تاریخ سند: 14 آذر 1357
علیخانی
متن سند:
از: مشهد تاریخ: 14 /9 /1357
به: 312 شماره: 21204/ ﻫ 1
شخصی به نام علیخانی روز 14 /9 /57 از منزل موسوی در قم با واعظ طبسی تماس و اظهار داشت: امروز بعد از ظهر بی . بی . سی دو مطلب مهم که همه را خوشحال نمود اعلام کرد، اول شورای سلطنتی1 که مقامات ایرانی آن را تکذیب نموده اند، دیپلماتهای غربی در تهران عقیده دارند شورای سلطنتی با حضور عدهای از سیاسیون تشکیل خواهد شد.2 مطلب دیگر راجع به ملاقات دیشب نماینده رئیس جمهور فرانسه با خمینی3 میباشد که عدهای پس از ملاقات وی با آقا از او سئوال نمودند آیا شما از خمینی خواسته اید علیه رژیم شاه دیگر اعلامیهای صادر ننماید؛ که نماینده بیان داشت من برای این موضوع مراجعه ننمودهام و رادیو در دنباله اخبار خود گفت فرانسه حتی به وی اجازه داده به مبارزاتش علیه رژیم ادامه دهد، ولی تذکر داده که مردم را به شورش دعوت ننماید؛ و شخص مذکور افزود بعد از استماع اخبار رادیو، از قم با پاریس تماس و اطلاع حاصل گردید هیچ محدودیتی فرانسه برای آقا فراهم ننموده. ضمناً شخص مذکور عنوان نمود در بوشهر به منزل آشوری[عاشوری4] یکی از روحانیون فراری که در منزل کسی دیگر پنهان بوده، حمله و وی را کشتهاند. همچنین به منزل یکی دیگر از روحانیون بوشهر [حمله] و چون وی در منزل نبوده، خانمش را کشتهاند. در تهران هم عدهای از روحانیون توسط دولتیها تهدید شدهاند. همچنین در قزوین هم عدهای از روحانیون را مورد ایراد ضرب قرار داده[اند]
طبسی گفت: ما از دیروز به فرمان آقا مجلس بزرگی در مدرسه نواب تشکیل، امروز هم ساعت 1200 راه پیمائی عظیمی از مدرسه نواب به طرف شرکت نفت به منظور اعلام همبستگی با کارکنانش حرکت و در آنجا اجتماع و پس از سخنرانی اینجانب که سی دقیقه طول کشید، مردم متفرق شدند، لیکن اطلاع حاصل شد که عدهای وارد استادیوم تختی شده و سر مجسمه کد 66 را کندند.
در خاتمه گفت اطلاع دارد آقایان قمی و شیرازی ضمن اینکه در راهپیمائی شرکت ننمودند، امروز را تعطیل اعلام نکرده اند، در صورتی که مغازهها و بانکها و ادارات تعطیل نمودند و راه پیمائی عظیم صورت گرفت.
ضمناً دختر طبسی به نام زهره به آقای علیخانی قبل از گفتگو با طبسی با وی، اظهار داشت: امروز هلیکوپترها اعلامیههائی مربوط به حزب توده به پائین میریختند که کسی برنمی داشت.
نظریه یکشنبه . مذاکرات فوق مورد تائید است. نامبردگان از وضع موجود بسیار خوشحال بودند و از دولت فرانسه بسیار راضی و کلیه تحریکاتی که موجب هرگونه ناآرامی در شهرهای خراسان میشود، از ناحیه طبسی صورت میگیرد. واعظ طبسی اظهارات روز جاری را با آب و تاب فراوان برای شهرستانها تعریف و میگفت تا کنون چنین تظاهراتی صورت نگرفته [است.]
نظریه چهارشنبه ـ نظر یکشنبه مورد تائید است.
محترماً به استحضار میرساند. 16 /9 /57 موضوع تحریک و فعالیت طبسی در بولتن درج شود. 16 /9
در بولتن درج گردید. جهت هرگونه اقدام به استحضار رئیس دایره عملیات برسد. 17 /9 /57
توضیحات سند:
1. شورای سلطنت: یکی از آخرین تکیهگاههای شاه برای جلوگیری از فروپاشی رژیم سلطنتی پس از خروج وی از کشور بود. در آن زمان، اوجگیری انقلاب اسلامی که سقوط رژیم سلطنتی را هدف قرار داده بود و همچنین عوامل فرعیتر، از جمله عدم اعتماد شاه به شایستگی بختیار در حفظ رژیم سلطنتی و همچنین نگرانی وی از بروز اختلاف میان ارتش و بختیار، شاه را عمیقاً به این نتیجه رسانده بود که متعاقب خروج او از کشور، اساس رژیم سلطنتی نیز با توجه به احساسات عمومی فروخواهد ریخت. از این رو به عنوان آخرین بارقه امید، تصمیم گرفت شورایی را به وجود آورد تا بتواند از فروپاشی نظام سلطنتی جلوگیری به عمل آورد. در حقیقت فکر تشکیل « شورای سلطنت » ناشی از نگرانی جدی شاه از انقراض سلسله شاهنشاهی بود. اعضایی که برای تشکیل این شورا با موافقت شاه در نظر گرفته شدند، عبارت بودند از: شاپور بختیار، نخستوزیر . محمد سجادی، رئیس مجلس سنا . جواد سعید، رئیس مجلس شورای ملی . سید جلال تهرانی، سناتور سابق . محمدعلی وارسته، وزیر دارایی اسبق . عبدالله انتظام، رئیس هیئت مدیره و مدیرعامل شرکت ملی نفت ایران . علیقلی اردلان، وزیر دربار شاهنشاهی . علیآبادی، دادستان سابق . ارتشبد عباس قرهباغی، رئیس ستاد ارتش
این اسامی در روز شنبه 23 دی 1357 نهایی شدند و در همان روز از طرف دربار شاه دعوت نامههایی برای تشکیل اولین جلسه شورای سلطنت در ساعت 4 بعد از ظهر روز یکشنبه 24 دی 1357 در کاخ نیاوران، جهت نامبردگان ارسال شد.
شورای سلطنت در حالی اولین جلسه خود را تشکیل میداد که امام خمینی(ره)، بختیار و دولتش را که دو هفته پیش تشکیل شده بود، فاقد مشروعیت خوانده، رهبران کشورهای غربی امید خود را از آرامش ایران در صورت باقی ماندن شاه از دست داده و این ناامیدی را در گوادلوپ (14 دی) ابراز کرده بودند. بسیاری از ژنرال های مورد اعتماد شاه از جمله اویسی، ازهاری و... از کشور گریخته بودند (14 تا 18 دی) و شورای انقلاب به فرمان امام خمینی(ره) تشکیل شده بود. (22 دی)
جلسه شورای سلطنت نیز 2 روز پس از تأسیس شورای انقلاب و 2 روز قبل از فرار شاه تشکیل گردید.
روز 25 دی، یعنی فردای روزی که جلسه رسمیت یافتن شورای سلطنت در نیاوران تشکیل شده بود، امام خمینی (ره) در اعلامیهای این شورا را غیرقانونی خواندند. امام در این اعلامیه که در آستانه اربعین سالار شهیدان حضرت حسین بن علی(ع) و با هدف تشویق مردم برای شرکت در راهپیمایی این روز صادر کردند، فرمودند: « به کسانی که در شورای سلطنتی غیرقانونی به عنوان عضویت داخل شدهاند، اخطار میکنم که این عمل، غیرقانونی و دخالت آنان در مقدرات کشور جرم است. بیدرنگ از این شورا کنارهگیری کنند و در صورت تخلف مسئول پیشامدها هستند.»
ر.ک: نشریه الکترونیکی دوران، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، احمد ساجدی
2. زمانی که زمزمههای تشکیل شورای سلطنتی برای نجات محمدرضا پهلوی از سرنگونی و فروپاشی رژیم پهلوی مطرح گردید، امام خمینی (ره) در سخنرانى مورخه دوم آبان 1357 ش که مصادف با 21 ذى القعده 1398 ق بود، در این باره فرمود: « کدام آدم، کدام عقل این مطلب را اجازه مىدهد که ما یک دشمن سرسخت یک ملتى را رساندیم تا آنجایى که دارد حالا خاضع مىشود و دارد گورش را گم مىکند برود، ما حالا مهلتش بدهیم که بعدها، بعدها یک قدمى برداریم؟ الآن باید این[را]چاره کرد، الآن باید قطع کرد این ریشه را. ما همهمان باید شرکت کنیم در این مطلب، همه قشرهاى ملت باید شرکت کنند در این مطلب. اگر کسى در این مطلب موافقت با ما نکند، این سوء نیت یا دارد، یا آدم نفهمى است، جاهلى است؛ آنکه جاهل است باید به آن حالى کرد؛ آن کس که سوء نیت دارد باید به او تشر زد که این، دست بردارد از این. خیانت است به یک ملتى که خون داده است حالا ما بگوییم که خیر، ما این قدم اولمان که برداریم که ایشان حالا سلطان باشد و یا این برود و فرح خانم سلطان مملکت ما بشود و شوراى مملکتى، شوراى سلطنتى پیدا بشود و بعدش، آن وقت بیاییم قدم دوم بگوییم: نه، او هم باشد! آقا، همین حالا باید این کار را کرد. این اشتباه است. همین حالا، همین حالا باید این ملت تا اینجا که رسانده، حرکت بدهد و همین طورى که مثل سیل دارد پایهها را یکى بعد از دیگرى مىریزد، همه پایهها را بریزد تا این برود، این خیانتکار برود؛ و ما دنبال این مطلب؛ یعنى همین حالا حرف ما این است که باید تمام دستهایى که در این مملکت، قدرتمندى کردند و با قدرتمندى دارند ذخایر ما را مىبرند، اینها تمام باید قطع بشود. این دستها باید قطع بشود و کنار بروند. مملکت، مملکت ماست و ما خودمان مىخواهیم اداره کنیم مملکت را؛ مستشار امریکایى ما نمىخواهیم که یکى گاز ما را ببرد و آن یکى- عرض مىکنم که- نفت ما را ببرد و آن یکى مرتع ما را ببرد؛ و آن یکى جنگل ما را ببرد. چه براى مملکت ما باقى گذاشته این آدم؟
حرف ما این است. و این حرف، حرف من نیست آقا که من بگویم حقى مال من است و این حقم را گذشتم؛ این حق، حق الهى است؛ این حکم، حکم خداست. مسأله، تکلیف شرعى الهى است، کسى نمىتواند تخلف بکند، نباید تخلف بکند. یک کسى که سر تا پایش ظلم است باید قطعش کرد. این ریشه را باید قطع کرد.» . صحیفه امام، ج 4، ص 127
3. در تاریخ 18 دى ماه سال 1357ش، دو نماینده رئیس جمهور وقت فرانسه، ژیسکاردستن در نوفل لوشاتو با امام خمینی(ره) دیدار نمودند، که حاصل گفتگوی آنان با امام به شرح زیر به ثبت رسیده است:
« نماینده ژیسکاردستن: هدف از دیدار، پیغامى است که براى آیتالله دارند. این پیغام از طرف پرزیدنت کارتر براى امام مىباشد. وى در مکالمه تلفنى، از پرزیدنت ژیسکاردستن درخواست نموده است که این پیغام را به شما برسانیم. پرزیدنت کارتر در پیغام خود، خواسته است که آیت الله تمامى نیروى خود را براى جلوگیرى از عدم مخالفت با بختیار به کار برد. حملات به بختیار، خطرات بسیار زیادى دارد و قمارى است که به تلفات زیادى منجر خواهد شد. به نظر پرزیدنت کارتر، احتراز از هر گونه انفجارى در ایران، به نفع همه خواهد بود. خروج شاه قطعى است و در آینده نزدیکى رخ خواهد داد. به نظر کارتر، مناسب خواهد بود که وضعیت را تماماً زیر کنترل خود بگیرید، تا آرامش باشد. آنچه لازم است بگویم، این است که بدانید خطر دخالت ارتش هست و وقوع این خطر، اوضاع را بدتر خواهد نمود. آیا بهتر نخواهد بود که یک دوره سکوت و آرامش به وجود آید؟ پرزیدنت کارتر آرزو دارد که این پیغام، کاملاً مخفى و محرمانه بماند. یک وسیله ارتباطى مستقیم با آیت الله باید فراهم گردد تا مرتب در جریان حوادث گذاشته شوید؛ و این به نفع کشور شما، و خصوصاً آیت الله مىباشد. وزیر خارجه (فرانسه) پیغام داد، که محرمانه ماندن پیغام کارتر به امام، مفید است؛ چرا که امکان ادامه این ارتباط را خواهد داد. به من هم دستور داده شده که بگویم پیغام و محتواى آن خیلى منطقی است و انتقال قدرت در ایران باید کنترل بشود و با احساس مسئولیتهاى شدید سیاسى همراه باشد.
امام: پیام آقاى کارتر، دو جهت در آن بود؛ یکى راجع به موافقت کردن با حکومت فعلى، که دولت بختیار باشد؛ یا حداقل سکوت در این شرایط و حفظ آرامش در این فترت؛ و یکى هم راجع به احتمال کودتاى نظامى و یا پیشبینى کودتاى نظامى، پیشبینى کشتار وسیع مردم، که ما را از آن مىترسانید. اما راجع به دولت بختیار؛ شما سفارش مىکنید که ما بر خلاف قوانین خود عمل کنیم. بر فرض آنکه من چنین خطایى بکنم، ملت ما حاضر نخواهد بود. ملت ما این همه مصیبت کشید و این همه خون داد، براى آن است که از زیر بار رژیم سلطنتى و سلسله پهلوى خارج بشود. ملت ما حاضر نیست که تمام خونها هدر برود و شاه به سلطنت باقى باشد، یا برود و بدتر از اول برگردد؛ و نه حاضر است که شوراى سلطنت را قبول کند؛ و آن هم بر خلاف قانون اساسى است، که من مکرر تشریح کردهام. و اما قضیه اینکه آرامش باشد، ما همیشه مىخواهیم مملکت آرام باشد و مردم با آرامى زندگى کنند؛ اما به دست آوردن آرامش، با وجود شاه امکان ندارد؛ و ما نمىتوانیم با وجود شاه، آرامش را برگردانیم. آقاى کارتر اگر حُسن نیت پیدا کردهاند و مىخواهند آرامش باشد و خونها ریخته نشوند، خوب است که شاه را ببرند و دولت [بختیار]را هم پشتیبانى نکنند؛ و به میل ملت که یک امر مشروعى هست و خواسته است؛ از میل ملت جلوگیرى نکنند. و اما قضیه کودتا. الآن از ایران به من اطلاع دادند که یک کودتاى نظامى در شُرف تکوین است و مىخواهند کشتار زیادى بکنند؛ و از من خواستهاند کالاهاى امریکایى را تحریم کنم، و به امریکا اخطار کنم که اگر چنین کودتایى بشود، از چشم شما مىبینند؛ و اگر شما حُسن نیت دارید، باید جلوگیرى کنید. براى من گفتهاند، پیغام دادهاند، که اگر کودتاى نظامى بشود، حکم جهاد مقدس باید داد. من کودتا را نه به صلاح ملت مىدانم، و نه به صلاح امریکا؛ اگر (کودتا) بشود، از چشم شما مىدانیم. من نمىدانم ملت امریکا بعدها چه خواهد کرد؛ و من به حکم اینکه یک شخص روحانى هستم، و مصلحت بشر را همیشه در نظر دارم و مصلحت ملت خودم را در نظر دارم، به شما توصیه مىکنم که جلوى این خونریزیها را بگیرید و نگذارید این خونریزیها تحقق پیدا کند؛ و ایران را به حال خود واگذارید؛ که اگر بکنید، نه گرایش کمونیستى خواهد داشت و نه سایر مکاتب انحرافى؛ نه تسلیم شرق و نه تسلیم غرب خواهد شد. تأکید مىکنم که اگر بخواهید آرامش در ایران حاصل شود، راهى جز این نیست که نظام شاهنشاهى، که قانونى نیست، کنار برود و ملت را به حال خود باقى بگذارند، تا من یک شوراى انقلاب تأسیس کنم از اشخاص پاکدامن، براى نقل قدرت؛ تا امکانات مناسب جهت حکومت مبعوث ملت انجام گیرد؛ و در غیر این صورت، امید آرامش نیست؛ و خوف آن دارم که اگر کودتاى نظامى بشود، انفجارى بشود در ایران، که کسى نتواند جلوى آن را بگیرد؛ و ملت ایران از کودتاى نظامى نمىترسد؛ براى آنکه ماه هاست که با قدرت نظامى، هر چه سخت تر، با مردم معامله شده است و نتوانستهاند آرامش برقرار سازند. و الآن، نظام و ارتش که از چند ماه قبل سست تر و ضعیف تر است، براى آنکه در باطن ارتش اختلافات ایجاد شده است و بسیارى به ما مىپیوندند و کودتا را خفه مىکنند؛ لکن با کشتارى، که من میل ندارم واقع شود. من به شما توصیه مىکنم، از کودتا جلوگیرى کنید که اگر بشود ملت ایران از شما مىدانند و براى شما ضرر دارد. این تمام پیغام من است به کارتر. و اما به دولت فرانسه؛ از رئیس جمهور که در این کنفرانس از تأیید کارتر از شاه، مناقشه کرده است، تشکر مىکنم و میل دارم که کارتر را نصیحت کنند، که دست از پشتیبانى این شاه و این رژیم و این دولت، که همه بر خلاف قوانین است، بردارند؛ و به این کودتاى نظامى تأیید نکنند؛ و جلوگیرى کنند، تا ایران آرامش خود را به دست بیاورد و چرخهاى اقتصاد به گردش درآید؛ و در آن وقت است که مىشود که نفت را به غرب و هر کجا که مشترى هست صادر کند.» صحیفه امام، ج 5، ص 375
4. حجتالاسلام حاج شیخ ابوتراب عاشوری، فرزند شیخ عباس، در سال 1312 ﻫ ش در روستای حیدری از توابع شهرستان دشتی استان بوشهر به دنیا آمد. وی از طلاب فعال و مبارز بوشهر بود که در دوران نهضت اسلامی نقش هدایتگر و مسئولیت تشکیلات مذهبی استان را به عهده داشت. وی از 5 سالگی به فراگیری قرآن کریم و سپس دروس حوزوی مبادرت ورزید و در سنین جوانی توانست به مدارج علمی دست یابد. وی پس از مدتی عازم نجف اشرف شد و به تحصیل و کسب کمال ادامه داد، ولی به دلیل وضع مزاجی و بیماری، مدتی درس را به تأخیر انداخت و به همین دلیل به بوشهر بازگشت و سپس در حوزه علمیه قم به تحصیل ادامه داد. در کنار تحصیل منبر و تبلیغ را رها نکرد و در دوران نهضت اسلامی، بر کوشش خود افزود. در ماه مبارک رمضان 1398 هجری قمری جلسات و تظاهراتی در بوشهر به راه انداخت و در عید فطر همان سال برای ادای نماز به بیرون شهر رفت و اجتماع عظیمی تشکیل داد و ضمن اینکه دولت را استیضاح کرد، از رهبری امام و نقش روحانیت در مبارزات ضد استعماری و ضد استبدادی سخن گفت. وی پس از نماز به ساواک احضار، اما پس از چندی آزاد شد؛ ولی در محرم سال 1357 به هنگام آماده شدن برای نماز، مورد اصابت گلوله عوامل ساواک شاه قرار گرفت و به شهادت رسید. امام طی پیامی، این شهادت را به خانواده شهید و مردم انقلابی بوشهر تسلیت گفت.
منبع:
کتاب
آیتالله حاج شیخ عباس واعظ طبسی به روایت اسناد ساواک صفحه 570