بازجوئی از محمد شهرت مفتح جلسه 5
متن سند:
س ـ هویت شما محرز است آقای محمد مفتح لازم است به سؤال زیر به طور
کامل و مشروح پاسخ دهید شما می دانستی حسینیه ارشاد به این خاطر تعطیل
گردید که افراد خرابکار در جلسات آن شرکت می کرده و مرکزی برای فعالیتهای
خرابکارانه خود ایجاد کرده بودند شما چرا چنین کلاسهای مشابه حسینیه ارشاد
تشکیل دادید و چه عواملی باعث شد که دست به چنین کاری بزنید؟
ج ـ همانطور که در جلسات گذشته نوشتم عامل و انگیزه من برای تشکیل این کلاسها یک خدمت
دینی و آشنا کردن شرکت کنندگان به
اصول عقاید اسلام و قرآن تا از نظر
اعتقاد گرایش به مادیگری و
ماتریالیسم تا آنجا که با بیان و منطق
امکان دارد از بین برود و از نظر
عملی از ارتکاب گناه و جنایت
دوری گردد اما آنچه راجع به
حسینیه ارشاد فرمودید اولاً علت
تعطیلی آن برای من کاملاً روشن
نبود و مثلاً شایع بود که چون مطالب
ضد ولایت علی علیه السلام و
نزدیک به وهابی گری در آنجا بیان
می شده لذا تعطیل شده است و
بعضی می گفتند در اثر
نمایشنامه های تند و محرک که در
آنجا به معرض نمایش گذاشته
می شده تعطیل شد و بعضی هم می گفتند چون ازدحام فوق العاده از دانشجویان بوده و فرصتی برای
خرابکاران در آن جمعیت پیش می آمده تعطیل شده و این ازدحام در جلسات سخنرانی بوده اما
کلاسهای چند نفره مسلما امکان چنین استفاده هایی برای احدی نخواهد بود و روی همین جهت بنده
دیدم که اگر حسینیه ارشاد تعطیل شده است ولی در حسینیه بنی فاطمه یکسال قبل از ما اقدام به
تشکیل کلاسهای عربی و ولایت نمودند و همینطور در مسجد جامع بازار کلاس اصول عقاید بوسیله
دوست ما آقای جعفر سبحانی داده می شود و همچنین در خیلی از مساجد تهران و باز می دیدم که در
حسینیه بنی فاطمه که آقای ناصر مکارم اصول عقاید می گوید و هر شب جمعه در روزنامه اطلاعات و
کیهان آگهی می شود و مهم تر این که در آنجا ازدحام زیاد و میکروفن آزاد برای دانشجویان وجود دارد
که هر دانشجو آنچه بخواهد بپرسد از این میکرفون استفاده کند و باز همین آقای مکارم شیرازی در
حسینیه اصفهانیها نهج البلاغه می گوید و جمعیت زیاد جوان و دانشجو شرکت می کند و روز جمعه
صبح در انجمن دین و دانش مسائل مختلف علمی و اصولی را در این انجمن که در مسجد امام حسین
واقع در میدان شهناز است ایراد می نماید همه اینها برای من سند و دلیل شد که تشکیل این گونه
جلسات درسی آنهم با جمعیت محدود اشکال ندارد به اضافه در بازجوئی گذشته نوشتم کوچکترین
مسئله و پیش آمدی در جلسات درس در مسجد جاوید پیش نیامد و اگر نوشته هایی دیده شد فقط در
شب های سخنرانی بود که نظیر این
جریان باز در حسینیه بنی فاطمه در
همان شبهای نوزدهم و بیست و یکم
و بیست و سوم رخ داد که خود آقای
مکارم برای من بیان کردند به اضافه
همین الان به طوری که شنیدم
کلاس های محدود نظیر کلاسهای ما
در خود حسینیه ارشاد وجود دارد.
مفتح
س ـ شخصی که به شما ایراد
گرفت در مورد تفسیر
سوره های قرآن معرفی کنید
و تمام صحبت های او را در
این مورد بنویسید.
شما سوره های انفال ـ توبه و
محمد و سوره هود را چگونه
تفسیر می کردی آنچه در کلاس بیان داشته اید مجددا بنویسید.
ج ـ سوره محمد که اصلاً تفسیر نشد اما درباره سوره توبه ـ انفال ـ و هود مطالب تفسیری من از
روی تفسیرهای مجمع البیان1 مرحوم طبرسی که شیعه بوده ولی مورد قبول همه علمای اسلامی
است و حتی در مصر دارالتقریب بین المذاهب الاسلامیه آن را چاپ کرد و تفسیرالبرهان که بیشتر
روایات را درباره آیات ذکر می کند و تفسیر المنار مرحوم محمد رشید رضا شاگرد مرحوم عبده
که از علمای بزرگ اهل سنت و اسلام است و تفسیر بسیار معروف و مهمی است و تفسیر المیزان از
استاد سید محمد حسین طباطبائی2 که شخصیت معروف حوزه علمیه قم و صاحب کتاب اصول
فلسفه و روش رئالیسم که از اساتید معروف قم از روی این کتب مطالب بیان می شد و سعی داشتم که
آیات قران را با خود آیات تفسیر کنم که روش استاد طباطبائی است و چون مطالب بیشتر جنبه قرآنی
داشت گاهی اعتراض می شد که تفسیر شما روح و جان ندارد و به مسائل اجتماعی بپردازید و همین
اعتراض کننده دیگر در جلسه نمی آمد مثلاً در سوره توبه که از آغاز با اعلان بیزاری از مشرکان آغاز
می گردد که اینان با مسلمانان عهد بستند و به عهد خود عمل نکردند خداوند از اینان بیزار است
مشرکان تا چهار ماه آزادند و پس از جهاد اینان یا باید اسلام بیاورند یا کشته می شوند بعدا خطاب به
مسلمانان می شود که مشرکان را هر کجا دیدید بکشید (فاقتلوهم حیث ثقفتموهم) باز می فرماید
مشرکان نجس اند پس باید نزدیک به
مسجدالحرام نشوند پس از این سال
و در اینجا بحث کردیم آیا مشرکان
نجس اند باین معنای کنونی که ما
می فهمیم می باشد یعنی مانند خون
و نجاسات دیگر یا به معنای پلیدی
روح است که به نظر من معنای دوم
بوده و باین معناست.
بحث در مورد
طهارت و نجاست یهود و نصاری
(اهل کتاب) به میان آمد که آیا از نظر
قرآن آنان نجس اند یا نه و می گفتم که
در قرآن فقط همین آمده در سوره
توبه است آن هم درباره مشرکان
است و یهود و نصاری مشرک
نیستند زیرا آنها پیرو توحید و
پیغمبر و دین توحیدی می باشند و
اضافه کردم که مرحوم آیه اللّه حکیم از همین جهت معتقد بود و فتوی داد که یهود و نصاری نجس
نیستند کلمه «مشرک» شامل آنها نمی شود بعد درباره علماء یهود می فرماید: یا ایهاالذین آمنوا ان کثیرا
من الاحبار و الرهبان لیاکلون اموال الناس بالباطل و یصدون عن سبیل اللّه و الذین ینفقون الذهب و
الفضه و لا ینفقونها فی سبیل اللّه فبشرهم بعذاب الیم تا آیات دیگر یعنی ای کسانی که ایمان آورده اید
بسیاری از علمای یهود (احبار) و رهبانان (رهبران دین نصاری) اموال مردم را به باطل می خورند و از
راه خدا مردم را باز می دارند و کسانی که طلا و نقره را جمع می کنند و در راه خدا انفاق نمی کنند آنها را
به عذابی دردناک بشارت بده (بت پرستان) در آن روز که بر همین طلا و نقره ها گداخته می شود و
پنهانی و پشت آنان داغ می شود و به آنها گفته می شود بچشد درد آن را این همان طلا و نقره ایست که
انباشته می کردید و در راه خدا انفاق ننمودید.
در تفسیر این آیات در قسمت اول می گفتم که آیا این مذمت و سرزنش که قرآن از علمای یهود می کند
فقط برای یهود است یا در بین مسلمانان هم اگر عالم دین اسلام اموال مردم را نابجا بگیرد و بخورد این
حرام است.
بنابراین آنچه به عنوان دعا نوشتن و امثال آن گرفته شود شامل می گردد در قسمت دوم آیه که جمع مال
است و انفاق نکردن آن در راه خدا است می گفتم که وقتی این آیه نازل شد عده از یاران پیامبر خدا
آمدند خدمت آن حضرت و
پرسیدند که اگر چنین است همه ما
هلاک شدیم زیرا هر کدام از ما
بالاخره مقداری پول و طلا و نقره
دارد حضرت فرمودند اگر زکوۀ
اموال را بدهید دیگر این آیه شامل
شما نمی شود این آیه برای بیان
دادن زکوۀ است و در آیه بعد
می فرماید در همین زمینه مشرکان که
فاقتلوا المشرکین کافه کما یقاتلوکم
کافه ـ مشرکان را بکشید و با آنان نبرد
کنید همانطور که مشرکان به جنگ
شما آمدند باز می گفتم این ایه درباره
جنگ با مشرکان است که پس از آنکه
آنان به عهد و پیمان خود با
مسلمانان عمل نکردند و بعد مسئله
جنگ تبوک پیش می آید و مسلمانان را برای جنگ تبوک آماده می کند (جنگ تبوک جنگ با روم بود)
در این زمینه می فرماید بعضی از مسلمانان شرکت نکردند و با سربازان اسلام به جبهه جنگ تبوک
نرفتند اینها عذر می آوردند که اگر ما به آنجا بیائیم ممکن است پای ما با دیدن زنان زیبای روم بلرزد و
بلغزد و قرآن می گوید که اینها همه بهانه است که اینان برای نرفتن به جبهه جنگ می آوردند بعد داستان
آن سه نفر سربازی را از جبهه جنگ گریختند و فرار کردند بیان می کند که رسول خدا دستور داد
هیچکس از مسلمانان با آنان سخن نگوید و حرف نزند (به علامت اعتراض) و حتی زنان آنان با
شوهرانشان صحبت نمی کردند آنقدر کار به آنان مشکل شد که به قول قران زمین پهناور برای آنان
تنگ شد تا آمدند محضر رسول خدا و عذر خواستند و توبه کردند و حضرت دستور داد که مسلمانان
با آنها صحبت کنند و یا در سوره انفال : یسئلونک عن الانفال قل الانفال لللّه و لرسوله ...
یعنی درباره
«انفال» از تو سؤال کنند (انفال قله های کوه و زمین و جایی است که صاحب معین ندارد» بگو «انفال» از
خدا و پیامبر او بعد می فرماید فاعلموا انما غنتم من شی فان لللّه خمسا و للرسول و لذی القربی و
الیتامی و المساکین و ابن السبیل : می دانید آنچه غنیمت را بدست آورده اید پنج یک آن را برای
خداست و پیامبر و ذی القربی (خویشاوندان پیامبر) و یتیمان و مساکین و ابن سبیل (کسی که در راه
بی پول شده است) در این آیه یادم هست که دو سه جلسه بحث کردم که آیا این آیه آن چنان که مفسران
اهل سنت می گویند فقط خمس
غنیمت های جنگی است که ظاهر
کلمه «غنیمت» هم همین معنا را ابتدا
به ذهن می آورد یا آن چنان که
علمای شیعه و مفسران شیعه
می گوید کلمه غنیمت شامل ارباح
مکاسب و سودی که از راه کسب و
تجارت بدست می آید می شود و به
استناد استعمال کلمه غنیمت از نظر
عرب در هر سود و رنج که بدست
آید از این جهت همان عقیده شیعه
را ترجیح می دادم که همه علما فتوی
داده اند که خمس بر منفعت و
استفاده از تجارت و کسب تعلق
می کرد و بعد بحث مفصلی شد در
مورد این که چرا در فقه شیعه
فرزندان پیامبر باید خمس بگیرند نه زکوۀ و آیا این یک نوع بی عدالتی و امتیاز برای فرزندان پیامبر
نیست جواب دادم که زکوۀ در آغاز امر اسلام بود و اگر پیامبر می خواست از آن برای خود و
خویشاوندانش بردارد همه فکر می کردند که محمد آمده تا از این راه پول و سودی برای خود و
فرزندانش بدست آورد و از این جهت زکوۀ نگرفت و آن را به خود و فرزندانش حرام کرده ولی
پس از به قدرت رسیدن اسلام خمس غنیمت های جنگی یا استفاده از کسب و تجارت برای
فرزندانش باشد بجای این که بآنها زکوۀ داده نمی شود در این قسمت اقوال شافعی و مالک و
علمای اهل سنت را مفصل بیان کردیم که ذکر آن را در اینجا لازم نمی دانم اینها سخنانی بوده از
تفسیر اینجانب.
مفتح
س ـ جلساتی که در دانشگاه تشکیل داده بودید تحت چه عنوانی بود و چه
افرادی شرکت کردند کلیه افرادی که شرکت می کردند معرفی کنید و مطالبی که
در جلسات بیان می نمودید مشروحا بنویسید.
ج ـ در دانشگاه جلساتی نداشتم جز درس هایی که دانشکده الهیات برای من تعیین کرده بود که در
آن کلاس ها فقط مطالب درسی بیان می شد که اگر لازم باشد عنوان درس ها را بنویسم که در سال
دوم دوره لیسانس کتاب «مقاصد الفلاسفه»3 غزالی تدریس می شد و در سال سوم و چهارم
کتاب «اشارات و تنبیهات»4 ابن
سینا و در سال چهارم دوره
لیسانس «هیاکل النور» سهروردی
و در فوق لیسانس «منظومه
سبزواری» و در دوره دکتری «سیر
فلسفه در اسلام» که چگونگی آشنا
شدن مسلمانان با فلسفه یونان بیان
می شد همچنین مترجمان کتب
فلسفی از زبان یونانی ـ به زبان
عربی و فلاسفه قرن دوم و سوم
اسلام و نیز در دوره دکتری علم
کلام تدریس می شد که متن کتاب
«کشف المراد» مرحوم خواجه
نصیرالدین طوسی مورد بحث قرار
می گرفت اما در مسجد دانشگاه در
ماه مبارک رمضان سال 1351 یک
روز آقای مطهری فرمودند که یکی از دانشجویان پیش من آمد و گفته است که ما از دبیرخانه
دانشگاه اجازه گرفته ایم که در ماه مبارک رمضان نماز جماعت و برنامه مذهبی داشته باشیم و از ما
خواسته اند که چه افرادی را می خواهید که دعوت شوند ما چهار نفر را صورت دادیم: آقای
مطهری، بهشتی، مفتح، غفوری و چون آقای مطهری و من در دانشگاه کار می کردیم و با ما دو نفر
موافقت شده بود و اول خدمت آقای مطهری رفته بودند و ایشان چون در مسجدالجواد می رفت
من را تعیین کردند و روز اول با همان آقای قبادی که دانشجوی دانشکده حقوق بود به مسجد دانشگاه
رفتم و نماز خواندم و پس از نماز در حدود یک ربع به سؤالهای مذهبی پاسخ دادم تا ماه رمضان
تمام شد و اینها تقاضا کردند که ادامه دهم و چون برای من آمدن هر روز مقدور نبود لذا قرار شد
هفته ای دو روز باشد و به آقای قبادی گفتم شما قبلاً اجازه بگیرید و بعد بیا دو هفته طول کشید و ایشان
آمدند و گفتند فردا شما تشریف بیاورید و در آن محل آگهی اعلام کرده بودند و می رفتم و بعد از نماز
تفسیر شروع کردم و به تقاضای خود آنها تا تعطیلات نوروز که اول به علت تعطیلات نرفتم و بعد هم به
علت ایام امتحانات دیگر بکلی نرفتم و ماه رمضان بعد خود جناب آقای مطهری رفتند و چون دیگر
مسجدالجواد نمی رفتند و سخنرانیها عمدتا مربوط به آقای مطهری بود وی و من حتی یک بار جلسه
سخنرانی در دانشگاه نداشتم اما افرادی که می آمدند هیچ مشخص نبود چون در ماه رمضان تقریبا دو
سوم و گاهی نصف مسجد برای نماز پر از جمعیت بود که کارکنان و دانشجویان بودند و معلوم است که
در این نوع برنامه ها از افراد سؤال نمی شود که اسم شما چیست و بعد از ماه رمضان هم باز همین طور
تعداد کمتر بود اما یک روز دو صف در نماز جماعت بودند و یک روز کمتر یا بیشتر ولی اسامی معین
نبود و حتی شرکت کننده ها هم همیشه ثابت نبودند و اما مطالبی ضمن پاسخ سؤالها گفته می شد آنچه
الان به یاد دارم یک نفر سؤال درباره این که چرا اسلام با بردگی موافقت کرد که مفصل پاسخ دادم و
گفتم چون اقتصاد مکه و عربستان در آن روز قسمت مهمی مربوط به برده و برده فروشی بود اگر اسلام
از آغاز بردگی را لغو می کرد مسلما عملی نبود لذا با آن موافقت کرد ولی کفاره و جریمه بسیاری از
گناهان را مانند عمدا روزه خوردن، به دروغ سوگند یاد کردن، و امثال آن را آزاد کردن یک بنده قرار داد
که از این راه به صورت تدریجی بنده ها آزاد می شدند، و یا روایاتی که در فضیلت آزاد کردن بنده
هست و بعد طبق آنچه اسلام دستور داده که با بنده نظیر یکی از افراد خانواده رفتار شود و شخصیت
انسانی او را در نظر بگیرد مسلما این خانواده برای برده یک کانون و مکتب آموزش و تربیت بود که یک
فرد وحشی ناآشنا به آداب اجتماعی به صورت برده بعدا فردی آشنای به طرز رفتار و صحبت با مردم
درمی آمد و آزاد می شد،یا مثلاً
سؤال می شد که چرا در اسلام ارث مرد دو برابر ارث زن است که پاسخ می دادم طبق آیه کریمه «للذکر
مثل حظ الانثین» که ترجمه اش اینست که برای مرد نصیبی دو برابر نصیب زن است به مرد دو برابر زن
ارث می برد که در قانون مدنی ایران هم به همین ترتیب است که علتش هم این بود که چون زن واجب
النفقه مرد است بنابراین برای مرد مخارج بیشتری هست ولی مرد واجب النفقه زن نیست یعنی اگر زن
نیاز مال داشته باشد بر مرد واجب است که کار کند و آن نیاز را برطرف کند و مخارج زن را بدهد ولی اگر
مرد کار نکرد و نیاز داشت بر زن این تکلیف نیست و بر او واجب نیست که حتما کار کند و مخارج مرد را
بدهد.
و سؤالاتی از این قبیل که ذکر آنها به طول می انجامید و چون سؤال هابه صورت کتبی بود یعنی
با صلاحدید آقای مطهری این کار را کردیم که برای هر سؤالی دارند بنویسند بنابراین دیگر سؤال های
خارج از مسائل مذهبی عادی را نمی توانستند بنویسند چون خط آنها در دست بوده.
مفتح
س ـ در دانشگاه و مسجد دانشگاه کدامیک از سوره های قرآن را برای حاضرین
تفسیر می کردی
ج ـ در مسجد دانشگاه در ماه رمضان همان طور که نوشتم فقط پاسخ به سؤال ها بوده ولی بعد از
ماه رمضان یکی دو سوره کوچک از قرآن مانند «قل هواللّه احد» و سوره «حمد» و سوره «انا انزلنا»
تا چند هفته تفسیر شد و بعدا گفتند تفسیر سوره توبه را تفسیر کنید و تقریبا 5 جلسه یعنی 5 روزی
برای نماز جماعت می رفتم اوائل این سوره را تفسیر شد که بعد هم تعطیل شد.
مفتح
س ـ مقابل جوابهای که داده اید پس از قرائت امضاء کنید؟
ج ـ جواب ها را با امضاء گواهی می کنم.
مفتح
توضیحات سند:
1ـ تفسیر مجمع البیان، مرحوم
طبرسی، 26 جلد، ترجمه شهید
آیت الله دکتر محمد مفتح و جمعی
از فضلای دیگر، تهران،
انتشارات فراهانی، 1350
2ـ یادنامه علامه سید
محمدحسین طباطبائی ـ تهران
موسسه مطالعات علمی 1365
3ـ «مقاصد الفلاسفه» امام
محمد غزالی، ترجمه تهران، نشر
دانشگاهی، 1365
4ـ اشارات، ابن سینا، ترجمه
ملکشاهی، سروش، 1360
تهران، انتشارات سروش،
1364
5ـ مجموعه آثار شیخ اشراق،
تهران، انجمن فلسفه و حکمت
اسلامی، 1364
منبع:
کتاب
شهید آیتالله دکتر محمد مفتح به روایت اسناد ساواک صفحه 530