گزارش
متن سند:
گزارش
احتراماً به عرض میرسانم مقارن ساعت : 16 روز عاشورا (۲۰/۹/۵۷ ) هزاران نفر از زنان و مردان دسته دسته وارد میدان ششم بهمن میشوند در همین اثنا دسته دیگر در حالی که آقای رحیمی پیشنماز مسجد علوی را به روی دست بلند کرده بودند وارد میدان شدند.
آقای رحیمی به سخنرانی پرداخت.
متن سخنرانی ایشان جنبه عزادار نداشت و مردم را به اتحاد و همبستگی تا حصول نتیجه و برآوردن خواستههای اسلامی دعوت میکرد. اجتماع کنندگان میگفتند صحیح است. وی در مورد آزادی و برپائی عزاداری در ۲ روزه اخیر به وسیله تیمسار ارتشبد ازهاری1 خطاب به مردم میگفت که این آزادی عزاداری به لحاظ طرفداری از دین نبوده بلکه از آنجا که دولت واقف بوده که در اثر هر فشاری انفجاری هست اعلام آزادی عزاداری نموده است. وی در خاتمه سخنرانی خود خواستار برقراری حکومت اسلامی- آزادی معلمان شهر خرم آباد و همچنین آزادی شیخی که در مسجد صاحب الزمان دستگیر شده است شد. بعد از وی جوانی در حدود ۲۲ الی ۲۷ سال سفید چهره چشم و ابرو و موی مشکی قد در حدود ۱۶۳ الی ۱۶۸ سانت وزن در حدود ۵۸ الی ۶۳ کیلو دارای ریش آخوندی و در حالی که کت و شلوار به رنگ آبی آسمانی به تن داشت و در بعضی از مجالس ختم و عزاداری مداحی مینماید به شعار دادن ضد ملی پرداخت. مجدداً آقای رحیمی برای آن عده از مردم که تازه وارد میدان شده بودند به سخنرانی پرداخت و همان خواستهها را تکرار نمود. این برنامه مقارن ساعت ۱5: ۱7 دقیقه به پایان رسید و دستهها با دادن شعارهای ضد ملی به حرکت درآمدند. مراتب جهت آگاهی به عرض رسید.
۱۵/ه
روی سابقه بررسی و بهره برداری شود.
۲۳/۹
با تقدیم احترام ۱۲۰۱ آقای پرورش
روی پرونده سید فخرالدین رحیمیبهره برداری گردد.
توضیحات سند:
1-تیمسار ارتشبد ازهاری، ارتشبد غلامرضا ازهاری متولد ۱۲۹۶ هجری شمسی و رئیس ستاد ارتش شاهنشاهی بین سالهای۱۳۵۰ – ۱۳۵۷. او بعد از فرار شاه مدت کوتاهی عهده دار مسئولیت نخست وزیری بود. ازهاری تحصیلات نظامیخود را در آمریکا گذراند و پیش از پیروزی انقلاب اسلامیو سرنگونی دولتش به بهانه بیماری از کشور گریخت و به آمریکا پناهنده شد. از جمله حوادث دوران کوتاه دولت نظامیاو ابتکار مردم در بالا رفتن بر بامها و دادن شعار الله اکبر بود که انکار حضور مردم و ادعای نوار بودن شعارهای شبانه توسط ازهاری خود به شعار دیگری تبدیل شد.
مردم بر بامها در جواب او فریاد میزدند: "ازهاری بیچاره، ژنرال چند ستاره، بازم بگو نواره. نوار که پا نداره"
منبع:
کتاب
شهیدان حجج اسلام سید نورالدین و سید فخرالدین رحیمی صفحه 245