تاریخ سند: 20 خرداد 1346
عطف : 7541/ ه ـ 12/12/45
متن سند:
از : 5/ ه
به : 312شماره : 5706 /6
مجله فردوسی شماره 814 روز 2 /2 /46 شعری از علی اصغر واقدی1 تحت
عنوان (بهار) بشرح زیر به چاپ رسانیده است.
در شهر ما بهار.
امسال پرشکوه تر و باشکوه تر.
از عمق این سکوت و سیاهی زره
رسید.
اما من از بهار چه
بگویم برای تو.
هر سال ای
بهار.
وقتی میان دامنه ها
خیمه می زدی.
با اینکه در
[خور تو] چیزی نداشتم تا
در گذرگهت بفشانم بپای تو.
یکباره نقد زندگیم که شعر
بود.
با اشک شوق ریخته ام
در صفای تو هر چند
شاعران زمانهای دور
دست.
این سکه عتیقه ی
بی اعتبار را.
هر سال
بی دریغ پای تو ریختند.
اما
چه گویمت که در این
روزگار تلخ.
آن اهوان شوق
زدل ها گریختند.
آیا در این
زمانه برای تو ای بهار با قلمهای سرد چه شعری توان سرود وقتی پرنده ای نبرد
در فضای تو.
آزاد چون نسیم.
وقتی هراس و بیم.
چون ابر تیره بر همه جا سایه
افکن است وقتی سرودها بجز آوای زاغ نیست.
وقتی طنین نغمه شادی به باغ
نیست.
دیگر چگونه شعر سرایم برای تو افسوس ای بهار.
همراه عطر و زمزمه باغهای تو از دشتهای طراوت پاک نسیم رفت.
از شهرها
پرنده عاشق زبیم رفت.
ما نیز در بهار پر از آرزوی خویش دستانمان شکسته و
لبهایمان خموش.
در انتظار مرگ نیستیم.
هرچند سالهاست که بیجان و مرده ایم.
زیرا سکوت و سردی گورستان.
در
شهرهای ما.
در قلمهای ماست آیا شنیده ای.
شوق و تلاش و جنبش و فریاد.
زیباترین تجلی زندان زندگیست.
نظریه رهبر عملیات : ضمن ایفاد یک برگ عین برش قطعه شعر بالا که در مجله
فردوسی شماره 814 روز 2 /3 /46 به طبع رسیده و با توجه به سوابق علی اصغر
واقدی در ستاد و اینکه افراد وابسته به حزب ملت ایران2 و جبهه ملی در حال
حاضر موقعیت را برای فعالیت های علنی و تشکیل جلسات و بطور کلی فعالیت
حاد مناسب نمی بینند و در
برخوردهای خود به
یکدیگر توصیه می کنند فعلاً
هنگام مطالعه و مبارزه
غیرعلنی می باشد.
همانطوری که به متن شعر
بالا توجه می فرمایند گو
اینکه می توان برای (بهار)
قطعه شعری امیدوار کننده و
تسلی بخش سرود ولی
مشارالیه در لفافه به صورت
سمبلیک تا اندازه ای شعری
به قول معروف بودار سروده
که البته روی این شعر بطور
حتم افراد متمایل به جبهه
ملی و مخالف بحث هائی
خواهند نمود.
با توجه به مراتب فوق به نظر اینجانب می بایست از درج اینگونه
اشعار با در نظر گرفتن سوابق سرایندگان آنها خصوصا در مجله فردوسی که
بطور غیر مستقیم می توان ادعا نمود ارگان این نوع افراد می باشد جدا جلوگیری
نمود.
بستانی 18 /3 /46
نظریه رئیس امنیت داخلی : بطوریکه استحضار دارند چندی قبل در کرمانشاه انجمنی به نام «نیما
یوشیج3» وابسته به فرهنگ و هنر تشکیل که در آن انجمن چند نفر از افراد حزب ملت ایران
منجمله علی اصغر واقدی شرکت داشتند و منظور آنان از تشکیل این انجمن این بود می خواستند
با سرودن اشعار و بحث در ادبیات عده ای را تحت تبلیغ قرار دهند و اقداماتی که بطور
غیرمحسوس بعمل آمد انجمن مذکور منحل گردید و افراد مذکور خصوصا نامبرده برای اینکه
مقالات و اشعار خود را به چاپ برسانند مجله فردوسی را برای این منظور مناسب تر تشخیص
داده و با آن همکاری دارند تا بدینوسیله نوشتجات خود را جمع به دیگران برسانند چنانچه در
مرکز در این مورد ترتیبی داده شود که از چاپ این گونه اشعار با توجه به سوابق برآیند آن
جلوگیری بعمل آید بهتر است.
2ـ این اطلاعیه را کلیه آقایان بررسی کننده مطبوعات بررسی نمایند ضمنا به اطلاع مسئول
مربوطه نیز برسد که نویسندگان مجله فردوسی را بهتر شناسائی نمایند.
3ـ سوابق علی اصغر واقدی بررسی شود.
27 /3 /40
20 /3 /46 ـ 5/ ه
توضیحات سند:
1 ـ علی اصغر واقدی فرزند
عبدالحسین در سال 1319 ه ش
در کرمانشاه به دنیا آمد.
دوران
دبستان و دبیرستان را در
کرمانشاه سپری کرد و سپس
جهت ادامه تحصیل به تهران
آمد و از دانشسرای عالی، در
رشته ادبیات فارسی، لیسانس
گرفت.
مشارالیه که در حین
تحصیل در دانشسرای عالی، به
عضویت جبهه ملی درآمده بود،
در ضمن تحصیل، با رادیو ایران
به عنوان ترانه ساز همکاری
می کرد.
واقدی که شعر می سرود
پس از اخذ لیسانس به استخدام
وزارت آموزش و پرورش
درآمد و به عنوان دبیر
دبیرستان های کرمانشاه، مشغول
تدریس شد و در حین آن، به نفع
جبهه ملی و حزب ملت ایران، به
فعالیت پرداخت.
مشارالیه
چگونگی پیوستن خود به
فعالیت های سیاسی را اینگونه
بیان کرد: «در زمان دانشجوئی
چون کانون ناسیونالسیت ها
(حزب پان ایرانیست) انجمن
ادبی بنام آتشکده داشت در آن
شرکت می کردم و مقداری هم
تحت تأثیر آنان بودم.
»
وی در ارزیابی ساواک، فردی
شاعر و نویسنده، عضو حزب
ایران (صالح)، محافظه کار،
ترسو، که کارش سرودن شعر و
چاپ در مجله است، معرفی
گردید.
واقدی که با مجلات
فردوسی و خوشه همکاری
شعری داشت و مجموعه شعر
«جرقه» از او منتشر شده بود، در
سال 1347 به آموزش و پرورش
قزوین منتقل شد و یکسال بعد
از آن به تهران آمد و در سال
1348، همکاری وی با وزارت
اطلاعات جهت ساختن تصنیف و
ترانه مورد موافقت ساواک
قرار گرفت.
مشارالیه که در سال
1353 کارشناس مطبوعات دفتر
روابط عمومی وزارت آموزش
و پرورش بود، به علّت فعالیت
چشمگیر در برگزاری جشنهای
2500 ساله شاهنشاهی در سال
1350 توسط رئیس آ.
پ منطقه
15 تهران مورد تقدیر قرار
گرفت و در سال 1355 که
ارتقاء شغلی وی مطرح بود،
برای ساواک چنین نوشت : «با
توجه به فعالیت های مثبتی که در
این ده سال اخیر، چه در رادیو
تلویزیون و چه در آموزش و
پرورش در مسیر هدفهای
مترقیانه شاهنشاه آریامهر
داشته ام که نمونه های آن،
ساختن سرودهای ملی و میهنی
در جشنهای ملی و ستایش از
انقلاب شاه و ملت و همچنین
نوشتن نطق ها و گزارش های
مقامات مملکتی و انتشار بولتن
وزارت آموزش و پرورش و
صدها فعالیت مثبت دیگر
می باشد...
با کمال افتخار...
»
1ـ حزب ملت ایران : بر بنیاد
پان ایرانیسم، انشعابی از حزب
پان ایرانیست پزشکپور بود و
رهبری آن را داریوش فروهر بر
عهده داشت.
روزنامه نوای پان
ایرانیسم که گاه به نامهای
آپادانا و مرد فردا منتشر می شد،
ارگان آن بود و روزنامه آرمان
ملت نیز از سوی این حزب
منتشر می شد...
هر دو روزنامه
پس از سال 1332 نیز انتشار
می یافت.
حزب ملت ایران در
تیرماه 1332 همراه با احزاب
ایران، جمعیت آزادی مردم
ایران و نیروی سوم.
جبهه
مؤتلفه احزاب ملی را در دفاع از
نهضت ملی و حکومت مصدق به
وجود آورد و پس از 28 مرداد
نیز همین چهار حزب، احزاب
وابسته به نهضت مقاومت ملی
را تشکیل دادند.
حزب ملت
ایران، عبارت «پاینده ایران» را
به عنوان شعار رسمی خود در
اعلامیه ها و بیانیه های حزبی به
کار می برد.
امیرسلیمان عظیما
صاحب امتیاز و مدیر مسئول
روزنامه ارگان حزب ـ از دیگر
رهبران حزب ملت ایران بود.
2ـ (نیما یوشیج) : علی
اسفندیاری در سال 1276 ه ش
در روستای یوش از توابع
مازندران به دنیا آمد.
پدرش
کشاورز و گله دار بود.
نیما در
زادگاه خود خواندن و نوشتن را
آموخت.
آنگاه راهی تهران شد
و در مدرسه سن لویی تحصیل
کرد.
زبان فرانسه را یاد گرفت و
با ادبیات اروپایی آشنا شد.
مدتی در رشت معلم بود.
مدتی
در مجله موسیقی مطلب نوشت
و بعدها به خدمت وزارت
فرهنگ در آمد.
شهرت نیما به
پایه گذاری سرایش شعر به
سبک و سیاقی نوین بود.
وی
شعر را از چهارچوب های متعین
آن آزاد کرد و روش نو در
انداخت.
از آثار اوست : شعر
من، ماخ اولا، ناقوس، شهرصبح
شهرشب، آهو و پرنده ها، دنیا
خانه من است، قلم انداز،
نامه های نیما به همسرش،
عنکبوت، فریادهای دیگر و...
نیما در سال 1338 در تهران در
گذشت.
منبع:
کتاب
مطبوعات عصر پهلوی - مجله فردوسی به روایت اسناد ساواک صفحه 276