صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

بازجوئی از محسن رفیق دوست فرزند عبداله

تاریخ سند: 5 دی 1355


بازجوئی از محسن رفیق دوست فرزند عبداله


متن سند:

س ـ هویت شما محرز است مشروح فعالیتهای ضد امنیتی خود را از ابتدا تا لحظه دستگیری نوشته و نحوه تماس با سازمان مجاهدین خلق را تشریح افرادیکه از سازمان موصوف با سرکار در تماس بوده اند معرفی نمائید، ضمنا هر نوع مأموریتی از جانب سازمان مزبور بشما محول گردیده ذکر کنید.
ج ـ حدود هشت ماه قبل یک روز حاج علی حیدری مرا بمنزل خود خواست هنگامیکه بمنزل حاج علی حیدری رفتم شخصی که او را حاج علی دکتر معرفی کرد و گفت ایشان یکی از مجاهدین میباشد و من تو را به او معرفی کرده ام تا اگر میتوانی کمکی بنمائی بعدا فهمیدم اسم این شخص شیخ عباس میباشد من به او گفتم با توجه به وضع من که آدم زن و بچه داری هستم چه کمکی میتوانم انجام دهم که برای من اسباب دردسر نباشد او گفت ما از تو کار زیادی نمیخواهیم و حتی از وضع مالی تو و ضرری که کرده ای و حاج علی گفته است اطلاع دارم و هیچ پولی از تو نمیخواهم ولی چون شنیده ام که تو جهت کارهای کسبی هر چند یک وقت بخارج مسافرت میکنی در این راه میتوانی ما را کمک کنی و قرار شد من هر وقت خواستم مسافرت کنم به حاج علی اطلاع بدهم پس از شاید حدود یک ماه قرار شد به آتن بروم به حاج علی اطلاع دادم چند روز بعد یک روز بعد از ظهر حاج علی باتفاق دکتر بمنزل ما آمدند البته حاج علی بلافاصله رفت دکتر نامه ای بمن داد بمقصد بیروت بنام یک شخص عرب که نام او را دقیقا بخاطر ندارم البته پاکت در بسته و با چسب نواری محکم شده بود و از من خواست که پاکت را در آتن پست نمایم بعد هنگامیکه خواستم بلیط بگیرم بلیط یک سره آتن برای پانزده روز تمام شده بود و لذا از طریق دمشق بلیط گرفتم و پاکت را در دمشق بصندوق پست انداختم دیگر دکتر را ندیدم تا حدود یک ماه پیش باز او را در منزل حاج علی حیدری دیدم او از من سؤال کرد که قصد مسافرت نداری باو جواب دادم من تا از آتن خبری نشود که نمیتوانم بمسافرت بروم مضافا اینکه اکنون در تهران گرفتاری مالی زیاد دارم ولی بهر صورت مجبورم جهت تعقیب دعوا حتما چند بار دیگر مسافرت کنم و فکر می کنم در چند روز آینده می توانم مسافرت کنم قرار شد باز اگر خواستم مسافرت کنم باطلاع او بوسیله حاج حیدری برسانم تا روز سه شنبه قبل از بازداشت که باز حاج علی حیدری تلفن کرد حدود یک ساعت بعد از ظهر که بمنزل او بروم وقتیکه بمنزل او رفتم دکتر و حاج علی و شیخ احمد نفری سر سفره نشسته بودند که دکتر او را بمن معرفی کرد و گفت این شخص را با هزار زحمت پیدا کرده ام و او میتواند خیلی کارها برای ما انجام دهد بعد از نهار من رفتم و پنجشنبه ظهر حاج علی به من تلفن کرد که شیخ احمد نفری بمنزل ما آمده و زن من قهر کرده رفته خواهشمندم بمنزل ما بیا با تو کار دارم وقتیکه بمنزل حاج علی رفتم نه حاج علی و نه دکتر آنجا نبودند فقط نفری بود بعد دکتر آمد و گفت که برای حاج علی وضع بدی پیش آمده خواهشمندم این شخص را چند روز نگهدار تا برود من گفتم منزل ما کسی نیست زنم بیمارستان است به منزل نمیتوانم ببرم اگر بخواهید او را کرج ببرم بعد باتفاق نفری بمنزل رفتیم و بعد دکتر و حاج علی آمدند منزل ما و دکتر و نفری خیلی صحبت کردند بعد دکتر بمن گفت که من یک پولی که متعلق به آقای صدر است در سوریه دارم که این شخص میگوید بده بمن به آقای صدر بدهم ولی من میخواهم از تو خواهش کنم که اگر خواستی مسافرت بروی حتما از طریق سوریه برو و من حواله و نشانی پول را میدهم باتفاق نفری پیش آقای صدر رفته و نامه مرا باو بده و بعد از آن ما با نفری خیلی میتوانیم کار بکنیم و تو هم باید تا آنجا که میتوانی نظارت بکنی ولی بمن سفارش میکرد که تو باید خیلی مواظب خود باشی و این آزادیت را از دست ندهی ما با تو بعدا خیلی کار داریم و بعد بمن گفت تا من بازنگشته ام مبادا بمسافرت بروی من 6 یا 7 مرداد بازمیگردم رفیق دوست

منبع:

کتاب شهید حجت‌الاسلام سید علی اندرزگو به روایت اسناد ساواک صفحه 319


صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.