تاریخ سند: 18 شهریور 1357
مذاکرات افراد مختلف با شریعتمداری و نمایندگان او
متن سند:
1ـ روز 18 /6 /57 (2537 شاهنشاهی)، شخصی بنام دروازه ای از تهران ضمن
تماس با آیت اله سید کاظم شریعتمداری اظهار نموده :
مفتح را گرفته اند و شنیده شده که شیخ یحیی نصیری نوری مرده است.
شریعتمداری خبر فوت نوری را تکذیب و در پاسخ دروازه ای1 که آیا از طرف
دولت با او (شریعتمداری) ملاقاتی صورت گرفته یا خیر؟ اظهار نموده :
خودم مایل به صحبت کردن و پیدا شدن راه حل هستم، اما مردم چیزهائی در
می آورند.
بعد از حادثه تهران با دو نفر تماس و اعتراض کردیم و بعضی از رفقا
خواستند که با آقای نخست وزیر تماس بگیرند، ولی صلاح ندیدم و بوسیله
واسطه هائی برای نخست وزیر پیغام فرستادم و احتمال دارد جواب ما را بدهند.
شریعتمداری اضافه نموده :
بعضی ها حرف ما را قبول نمیکنند، چون اگر بحرف ما گوش میدادند اوضاع باین
مرحله نمیرسید و مملکت اینقدر خسارت نمی دید.
بعضی ها گفتند اعلامیه شدید
بدهید که صلاح ندانستم، چون حادثه مرگبار تولید میکند و صلاح این است که
مردم در خانه های خودشان بنشینند.
2ـ فرد ناشناسی که احتمالاً روحانی بوده از مشهد با منزل آیت اله شریعتمداری در
قم تماس حاصل و با داماد او مذاکره کرده است.
وی در این مذاکره اظهار داشته :
حاج حسن شیرازی که بتهران رفته بود پس از مراجعت به مشهد با آقای
نخست وزیر تلفنی تماس گرفته و اوضاع را باطلاع ایشان رسانیده است.
نخست وزیر پاسخ داده ما هر چقدر بمردم گفتیم آرام باشند ساکت نشدند و
گفته های ما را نشنیده گرفتند و ما اجبارا حکومت نظامی اعلام کردیم.
شیرازی
همچنین با تیمسار اویسی دائما در تماس است که سختگیری نکنند.
داماد شریعتمداری پاسخ داده :
مردم کار را از حد گذرانده بودند تا جائیکه در یکی از میدانهای تهران می نویسد
«امام ما خمینی»، «رئیس جمهور سنجابی» و بعلاوه فحشهای رکیک به مقامات
بالا میدادند.
مخاطب داماد شریعتمداری اظهار داشته :
بلی، آقای شریف امامی هم گفتند، کار دیگر بالا کشیده بود، میخواستند میدان ژاله
را بنام میدان شهدا نامگذاری کنند، ولی متأسفانه آنجا را به قتلگاه تبدیل کردند.
در این موقع داماد شریعتمداری از مخاطب خود راجع به وضع روحانیون افراطی
مشهد سئوال کرده و او پاسخ داده :
این افراد مردم را به کشتن دادند و خودشان فرار کردند و از اول هم راه فرار خود را
انتخاب کرده بودند.
آنها کار خود را میکنند و فوری فرار میکنند و چند نفر بیچاره
کشته میشوند.
آنجا (خمینی در نجف) اعلامیه تند میدهد و جوانان اینجا کشته
میشوند.
اگر آقازاده اش مرگ طبیعی داشته و شهید قلمداد شده، این دیگر جنجال
لازم ندارد.
چرا تشریف نمی آورند و وارد میدان نمی شوند؟ مگر کشته شدگان را
نمی بینید؟ مگر خودش نگفته بود که می آید و وارد معرکه میشود؟ این آقا ...
1
ندارند و مثل فرمانداری نظامی اعلامیه صادر میکند.
حتما نسبت به واقعه تهران
اعلامیه شدیدتری خواهد داد.
این آقا اعصابش از بین رفته و ...
2 شده است.
داماد شریعتمداری ضمن تایید اظهارات مخاطب خود اظهار داشته :
آن آقا (خمینی) در آنجا نشسته و میگوید چرا آقایان اینجا نشسته و تماشا
میکنند، یکی نیست باین آقا بگوید مگر شما در تصمیماتی که آنجا میگیرید با
آقایان در اینجا مشورت میکنید؟ این آقا بغلط فکر میکند که هر چقدر کشته شوند
پیروزی نزدیک است.
در خاتمه مکالمه مخاطب داماد شریعتمداری اظهار داشته :
سرنخ از دست روحانیت خارج شده و اگر اقدامات تند باشد حوادث بوجود
خواهد آمد.
ارزیابی خبر :
خبر صحت دارد.
اقدامات انجام شده :
مراتب به نخست وزیری اعلام گردیده است.
توضیحات سند:
1ـ حجت الاسلام سید مهدی
امینی محرر مشهور به
دروازه ای، از روحانیان
تبریزی.
برای آگاهی از
زندگی و مبارزات ایشان ر.ک
: خاطرات 15 خرداد ج 2،
صص 93 تا 116.
1 و 2ـ به علت توهین حذف
شده است.
منبع:
کتاب
انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک - کتاب 11 صفحه 114