تاریخ سند: 25 اردیبهشت 1357
گزارش خبر
متن سند:
از: آبادان
به: 312 شماره: 7925
روحانیون آبادان از اقدام مامورین پلیس و کماندوها نسبت به مجروح کردن و کشتن دو نفر از طلاب علوم دینی حوزه علمیه قم درمنزل1 آیتاله گلپایگانی ناراحت و به همین جهت روز 22 جاری تلگرافی به آیتاله شریعتمداری و گلپایگانی مخابره و از اقدام فوق ابراز تنفر و پشتیبانی و همدردی خودرا از آیات حوزه علمیه قم تاکید داشتهاند این تلگراف به امضای روحانیون آبادان منجمله آیتاله عبدالرسول قائمی، شیخ محمود سناآبادی، شیخ عبدالستار اسلامی،2 شیخ غلامحسین جمی، سید محمد سیدیان هاشمی، سید عباس هاشمی روحانی رامهرمز و شیخ عیسی طرفی 3 و چند تن دیگر غیر روحانی ازجمله منصور امینی 4 کارگر شرکت نفت مخابره گردیده است.
نظریه شنبه: روحانیون آبادان از وقایع اخیر و تظاهراتی که صورت گرفته ناراحت و حتی احساس وحشت نمودهاند و تاکید آن بر این است که چنانچه تظاهراتی هم صورت میگیرد باید بدون سروصدا و خونریزی باشد زیرا به صلاح روحانیون نخواهد بود لکن بعضی از روحانیون آبادان منجمله شیخ غلامحسین جمی با انفجار سینما یا مشروبفروشیها موافقت و عقیده دارد که اینگونه مکانها باید از بین برود ضمناً روحانی که کشته شده است به نام شیخ سرابی میباشد.
نظریه یکشنبه: اظهارات فوق مورد تایید است همچنین به خاطر پشتیبانی از آیات قم نماز جماعت در مساجد آبادان تا روز جمعه 28 جاری برگزار نخواهد شد که مراتب به موقع اعلام گردیده است.
نظریه سه شنبه: نظریه یکشنبه مورد تایید است.
نظریه چهارشنبه: نظریه سه شنبه تایید میشود.
نظریه جمعه: نظرات فوق تایید میشود.
محترماً به استحضار میرسد - 26 /2 /37
در بولتن درج شود ثابتی - 26 /2 /37
در بولتن درج شد.
برای بهرهبرداری به استحضار رئیس دایره عملیات برسد - 21 /2 /37-
در ساعت ...
.
روز 26 /2 /37 به بخش 312 واصل گردید.
توضیحات سند:
1.
ساعت چهار بعدازظهر روز 19 اردیبهشت 1357 ناگهان مأمورین در خیابان ارم و خیابان چهارمردان به مردم بیدفاع حمله بردند.
جمعیت در خیابان چهارمردان بیشتر بود و چون منزل آیتالله گلپایگانی در آن خیابان است مردم پناه به خانه معظمله بردند.
مأمورین با کمال شقاوت و قساوت در تعقیب آنها که بیشتر طلاب و محصلین علوم دینی بودند هجوم به خانه آیتالله گلپایگانی بردند و بدون اعتنا به شخصیت آن مرجع عالیقدر و حریم خانه ایشان پس از شکستن در خانه معظمله وارد خانه شدند.
نخست چند کپسول گاز اشکآور منفجر کردند و به دنبال آن عده زیادی از طلاب علوم دینی، افراد مختلف از مسافر و مهاجر را مضروب نمودند.
آنگاه مأمورین که تا بن دندان مسلح بودند وارد اندرون خانه آیتالله شدند.
در آنجا نیز گاز اشکآور شلیک کردند و همه چیز خانه و از جمله کتابخانه شخصی آیتالله را در هم ریختند، مدیر دفتر آیتالله را به سختی کتک زدند و از هیچگونه فحاشی و هتاکی نسبت به روحانیت و مراجع تقلید خودداری نکردند.
چون سقف حیاط منزل به خاطر مراسم سوگواری (ایام فاطمیه) پوشیده بود و منفذی وجود نداشت بر اثر گاز اشکآور حال بسیاری از مردم بهم خورد.
سعی همه براین بود که خود را نجات دهند و از تنگنا بگریزند.
به همین جهت جمع کثیری با وضعی رقتآور از نقاط مختلف حیاط خانه به خارج فرار کردند.
حضرت آیتالله گلپایگانی که شخصاً شاهد این وضع مصیبتبار و حمله وحشیانه به خانه خود و مردم مسلمان و بیگناه و طلاب علوم دینی بودند دچار حمله قلبی شدند و به بیمارستان منتقل شدند.
ر.ک: نهضت روحانیون ایران، جلد7، صص 141و 140
2.
آیتالله حاج شیخ عبدالستار اسلامی، فرزند علامه شیخ محمد بهبهانی از فضلا و ادبای برجستهی معاصر بود.
وی در حدود سال 1284 ﻫ .
ش در روستای « هندیجان » از توابع بهبهان – استان خوزستان – تولد یافت.
شیخ عبدالستار، در سن دوازده سالگی همراه پدر خود به نجف اشرف رفت و پس از به اتمام رساندن مقدمات، دروس سطح را از محضر آیتالله شیخ مجتبی لنکرانی به پایان رساند.
دروس خارج را از محضر آیات : میرزا محمد حسین نائینی، شیخ ضیاءالدین عراقی و سید ابوالحسن اصفهانی بهرهمند گردید و خود به تدریس مقدمات و ادبیات پرداخت.
وی در پی رحلت پدر ارجمند خود در سال 1360 ﻫ ق از سوی آیتالله سید ابوالحسن اصفهانی به نواحی آبادان عزیمت کرد و بیش از سی سال در میان آنان با اختلاف سلیقههایشان، به سر برد و امور را به بهترین صورت اداره و سرپرستی نمود.
وی در سال 1386 به شهر آبادان کوچید و در مسجد صاحبالزمان (عج) به اقامهی نماز جماعت و ارشاد و نیز بنیاد و تعمیر مساجد و احیای مناسبات مذهبی پرداخت.
نامبرده از تعداد زیادی از علما اجازات علمی و امور حسبیه و روایت داشت.
منزل و کتابخانهاش در آبادان، محل امید بسیاری از روحانیون و مبلغان دینی بود.
او مبلغان را به اطراف و اکناف گسیل میداشت.
حل امور دینی و شخصی سایر افراد و عشایر آبادان و اروند کنار مایه خوشبختی ایشان میشد.
اسلامی، حافظهای قوی داشت.
در ادبیات عربی و فارسی بسیار مسلط بود.
رشتههای : تاریخ، لغت، شعر، حدیث و علوم نقلی دیگر مهارت داشت.
هر کتابی را که میخواند بر آن حاشیه مینوشت و کتابهائی در زمینه علوم اسلامی به رشته تحریر درآورد.
پس از نماز جماعت، شبها به منبر میرفت و به بیان تفسیر قرآن کریم و حدیث شریف میپرداخت.
در سال 1400ﻫ ق و در جریان جنگ تحمیلی، خانه و کتابخانه و سایر مایملک را یکشبه از دست داد و به قم مهاجرت کرد و تا آخر عمر آنجا زیست.
ایشان در روز اربعین حسینی در قم چشم از جهان فرو بست.
پیکرش عصر روز بعد تشییع و در قبرستان باغ بهشت – مقبره العلماء – به خاک سپرده شد.
تربت پاکان، عبدالحسین جواهر کلام، ج 2 صص 939 - 941
3.
آیت الله شیخ عیسی طرفی در سال 1293 ﻫ ش در روستای ابوحمیظه از توابع سوسنگرد، در خانوادهای مذهبی دیده به جهان گشود.
پدرش شیخ سالم از بزرگان عشیره بنیطُرُف و در علم و ادب و دینداری معروف بود و همه از وی به عنوان شخصی محترم و بزرگوار یاد میکنند.
مرحوم آیتالله طرفی در دامان خانواده متدین خود تحت تربیت و آموزشهای اسلامی قرار گرفت.
در شش سالگی توسط پدرش به مکتبخانه فرستاده شد تا قرائت قرآن را بیاموزد.
وی با هوش و استعداد خدادادی خیلی سریع این تعالیم را فراگرفت.
و به مدت چند سال به کار خطابه و وعظ در روستاهای اطراف سوسنگرد مشغول بود و در این مدت توانست دروس مقدمات را تحتنظر پدرش شیخ سالم و برخی از روحانیون فراگیرد.
شیخ عیسی طرفی پس از تکمیل مقدمات برای زیارت به نجف اشرف عزیمت کرد.
در آنجا با مشاهده حلقههای درس و مدرسین و طلاب تصمیم به ماندن در نجف و تحصیل علوم دینی گرفت.
پس از بیست سال، اهالی آبادان با نوشتن نامه و طوماری از علمای حوزه علمیه نجف درخواست کردند تا آیتالله شیخ عیسی طرفی را برای وکالت مجتهدین و مراجع تقلید و امامت نماز و تبلیغ دین به آبادان اعزام کند.
لذا حضرات آیات شیخ محمدرضا آل یاسین، سید عبدالهادی شیرازی، سید حسین حمامی و کاشفالغطاء، طرفی را ملزم به سفر به آبادان و انجام وظیفه در آن دیار کردند.
او پس از استقرار در آبادان به ساختن مساجد، حسینیهها و تأسیس مدارس و تشکیل جمعیتهای علمی و دینی مبادرت کرد، و مسجد محل استقرار خود را به محلی برای آموزش علوم دینی تبدیل کرد.
طرفی از علاقهمندان و پیروان نهضت امام خمینی بود که با اوجگیری این نهضت در سال 57 با خطبههای بلیغ خود، مردم آن خطه را به قیام و همراهی با انقلاب دعوت میکرد.
از اینرو چندینبار از طرف ساواک احضار و به او هشدار داده شد.
پس از پیروزی انقلاب وی به عضویت شورای انقلاب آبادان درآمد و به تشکیل کمیتههای انقلاب اسلامی عشایر در منطقه آبادان و قریههای اطراف آن همت گماشت.
با شروع جنگ تحمیلی او همچون آقای جمی در آبادان ماند و در مقاومت و پایداری شهر نقش بسیار بسزایی ایفا کرد، او در این مدت از جبهههای مختلف جنگ بازدید میکرد و به رزمندگان دلگرمی و روحیه میداد.
آیتالله طرفی در اواخر سال 1360 به دنبال درخواست مردم دشت آزادگان و موافقت حضرت امام، امامت جمعه شهرستان سوسنگرد را پذیرفت و مجبور به جدایی از آبادان شد.
اما چند ماه بعد در مرداد 1361، او پس از ابتلا به عارضه قلبی در بیمارستان اهواز بستری شد و به دلیل امکانات محدود و نبود پزشک متخصص در این شهر جسم رنجور طرفی را به بیمارستان قلب تهران انتقال دادند، اما درمانها در این شهر نیز فایدهای نداشت و او به دیار باقی شتافت.
4.
منصور امینی در سال 1310 ﻫ ش در باغبادران به دنیا آمد.
در 14 سالگی به عنوان کارآموز فنی به استخدام شرکت نفت و در پالایشگاه آبادان مشغول بکار شد و در حین کار به تحصیل در رشته الکترونیک پرداخت و موفق به دریافت دیپلم عالی در رشته رادیو، تلویزیون و الکترونیک صنعتی گردید.
در سن 18 سالگی به خاطر موفقیتهای تحصیلی بهعنوان کارمند ارتقاء یافت وی اولین استودیو و فرستنده قوی را در آبادان راهاندازی نمود.
استاد امینی علاوه بر تسلط بر زبان انگلیسی و عربی شاعری را از پدرش به ارث برده بود و اولین مجموعه اشعارش را در سن 22 سالگی منتشر کرد و در ادامه چهار مجموعه شعر دیگر منتشر ساخت.
او که در دوران جوانی برای استقرار حکومت قرآن تلاش وافری داشت در اتحادیه مسلمین ایران فعالیت میکرد و ریاست آن را به عهده داشت و با روحانیت اصیل ارتباطی تنگاتنگ داشت.
وی در مباحث اسلامی چندین کتاب به زبان انگلیسی نگاشته و یکی از آثار ماندگار وی ترجمه مجلدات پنجگانه خلاصه تفسیر نمونه به انگلیسی است.
استاد امینی پس از بازنشسته شدن در جهاد دانشگاهی دانشگاه صنعتی به تدریس الکترونیک و ادبیات پرداخت.
با شروع جنگ تحمیلی در کارگاه اختصاصی خود به تعمیر ادوات الکترونیکی رزمندگان اسلام پرداخت.
وی سرانجام پس از عمری تلاش در سال 1385 ﻫ ش دار فانی را وداع گفت.
منبع:
کتاب
حجتالاسلام غلامحسین جمی به روایت اسناد ساواک صفحه 170