تاریخ سند: 27 آذر 1350
متن سند:
شماره : 49 ـ (ث) 264 ـ 15 / ح
تیمسار ارتشبد نصیری
ریاست معظم سازمان اطلاعات و امنیت کشور
جناب آقای نخست وزیر1 فرمودند گزارش مربوط به مذاکرات ایشان را با
موسی صدر و سفیر لبنان که با حضور اینجانب در دفتر نخست وزیری صورت
گرفته است و نسخه اصلی آن تقدیم به پیشگاه مبارک اعلیحضرت همایون
شاهنشاه آریامهر گردیده، برای اطلاع تیمسار2 محترم و هرگونه اقدام مقتضی
ارسال دارم.
با توجه به سوابق موسی صدر و از آن جا که نامبرده میهمان سازمان اوقاف است
تقاضا دارم دستور فرمایند اینجانب را در چگونگی ارتباطی که باید با او برقرار
باشد قرار دهند3.
منوچهر آزمون
معاون نخست وزیر و
سرپرست سازمان اوقاف
اداره کل سوم 29 /9 /50
توضیحات سند:
1- امیر عباس هویدا در سال
1298 ه ش به دنیا آمد.
تحصیلات متوسطه خود را در
مراکز آموزشی بیروت سپری
کرد و پس از عزیمت به لندن
راهی بروکسل شد و در رشته
علوم سیاسی فارغ التحصیل
گشت.
وی در سن 24 سالگی به
استخدام وزارت امور خارجه
در آمد و مناصب متعددی در
داخل و خارج از کشور به عهده
گرفت: عضو اداره اطلاعات
وزارت خارجه، وابسته سیاسی
سفارت ایران در پاریس،
کارمند اداره حفاظت منافع در
آلمان، (در همین زمان به همراه
حسنعلی منصور به اتهام قاچاق
مواد مخدر به وسیله پلیس
فرانسه دستگیر شد)، کنسول یار
ایران در اشتوتگارت، منشی
وزیر خارجه، معاونت اداره
سوم سیاسی وزارت خارجه در
دولت محمد مصدق، مأموریت
در کمیساریای عالی پناهندگان
در سازمان ملل، رایزن سفارت
ایران در آنکارا و سرپرست
سفارت ایران در ترکیه.
هویدا
در سال 1327 عضو هیات
مدیره شرکت ملی نفت شد.
وی
در کابینه حسنعلی منصور
عهده دار وزارت دارایی بود و
پس از کشته شدن منصور به
نخست وزیری محمدرضا
پهلوی رسید و سیزده سال در
این منصب دوام آورد.
در سال
1356 جای خود را به جمشید
آموزگار سپرد و خود، وزارت
دربار شاه را عهده دار شد.
هویدا پس از انقلاب اسلامی در
دادگاه انقلاب اسلامی محاکمه
شد و در 18 فروردین 1358
اعدام گردید.
2 ـ ارتشبد نعمت اللّه نصیری
فرزند عبدالممالک متولسمنان و
فارغ التحصیل دانشکده افسری
بود او مدتی فرماندهی گروهان
دانشکده افسری، معاونت
دانشکده تکمیلی، فرماندهی
گردان هنگ 18 لشگر کرمان و
فرماندهی گردان مستقل سیرجان
را به عهده داشت.
سپس به
فرماندهی هنگ یکم از لشگر
گارد و فرماندهی گارد سلطنتی
منصوب شد.
در 13 مهر ماه
1350، مقارن با جشنهای 2500
ساله به درجه ارتشبدی ارتقا
پیدا کرد و در شهریور ماه 1357
پس از برقراری حکومت نظامی
در تهران که موج افشاگری ها
علیه دستگاه جهنمی ساواک بالا
گرفت.
نصیری را که در آن زمان
سفیر پاکستان و ساکن آن کشور
بود به تهران احضار و با
[بازداشتی عوامفریبانه] روانه
زندان کردند.
ارتشبد نصیری از
عوامل مؤثر کودتای آمریکایی
28 مرداد 1332 بود و مدتی پس
از سقوط دولت ملی مصدق، به
عنوان معاون نخست وزیر و
رئیس سازمان اطلاعات و امنیت
کشور منصوب شد نصیری به
خاطر دخالت مستقیم و غیر
مستقیم در ارعاب و تعقیب
شکنجه و قتل آزادیخواهان مورد
نفرت همه طبقات جامعه بود.
آجودان مخصوص شاه همچنین با
سوءاستفاده از قدرت عظیم و
شیطانی خود، ثروتی افسانه ای
به هم زده بود با پیروزی انقلاب
شکوهمند اسلامی، در دادگاه
انقلاب محاکمه و به اتهام افساد
فی الارض و محاربه با خدا به
اعدام محکوم گردید.
حکم اعدام او در ساعت
40 /23 روز بیست و ششم بهمن
1357 به مرحله اجرا درآمد.
(ر.ک : خبرگزاری پارس
مفسد فی الارض، ص 11 ـ 14
تهران مصوّر، 8 آذر 1357)
3 ـ در خصوص ملاقات امام
موسی صدر با شاه و به طور کلی
سیاست ایشان در برخورد با
دستگاه رژیم نکات ذیل قابل
توجه می باشد :
الف ـ چهره شاه در خارج از
کشور با چهره داخلی آن بسیار
متفاوت بود و افکار عمومی در
خارج از ایران حاکی از آن بود که
وی پادشاه و رهبر تنها کشور
شیعه است و او نیز به زور
تبلیغات و حمایتهای خارجی، از
خود چهره بسیار مقتدر، دین دار
و اخلاقی ساخته بود فلذا هر
فردی که می خواست در یک
کشور خارجی کار کند تمامی این
جوانب را بایستی ملحوظ نظر
قرار می داد.
ب ـ امام موسی صدر یک چهره
سیاسی جهانی شده بود و لذا
ضروری بود فراتر از دیدگاههای
شخصی خود عمل نماید و با در
نظر گرفتن اهداف بلندی که
داشت ضرورتا با شخصیتهای
مختلف مملکتی ملاقات و گفتگو
می کرد و در همین راستا با تمامی
رؤسای کشورهای جهان همانند
جمال عبدالناصر، انور سادات،
بومیدین، حافظ اسد، امیر
عبداللّه ، قذافی و سران کشورهای
خلیج و وزرا، و سفرای
کشورهای اروپایی، آفریقایی
و...
دیدار و ملاقات داشته است.
(و در طی دیدارهای رسمی
لزوما با زبان و ادبیات
دیپلماتیک صحبت شده که دو
کشور در حال جنگ نیز ملزم به
رعایت آن می باشند)
ج ـ شاه در راستای اعمال
فریبکارانه خود و در جهت ایجاد
یک پرستیژ مثبت کمکهای
خیرخواهانه ای را به لبنان اعطا
می کرد فلذا در میان مردم لبنان و
به ویژه شیعیان دارای جایگاه
مخصوصی بود و مردم نیز او را
به عنوان یک حاکم شیعی ستایش
می کردند (خصوصا با توجه به جو
فئودالی آن زمان و ارتباط سران
طایفه ها و فئودالهای معروف با
دستگاه پهلوی که مردم به تبع
رؤسای خود موضع گیری
می نمودند) و به طور مرتب به
دعوت اوقاف، علمای لبنانی در
سطوح مختلف از ایران بازدید به
عمل آورده و البته مطبوعات
لبنان نیز جایگاه خاص خود را
داشته و از این فیوضات شاهی
بی نصیب نبوده و با دریافت
مبالغی و سفر به ایران مقالات
تحسین برانگیزی درباره شاه
چاپ می نمودند و افکار عمومی
را به نفع شاه برمی انگیختند.
د ـ امام موسی صدر می خواست
تا حد امکان از انقلابیون و
مبارزین مسلمانی که توسط
رژیم شاهی به بند کشیده شده و
تحت سرکوب قرار داشته،
حمایت نماید و هم چنین از منابع
رژیم جهت برآوردن آرمانهای
اسلامی خود استفاده نماید و لذا
هنگامی که کار از کار گذشت و
رژیم شاه بر خلاف وعده های
خود عمل کرد و خطر خود را کاملاً
آشکار نمود امام موسی صدر در
طی گفتگوهای مطبوعاتی و
سخنرانی های خود، رژیم شاه را
به باد انتقاد گرفت.
ه ـ در فضایی که امام موسی
صدر گام برمی داشت تمامی
گروههای فعال و جناحهای
سیاسی لبنان بدون استثنا به یکی
از کشورهای خارجی وابسته و از
حمایتهای آنان برخوردار بودند
و به واقع صحنه لبنان صحنه
جنگ وجدال کشورهای
مختلف بود و در آن جا گویا به
تسویه حسابهای خود
می پرداختند و از طرفی تمامی
گروهها و حتی شخصیتهای لبنانی
امام موسی صدر را فردی ایرانی
می دانستند و با توجه به جایگاه
ایران، فرصت فعالیت امام بسیار
بیشتر فراهم می گردید (در حالی
که در واقع رژیم ایران بر ضد او
عمل نموده و از هر فرصتی برای
ضربه زدن به او استفاده می کرد).
و ـ اما در خصوص ملاقات امام
موسی صدر با شاه، در سال 50 به
واسطه درخواست انقلابیون
صورت گرفت تا شاید از اعدام و
زجر و شکنجه روحانیون دربند و
انقلابیون جلوگیری نماید و البته
او، خود معتقد بود که ملاقات
نتیجه ای نخواهد داشت و شاه به
وعده های خود عمل نخواهد کرد
آقای دکتر طباطبایی طی
مصاحبه ای در «نامه مفید» در
صفحه 103 می گوید : «ایشان
بلافاصله بعد از ملاقات به علم
گفته بودند این آقا اگر چه قولی
داده است اما به قولش عمل
نخواهد کرد! بعد هم وقتی عمل
نکرد و خبر اعدام برخی از
زندانیان منتشر گردید از اسداللّه
علم گلایه کرده و گفته بودند من
می دانستم که او به حرفهای خود
عمل نخواهد کرد.
(منظور از
اعدام برخی از زندانیان مرحوم
محمد حنیف نژاد، سعید محسن،
ناصر بدیع زادگان و رسول
مشکین فام بوده است).
»
منبع:
کتاب
امام موسی صدر به روایت اسناد ساواک - جلد اول صفحه 292
