تاریخ سند: 28 دی 1354
موضوع: سپهبد بازنشسته پرویز خسروانی
متن سند:
از: 302
به: عرض میرسد
نامبرده بالا با بهناز صادقیان (کارمند دربار شاهنشاهی) تلفنی تماس
حاصل و اظهار داشت این سرهنگ چرا اینطور کرد.
بهناز گفت، حالا یکی دیگر هم دارد، بپائید، طوفانیان، 30 نفر هستند.
سوژه گفت، اگر طوفانیان1 هم باشد باید اعدامش کنند.
بهناز جواب داد، اینها اسلحه خریده و داده اند و یک انگشتر برلیان 5 میلیون
تومان (فقط سنگ) برای زنش خریده.
از او پرسیده اند که از کجا آورده ای گفته است از شریف رازی گرفته و
شریف رازی (رئیس نفت آبادان و پدر همسر عطائی) هم از همان روز کله پا شد.
سوژه گفت، ولی مثل اینکه طوفانیان امروز سرکارش بوده.
بهناز ـ نه ما هم جنسمان خیلی خراب است به بهانه اینکه جشن آئین ملی بزرگ
داشت 50 سال سلطنت شاهنشاهی2، ما باید کارت بفرستیم یعنی 12 هزار نفر
در آرامگاه شرکت می کنند و خلاصه به یک مناسبتی به آجودانش سرهنگ
زمانی تلفن کردیم و گفتند که اروپا هستند حالا کسی دیگر جای ایشان است و ما
فهمیدم که همین روزها تَقَش در می آید، همان دوستتان نبود که چندی پیش
فوت کرد و کارتتان را هم می خواستید به اسم آن بکنید اسلا (با اصلاً که صدا
درهم شد و مفهوم نگردید) آن خانم را هم گرفته بود که یک بچه دو ساله از آن
دارد، سوژه گفت گیلدا3؟ بهناز گفت بله دو ساله کلی هم به او ارث رسیده و زن
رسمی او بوده، سوژه گفت ای وای بیچاره والاحضرت، بهناز گفت خدا آخر و
عاقبت ما را بخیر کند، سوژه گفت چرا شما، بهناز جواب داد آخر با این همه
کثافتکاری اینها و آنقدر محبتی که ارباب برای اینها میکند سوژه جواب داد
میدهد حق دارد به همه شک کند مثل اینکه دستش نمک ندارد حیونی خدا شاهد
است من آنقدر که بفکر او هستم (ناتمام) بهناز گفت همین اولی که اسمش را
نوشته اند (عطائی) شوهر دختر عمه دوست من بود میگفت این وقتی که زن اولش
را داشت زندگی عادی و یک آپارتمان داشتند، سوژه گفت آنکه از اول هیچی
نداشت حالا دخترش هم آمده توی دربار کار میکند، بهناز سئوال کرد کی، سوژه
جواب داد دختر طوفانیان را میگویم، بهناز گفت خیر من عطائی را میگویم،
سوژه گفت آنکه بابا هیچی نداشت یک کفش فوتبال میخواست بخرد بچه ها
برایش میخریدند، بهناز گفت این دومی را هم که میگویم اصلاً مالتی دارد یعنی
مالتی میلیارد است، باشد خون مردم را می مکند توی شیشه آنوقت اسم شخص
اصلی بد در میآید، سوژه جواب داد بیشرف ها بخدا اینها خیلی پست هستند،
بهناز گفت حالا قدر جواهراتی مثل شما تازه معلوم می شود، سوژه گفت حالا
معلوم می شود دو سال دیگر، حالا المپیک بیاید ببیند یک مدال نقره هم ما
نمی آوریم.
بهناز گفت ورزش خیلی افتضاح شده است، این ورزشکار بیچاره ای
که مُرد بچه اش هم مُرد با بیچارگی و فقر زندگی میکنند، سوژه گفت دارند آنوقت
استادیوم ها را (بقیه جمله مفهوم نیست) من 29 میلیون تومان قرارداد بستم حالا
اینجا تمام کردند 329 میلیون
تومان بهناز جواب داد خدا پدرشان را بیامرزد از گلوشان هم پائین میرود خیلی
شیرین، سوژه بله دارد میرود داریم می بینیم.
نظریه یکشنبه: نامبردگان فوق مطالب دیگری نیز صحبت نموده اند که چون
مشابه آن مطالب قبلاً بعرض رسیده برای بار دوم معروض نگردید.
توضیحات سند:
1ـ حسن طوفانیان فرزند مهدی،
در سال 1291 ه ش در تهران
متولد شد.
او در سال 1312 به
استخدام ارتش درآمد و در
دوران سلطنت محمد رضا
پهلوی، مهم ترین مشاغل وی
چنین بود: فرمانده آموزشگاه
خلبانی، رئیس دایره 2 طرحهای
استراتژیک اداره سوم ارتش،
معاون هوایی اداره سوم ارتش،
مدیر عامل سازمان صنایع
نظامی، آجودان مخصوص شاه،
رئیس اداره خرید و سفارشات
خارجی صنایع نظامی و جانشین
وزیر جنگ.
ارتشبد حسن
طوفانیان به عنوان مسئول
خریدهای نظامی ایران در
سالهای 1350 و در دوران رونق
اقتصاد نفتی شهرت جهانی یافت
و مطبوعات غرب گزارش های
متعددی درباره معاملات
تسلیحاتی ایران و
«کمیسیون»های طوفانیان درج
کردند.
از جمله مطبوعات آلمان
غربی گزارش دادند که طوفانیان
در یک معامله تسلیحاتی با
کمپانی های این کشور، مبلغ 3
میلیون مارک «کمیسیون»
دریافت داشته است.
ارتشبد
طوفانیان در جریان پیروزی
انقلاب توسط مردم دستگیر شد،
ولی با حمایت مسئولین «دولت
موقت» مهدی بازرگان به همراه
اسناد خریداری کلان نظامی
ایران فرار داده شد علیرغم این
تمهیدات، با تسخیر «لانه
جاسوسی آمریکا» توسط
«دانشجویان مسلمان پیرو خط
امام» اسناد متعددی درباره
معاملات طوفانیان، از جمله با
رژیم صهیونیستی اسرائیل، به
دست آمد که در اسناد لانه
جاسوسی مندرج است.
ر.ک: اسناد ساواک، پرونده
انفرادی
- ظهور و سقوط سلطنت پهلوی
- ج 2 - نشر اطلاعات - ص 469
2ـ جشنهای 2500 ساله رژیم
شاه به تشویق روشنفکران
دربار خود از سال 1337 در
تدارک برگزاری جشنهای
2500 ساله شاهنشاهی برآمد تا
سرانجام در 20 مهرماه سال
1350 این جشنها در خرابه های
پرسپولیس در حوالی تخت
جمشید و بر سر قبر خالی کورش
با حضور نمایندگان 69 کشور
شامل بیست شاه و شیخ، پنج
ملکه، بیست و یک شاهزاده،
شانزده رئیس جمهور، سه
نخست وزیر، چهار معاون
رئیس جمهور و دو وزیر امور
خارجه و پانصد میهمان داخلی
و خارجی برپا گردید.
برای
پذیرائی از میهمانان 62 چادر
که سه تای آن به عنوان سالن
پذیرائی و 59 چادر دیگر برای
استفاده مدعوین خارجی به پا
داشته شده بود، تدارک و سرو
غذا به وسیله 159 سر آشپز،
آشپز و گارسون که از رستوران
«ماگزیم» پاریس به آن خرابه
آورده شده بودند، انجام
می گرفت.
هزار بطر شراب
کمیاب سفارش شده بود.
روز
اوّل تخم بلدرچین، خاویار،
خوراک خرچنگ، بره سرخ شده
با قارچ و طاووس سرخ شده با
دل و جگر سرو شد.
توت فرنگی
تازه هم از پاریس فرستاده شده
بود.
انجیر براق و تمشک
مخصوص هم برای تنظیم مزاج
تعارف می شد.
روز دوّم مراسم با
رژه ارتش که با لباسها و
سلاحهای اعصار مختلف تاریخ
آذین شده بودند، آغاز گردید و
سرانجام پس از سه روز پذیرائی
افسانه ای در خرابه های
پرسپولیس ادامه برگزاری این
جشن با شکوه! به تهران حواله
شد و هرکدام از میهمانان را به
کاخی و هتلی هدایت کردند تا به
میل و اختیار خود بچرند.
بگذریم که حدود شصت
خبرنگار و عکاس و فیلمبردار
در جشنها عکس و گزارش و
فیلم تهیه می کردند و به طور
مستقیم و از طریق ماهواره از
بیست کانال تلویزیونی برای ده
میلیون آمریکایی پخش می شد
و پهلوی ها با برگزاری این
جشنها آخرین تیر ترکش خود را
برای اسلام زدایی رها کردند.
3ـ گیلدا صوفی یکی از زنانی
بود که شاه بدون اطلاع دربار با
او ازدواج کرد و از او فرزندی
به نام دارا داشت و در آن زمان
موضوع به مطبوعات خارجی
نیز درز کرد برای اطلاع بیشتر
رجوع شود به جلد اول کتاب
فرح پهلوی صص 90 تا 96.
منبع:
کتاب
پرویز خسروانی به روایت اسناد ساواک صفحه 458