تاریخ سند: 7 آذر 1356
موضوع : جلسه در منزل دکتر بقائی2
متن سند:
شماره 56926 /20 ه 21
ساعت 1720 روز 2 /9 /36 در منزل دکتر بقائی عده ای در حدود بیست نفر
از جمله دکتر موسوی زادگان.
شیخ معممی به نام حجتی کرمانی.
غنائی.
غلامی.
غلام بیک.
قدیمی سید حائری نیا که در گذشته مأمور رکن دوم و مستقیما با
تیمسار رزم آراء کار میکرد.
بزرگ نژاد.
هاشمی.
شیخ رضا.
کاشانی.
اسلامیت.
ملحمی.
سرهنگ بیگلری بازنشسته حضور داشته اند حائری نیا وارد جلسه شد
زیر دست بقائی قرار گرفت یک ساعت زیرگوشی با بقائی صحبت کرد و به طور
خیلی محرمانه از جیب کوچک سمت چپ کت خود کارتی بیرون آورد که زمینه
کارت نخودی رنگ بود و بقائی را متوجه کارت نمود سرهنگ بیگلری گفت
آقای غنائی دیروز جای شما خالی بود در قلعه حسن خان کاروان سرا سنگی از
آن چوب و چماق ها که نثار سران جبهه ملی میکردند چند تائی نوش جان
میکردی بقائی گفت جناب سرهنگ خوب موضوع را تشریح کنید تا رفقای ما که
عقیده دارند چرا ما به راه نمیافتیم بدانند اگر جمیعتی بخواهد بدون هدف تولید
بی نظمی بکند تو دهنی میخورد سرهنگ ادامه داد گفت فروهر آنقدر کتک خورد
که در بیمارستان بستری است بقائی گفت چه کسانی بودند که جبهه را
میکوبیدند.
سرهنگ گفت گروه گروه بودند و بسیار با انضباط بودند اگر رئیس
گروه میگفت فلانی را نزنید
نمیزدند حدود 700 نفر بودند که از ماشین های کارخانجات ونک که اکنون در
سد کرج کار میکنند پیاده شدند حسابی زدند بعد هم ژاندارمری مداخله کرد
جبهه ای ها شکایت کردند ژاندارمری موضوع را خیلی ساده گرفت و گفت کار
قابل جرم انجام نشده است قدیمی گفت بعد از ظهر امروز به مهندس حسیبی تلفن
کردم گفتم واقعا دکتر فلاح روی شمار را سفید کرد چون شما ایشان را چنین و
چنان معرفی کردید گفت در هفته گذشته من و دکتر فلاح در کاشان خدمت آقای
صالح بودیم همین بحث شد فلاح گفت روزنامه ها قدری اضافه کرده بودند باز
جواب خواهم داد سرهنگ نیم ساعت زیر گوش بقائی صحبت کرد.
توضیحات سند:
1ـ در اصل 7 /6 /36
2ـ دکتر مظفر بقائی فرزند میرزا
شهاب الدوله در سال 1287 ه
ش در کرمان متولد شد.
نامبرده
جزء اولین دسته محصلین بود که
در زمان رضاشاه برای تحصیل
به اروپا اعزام شد و در دانشگاه
سوربن پاریس در رشته فلسفه
و آموزش و پرورش کودک
تحصیل کرده و به ادعای خودش
مدرک دکتری گرفت اما در
کتاب «ایران و تاریخ» نوشته
بهرام افراسیابی در صفه 126
چنین ذکر شده است : مظفر بقائی
برای تحصیلات به فرانسه رفته
بود و به علت عیاشی و ولگردی
موفق به درس خواندن نگشته و
بدون گرفتن عنوان از فرانسه
باز می گردد.
اولین دغلکاری او
این بود که برای خودش عنوان
دکتری جعل کرده بود...
» از سال
1324 وارد فعالیت های سیاسی
شد و در تشکیل حزب دمکرات
ایران با قوام السلطنه همکاری
کرد و در دانشگاه تهران نیز کار
می کرد.
برای اولین بار در سال
1336 بعنوان نماینده شهر
کرمان به مجلس شورای ملی راه
یافت.
بقایی در جنبش
ملی گرایی ایران چهره ای
شاخص بود و از طریق
روزنامه اش (شاهد) خط مشی
سیاسی خود را ادامه داد.
وی با
تأسیس حزب زحمتکشان به
عقاید سیاسی خود تشکل
بخشید که بعدها این حزب نام
خود را به جامعه سوسیالیست ها
تغییر داد.
این حزب که در
دهه های چهل و پنجاه فعالیت
چشمگیری نداشت از ماههای
پایانی سال 55 بار دیگر
فالیت های خود را با آزادیهای
تزریق شده به گروههای ملّی گرا
شروع کرد، امّا چهره فعالی
از خود نشان نداد.
وی از جمله
سیاستمدارانی بد که با اعمال
سیاست های منافقانه خود
آسیب های فراوانی به کشور
وارد کرد.
همدستی او ـ البته
بطور مخفیانه و غیرمحسوس ـ
با کودتاچیان 28 مرداد 32 و
مخالفت هایش با دکتر مصدق از
آن جمله است.
او در یک دادگاه
مسخره شاه ساخته در محاکمات
بدوی محکوم شد اما دادگاه
تجدیدنظر پس از خوش
رقصی های بقائی او را تبرئه
کرد.
بقائی پس از پیروزی
انقلاب اسلامی ظاهرا ادعای
طرفداری از انقلاب را داشت
امّا انتشار وصیت نامه سیاسی
او مطالب را به گونه دیگری
نشان می داد.
وی در سال 1359
دستگیر شد و ضمن سپردن تعهد
به این که از کشور خارج نشود
آزاد گردید ولی در شهریور
همان سال سفری به امریکا انجام
داد...
بقایی در فروردین ماه
سال 66 پس از بازگشت از
امریکا، در کرمان دستگیر شد.
به
گزارش خبرگزاری جمهوری
اسلامی در همان تاریخ در
بازرسی از منزل وی مقادیر
زیادی اسناد مربوط به حزب
زحمتکشان و اشیاء و نشریات
غیرمشروح که حاکی از انحراف
اخلاقی وی بود بدست آمد.
سرانجام بقایی در آبان ماه
1366 بر اثر عود بیماری
سفلیس در بیمارستان مهر تهران
درگذشت.
منبع:
کتاب
جبهه ملی به روایت اسناد ساواک صفحه 248