تاریخ سند: 8 آبان 1356
موضوع: مجلس یادبود به منظور فوت مصطفی خمینی1
متن سند:
از : 7/ ه 1
به : 312 شماره : 12808/ه1
عطف 12776/ ه ـ 5 /8 /36
طبق دعوتی که از صبح روز دوشنبه 2 /8 /2536 وسیله آقایان علماء و
روحانیون به مناسبت درگذشت حاج سید مصطفی خمینی فرزند ارشد آیت الله
خمینی بعمل آمده بود که مردم در مسجد مولا اجتماع نموده و در مجلس ختم و
فاتـحه شرکت نمایند.
از ساعت 6 بعد از ظهر روز مذکور به تدریج دستجات
مختلف، کسبه، اداری، دانشجو، فرهنگیان، بازاری، طلاب و روحانیون به
مسجد آمدند.
بعد از اقامه نماز جماعت در مسجد مولا سایر امام جماعت مساجد
دیگر هم که نمـاز را در مسجـد خودشان برگزار کرده بودند به تدریج در این
مجلس شرکت کردنـد.
هنگامیکه آقای حاج سید عبدالحسین دستغیب در جلو
وعده ای از عقب سر ایشان میآمدند.
حاضرین در صحن مسجد مولا صلوات
بلند فرستادند در این مجلس عموم روحانیون وعاظ و طلاب شیراز غیر از
آقایان فخرالمحققین2، فالی سید مجدالدین مصباحی شرکت کرد ند
داخل شبستان و صحن مسجد و محوطه های اطراف تمام از جمعیت پر شده بود.
بعد از نماز جماعت چند دقیقه قرآن مجید تلاوت شد بعد از قرائت قرآن یک نفر
با صدای بلند غزلـی از ملک الشعرا بهار تحت (از ملک ادب نام گذاران همه رفتند)
خواند.
سپس آقای سید مهدی دستغیب
معروف (بدسته گل) به منبر رفت بعد از خواندن خطبه اظهار داشت که امشب
مصادف با ولادت با سعادت حضرت علی بن موسی الـرضا علیه السلام است
همه در مناقب ایشان سخن میگوئیم.
و هم ذکری هم از رحلت فرزندان دو مرجع
تقلید یعنی فرزند آیت الله بروجردی که چند روز قبل در قم درگذشته و هم فرزند
ارشد آیت الله خمینی در نجف اشرف گفت اول از امام مهاجر یعنی حضرت رضا
علیه السلام بحث می کنیم در اطراف مراتب فضل و بزرگواری امام علیه السلام به
تفصیل سخن گفت.
در این اثنا یکی از مستمعین یادداشتی به ایشان داد بعد از
خواندن اظهار داشت که طول سخن و ادامه کلام از مطلب و موضوع تذکر دور
شد.
در بین سخنانش گفت افرادی که با امام علیه السلام عداوت و دشمنی نمودند
(برافتادند و از بین رفتند) و گفت (با آل علی هر که درافتاد برافتاد) در این موقع
مستمعین در شبستان همه با هم چند مرتبـه بلند گفتنـد
(با آل علی هر که درافتـاد برافتاد)بعدا اظهار داشت خدایا مراتب همدردی ما
حاضران را با درگذشت پاره اولاد پیغمبر اکرم که در این مجلس جمع شد ند از ما
قبول کن.
و مراتب تسلیت و همدردی ما به سید دور از وطن قبول فرما همه آمین
گفتند.
بعدا گفت خدایا آوارگان دور از وطن.
اسیران را به وطن بازگردان و آزاد
کن.
در این موقع مجلس پایان یافت.
و شروع به خارج شدن مردم شد که عده ای
در جلو درب شعار دادند (درود بر خمینی.
سلام بر خمینی) در این موقع درب
مسجد وسیله چند نفر از مأمورین شهربانی که در رأس آنها آقای ذوالقدر بود
بسته شد جمعیت در صحن هراسان شدند.
عده ای بیرون مسجد بودند بقیه هم
داخل صحن در خارج مسجد (شعار میدادند درود
بر خمینی داخل صحن هم مجددا شعار دادند (درود بر خمینی) عده زیادی
زنهائیکه چادر سیاه بر سر داشتند که از در زنانه شبستان مسجد مولا خارج
میشدند.
وقتیکه دیدند مأمورین در جلو مسجد عده ای را کتک میزنند.
شعار
دادند (مرگ بر شاه) مجددا از داخل مسجد و بیرون مسجد شعار داده شد.
مردم
میگفتند عمدا درب مسجد را بستند که ارتباط جمعیت داخل مسجد با جمعیتی
که در حال حرکت بودند و شعار میدادند قطع شود لیکن همین کار موجب شد که
بیشتر تحریک شوند و شعار زیاد داده شود چند نفر توسط مأمورین از جمله سید
جعفر عباس زادگان1 بازداشت شدند وقتیکه کسی توسط مأمورین دستگیر
میشد از کوچه کنار نانوائی چند نفر صدا میکردند مردم حمله کنید مسلمانان را
نجات دهید.
حدود ساعت 9 بعد از ظهر این مراسم پایان یافت و مردم متفرق
شدند نکات جالب اینکه عموم روحانیون در صحن مسجد ایستادند و آقای شیخ
بهاءالدین محلاتی و مجدالدین محلاتی در جلو و بقیه برای ادای احترام پشت سر
آنها از مسجد خارج شدند.
نظریه شنبه : برای شب پنجشنبه 5 /8 /36 از دیروز از مردم دعوت میشود که
برای نماز و خواندن دعای کمیل و هم مجلس سوگواری دیگری در مسجد جامع
شرکت کنند.
روز دوشنبه روحانیون تصمیم قاطع داشتند که برای ادای احترام به
درگذشت فرزند آیت الله خمینی بازار و خیابان ها را تعطیل کنند.
اما چون
مصادف میشود به درگذشت حاج رضا زاده اگر کسبه تعطیل کنند این تعطیل بنام
درگذشت و احترام به حاج رضا زاده تمام خواهد شد.
لذا از تعطیل صرف نظر
کردند.
نظریه یکشنبه : صحت خبر مورد تأیید است در جلسه مورد بحث تعداد 9 نفر از
متعصبین مذهبی از جمله سید جعفر عباس زادگان به علت دادن شعار به نفع
خمینی و اختلال نظم از طریق دستگیر گردیده اند که قبلاً گزارش گردیده است.
پیمان
نظریه چهارشنبه : ـ
نظریه 7 / ه .
: نظر سلسله مراتب مورد تائید است.
2 ـ مقرر فرمایند در مورد دستگیرشدگان
ازطریق شهربانی انجام گرفته به شماره 12776/ ه 1 ـ 5 /8 /36 مراجعه نمایند.
توضیحات سند:
1ـ آیه اللّه حاج آقا مصطفی
خمینی فرزند ارشد حضرت امام
(سلام اللّه علیه) در سال 1309 ه
ش در قم متولد شد.
وی در
پانزده سالگی به تحصیل علوم
دینی پرداخته و در 27 سالگی
به درجه اجتهاد رسید.
وی در
دوران تحصیل از محضر آیات
عظام بروجردی، محقق داماد و
والد گرامیش بهره ها برد و در
13 آبان سال 1343 دستگیر و
پـس از پنجـاه و هشـت روز
اسارت در زندان قزل قلعه، آزاد
شده به قم بازگشت و مورد
استقبال باشکوه مردم قرار
گرفت ساعت 10 صبح همان
روز مجددا دستگیر و به ترکیه
تبعید شد و پس از چندی به
همراه امام خمینی به عراق تبعید
گردید.
در سال 1348 در عراق
بازداشت و مستقیما به کاخ
ریاست جمهوری عراق برده
شد.
احمد حسن البکر رئیس
جمهور عراق به وی پیشنهاد
همکاری با رژیم عراق را داد که
وی این پیشنهاد را رد کرد و
سرانجام در شب اول آبان سال
56 در چهل و هفت سالگی به
طرز مشکوکی فوت نمود و
مرگ وی سرآغاز شروع انقلاب
اسلامی گردید و علی رغم
تلاش رژیم شاه در اکثر نقاط
ایران مجالس با شکوهی در
تجلیل از وی و پدر گرامیش
برگزار شد.
2ـ حاج شیخ محمدهادی
شیخ الاسلامی ملقب به
فخرالمحققین فرزند میرزا احمد
از فضلا، عرفا، وعاظ مشهور و
نویسندگان معروف شیراز است
که در 25 ذیعقده 1328 در
اصطهبانات متولد گردید.
وی از
راه منبر خدمات ارزنده ای
نموده و صاحب آثار و تألیفاتی
از جمله بستان معرفت یا کشکول
شیخ الاسلامی، دانش نامه شیخ
الاسلامی و فلسفه شهادت یا
رمز محبت می باشد.
ر.ک: محمد شریف رازی،
گنجینه دانمشندان، ج 5،
ص 455
1ـ سیدجعفر عباس زادگان
فرزند سید نصراللّه در سال
1317 شمسی در شیراز بدنیا
آمد.
وی در زمان سلطنت
پهلوی چند بار دستگیر و هر بار
به چند ماه زندان محکوم گردید.
در جریان 15 خرداد 1342 نیز
بازداشت و مدت دو ماه زندانی
شد، اما پس از پیروزی انقلاب
اسلامی به حمایت از جریانات
انحرافی چون جنبش مسلمانان
مبارز، نهضت آزادی و جنبش
ملی مجاهدین خلق پرداخت.
او
که کتابفروشی خود را محل
پخش نظرات، نامه ها و
اعتراضات آیه اللّه منتظری و
نشریات و بیانیه های نهضت
آزادی کرده بود، در سالهای
1367 و 1368 توسط اداره کل
امنیت و اطلاّعات بازداشت و با
سپردن تعهد همکاری آزاد
گردید.
امّا به تعهد خویش عمل
نکرد و به دلیل عدم صلاحیت، به
کار کتابفروشی وی پایان داده
شد.
اکنون معاشرین و مصاحبین
وی عمدتا افراد مسئله دار و
منحرفین فکری می باشند.
منبع:
کتاب
شهید آیتالله سید عبدالحسین دستغیب به روایت اسناد ساواک صفحه 509