سیدضیاءالدین طباطبایی صفحه 135



